احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





بخش اول: چالش‌های فراراه پژوهش‌‌های تاریخی در افغانستان

نویسنده:حامد علمی - ۱۲ جدی ۱۴۰۲

در جهان امروز ما تحقیق و پژوهش یکی محورهای اصلی پیشرفت و ترقی کشورها محسوب می‌شود و دانشمندان در مراکز پژوهشی گردهم می‌آیند در بارۀ مسایل گوناگون تحقیق می‌نمایند و یافته‌های خویش را در اختیار دانشگاه‌ها، نهادها، مدیران ارشد و رسانه ها قرار می‌دهند. تا به اساس یافته‌های آنان طرح‌های برای توسعه علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ووو ریخته شود.

از برکت فن‌آوری مدرن مانند انترنت و نرم افزارهای گوناگون حتا دانشمندان قاره‌ها با هم نزدیک شده، نظریات و یافته‌های‌شان را شریک می‌سازند تا از تحقیقات آن‌ها برای رشد علم و رفاه بشری استفاده گردد.

سنجش سطح دانایی و اهمیت یافته‌ها به میزان تولید و مصرف اطلاعات و گسترش دانایی به دسترسی سریع و آسان به منابع علمی موثق وابسته است. دانسته‌های ما یا از طریق مطالعه منابع اطلاعاتی موجود حاصل می‌شود یا براساس پژوهش‌هایی که خود ما انجام می‌دهیم به دست می‌آید. اگر این دانسته‌ها بر اساس نتایج پژوهش‌های قبلی باشد در واقع به مصرف اطلاعات پرداخته‌ایم و اگر مبتنی بر مشاهدات و تحلیل‌های جاری باشد تلاش ما به تولید اطلاعات منجر شده است. بنابراین منبع اصلی تولید اطلاعات و دانش جدید در واقع حاصل فعالیت‌های پژوهشی است که انجام می گیرد. یا به عبارت دیگر یکی آگاهی است و دیگر دانش و تفاوت میان این دو را اندیشمندان می‌گویند. دانسته‌های و اطلاعات ما آگاهی است. زمانی آگاهی به دانش مبدل می‌شود که متغیرها را به هم پیوند بدهیم و هرگاه پدیدۀ جدید یا هم پدیدۀ نسبی به وجود آید دانش می‌شود.

پژوهش در هر موضوع، به هر شکلی و در هر سطحی که انجام شود تلاشی منسجم و نظام‌مند در جهت توسعه دانش موجود دربارۀ موضوع‌هایی است که با آن‌ها سر و کار داریم. پژوهش کوششی است برای یافتن بهترین راه‌حل‌های ممکن در جهت حل مشکلات موجود در عرصه‌های مختلف زنده‌گی. هم چنین، پژوهش فعالیتی منسجم برای رسیدن به شناختی روشن‌تر از مفاهیم پیرامون ما است. در مجموع پژوهش راهی برای گسترش مرزهای دانش و گشودن افق‌های تازه برای حال وآینده‌گان است.

یکی از عرصه‌های‌که پژوهش‎گران زیاد به آن مصروف اند، تاریخ نویسی است. آورده اند که ارسطو تاریخ را علم نقل بی‌طرفانۀ وقایع جزیی می‌دانست؛ در حالی که روانشناسان در سراسر قرن بیستم روی ادراک و حافظه دست به پژوهش زدند. امبرتو اکو نویسنده و فیلسوف بزرگ ایتالیا تاریخ را دستمایه رمان نویسی قرار می‌دهد و تلویحاً یا صراحتاً تاریخ را معجون غریبی از تخیل، ساخت دهی و واقعیت‌ها می داند.

برای علاقه‌مندان به تاریخ، کاوش در کنه حقایق تاریخی، از مهم‌ترین انگیزه‌ها برای مطالعه محسوب می‌شود. بدیهی است اصولاً یک فکر، یک رویداد رفتاری یا یک اثر هنری را، با مطالعه تاریخ آن بهتر می‌توان شناخت. به هراندازه یک رویداد مهیج‌تر و حساس‌تر باشد، انسان به همان اندازه برای درک شفاف‌تر آن مشتاق می‌باشد. جوینده حقایق تاریخی در اولین گام‌ها با تاسف می‌بیند، منابع، گزارش‌های متفاوتی را ارائه می‌دهند.

از قدیم توجه به گزارش افراد شاهد ماجرا، با تامل بسیار صورت می‌گرفته است. قضات با تجربه در می‌یافتند، فرد گواه گاهی قادر نیست، تمام حقیقت را منتقل کند یا از لحاظ سلیقه آن چه برایش مهم جلو نمی‌کند که آن را تبلور ‌دهد، موضوع فراتر از صادق و درستکار بودن گواه است. تایید می‌کردند که گواه از روی عمد نمی‌خواهد دروغ بگوید. تا همین چند دهه قبل مطالعات سیستماتیک روی این موضوع صورت نمی‌گرفت. در اغلب موارد گزارش‌های تحریف‌آمیز رویدادها را به عامی بودن افراد نسبت می‌دادند، احساس می‌کردند گواه در معانی لغات یا در انتقال معانی دچار اشتباه می‌شود، واقعه را قلب می کند و حقیقت را در ابهام می‌گذارد. افراد دانا و خردمند نظر می‌دادند که چون حواس امکان خطا و اشتباه دارد بنابراین نمی‌توان به آن اطمینان کرد و حافظه قادر نیست آنچه را که درک شده تمام و کمال به خاطر آورد. گذشته گان حتا به تجربه می‌دانستند یک گواه یا گزارشگر گاه همه ماجرا را از نو می‌سازد. سعی می‌کند، بین حوادثی که به خاطر می‌آورد بنابر ذهنیت خودش روابط منطقی ایجاد کند و جزئیات را طوری به هم پیوند بزند تا به درک خود از ابهام آن بکاهد. خواسته و یا ناخواسته پاره‌یی از حوادث را خفیف‌تر یا شدیدتر از اصل آن جلوه می‌دهد تا خاطره‌اش را قابل فهم سازد.

ادامه دارد…

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.