بخش دوم:چالش‌های فراراه پژوهش‌‌های تاریخی در افغانستان

نویسنده:حامد علمی - ۱۲ جدی ۱۴۰۲

با این تحلیل‌ها تاریخ نگاران و پژوهشگران ما نیز در بند بسا مسایل گیرمانده اند و نمی‌توانند پژوهش‌های معتبر ارائه نمایند که گوشه از این موانع و چالش‌ها را ذیلا به بررسی می‌گیریم.

خود سانسوری

یکی از آفات سدراه یک پژوهشگر در افغانستان خود سانسوری است. طوری‌که یک نویسنده در واقع برخود نوع فشاری را وارد می‌سازد و به این گمان است که مبادا مورد سوظن قرار گیرد و یا یک نوع عمل پیش‌گی رانه را مرتکب می‌شود. مهمترین عامل در زمینۀ شکل گیری یا پیدایش سانسور، مسالۀ سیاسی است. اما کنار سیاسی بودن مسأله، سنت‌های حاکم در جامعه به ویژه در زمینه‌های مذهبی، دینی و اخلاقی، عنعنات، رسم و رواج ها، ارتباط دو سویه میان مناسبات اجتماعی و فرهنگی و مواردی زیر نام ارزش‌ها و منافع ملی و در کل رعایت این‌ها سبب شده تا سانسور به عنوان سد راه مهم و اساسی در راه تاریخ نویسی قرار گیرد.یکی از دانشمندان بزرگ افغانستان می‌گفت زمانی‌که یک مطلب می‌نویسم و دوباره آن‌ را مرور می‌کنم یک پاراگراف را دور می‌کنم زیرا می‌ترسم با نوشتن این پاراگراف فلان رهبر سیاسی آزرده نشود و باقی مانده را بار دیگر می‌خوانم بعد پاراگراف دیگر را به خاطر آزرده نشدن مولوی صاحب حذف می‌کنم و بار سوم بازهم پاراگراف دیگر را به خاطر یک قوم خاص دور می‌کنم و پاراگراف چهارمی حتما به یکی از مذاهب افغانستان خوش آیند نیست باید او هم دور شود و دیده می‌شود که یک پاراگراف هم در تضاد به سیاست خارجی افغانستان قرار گرفته باید او هم حذف گردد و پاراگراف طویل خلاف منافع ملی افغانستان تقلی شده می‌تواند باید آن را نیز هم حذف کرد و در آخر که می بینم یک مقاله بسیار تکراری و بی‌روح نوشته شده بنابرین بخاطر نام و حیثیت خود از نشر آن خود داری می‌کنم.

فرهنگ ننوشتن

متاسفانه اکثریت ما را عادت بر آن است که از حوادث و چشم دیدها یادداشت نمی‌گیریم و یا آنرا سطحی نگاشته و بنابر عوامل گوناگون از نوشتن آن صرف نظر می‌نمایم. در حالی که عده از چشم دیدها برای تاریخ بسا مهم و اساسی هستند و تاریخ نویس ما در روشنایی آن یادداشتها می‌تواند به حقایق بس مهم دست یابد. یکی از دانشمندان افغانستان که سال‌ها در دربارها حکومات مقام بلند داشت می‌گفت با رفتن من از دنیا حداقل پنجاه سال تاریخ افغانستان زیر خاک می رود. شعری از دوره مشروطیت است که می گوید:

آنچه در راه وطن نگفتند و نهفتند

ما اندر سر بازار بگفتیم و نوشتیم

این شعر نشان دهنده آن است که بسیاری از بازیگران سیاسی افغانستان آنچه را دیده اند، نگفته، محافظه کاری نموده و با خود نگه داشته و بالاخره زیر خاک برده است و پژوهش‌گر را در خلای عمیق اطلاعاتی و معلوماتی قرار داده است و چون بازی‌گر اصلی چیزی نگفته و ننوشته بنابراین برداشت‌ها از واقعه یا حادثه یا رویداد به اساس گفته‌های اشخاص و منابع دست دوم و سوم تحریر گردیده و می‌گردد که در ثقه بودن آن شک و شبه وجود می داشته باشد در حالی‌که عمدتا اتکا تاریخی نویس بر خاطرهها استوار می باشد و در افغانستان هنوز خاطره نویسی و سفرنامه نویسی جا باز نکرده است و کمتر اتفاق افتاده است که مقامات بعد از ختم دوره کارشان به نوشتن کتاب خاطرات خود بپردازند.

حکومات دکتاتوری

یکی از عوامل ترویج فرهنگ ننوشتن و نگفتن در افغانستان موجودیت حکومت‌های دکتاتوری و ظالم است که سال‌ها درازی در این کشور حکمروایی نموده و نوعی ترس و وحشت را در اذهان مردم ایجاد نموده اند. این ترس و وحشت سبب گردیده تا آنچه دیده شده پنهان شود و و قایع ناگفته و نانوشته باقی بماند که این ننوشتن کار تحقیق در مسایل تاریخی افغانستان را بس دشوار ساخته و ده‌ها حادثه تاریخی در پرده ابهام مخفی مانده است، زیرا بازیگران و شاهدان آن را نگفته و ننوشته اند و اگر هم تحلیلی از آن وقایع صورت گرفته برداشت های نادرست و سلیقوی از آن صورت گرفته است. در زمان حکومت حزب دیموکراتیک خلق افغانستان حتی شنیدن رادیوهای بیگانه به ویژه رادیوهای پاکستان، ایران و بریتانیا جرم پنداشته می‌شد و ده‌ها تن به جرم شنیدن رادیو یا نقل قول از آن‌ها زندانی شدند چه رسد به نوشتن و یادداشت‌ها از حوادث و رویدادهای تاریخی، بنابران فرهنگ ننوشتن و ترس از حکومت‌های گذشته به یک اصل اجتماعی تبدیل شده و مردم کمتر علاقه‌مند نوشتن چشم دیدشان از وقایع هستند و این مساله مانع بزرگ در سر راه تاریخ نگاران شمرده می‌شود.

رفتار سلیقه‌یی

عده از مورخان ما خصوصاً درباری‌ها یا مورخان حزبی با نوشتن تاریخ می‌خواهند حقایق را پنهان نموده و نوع برخوردسلیقه‌یی با تاریخ نویسی انجام ‌دهند که با این نوشتن پژوهش‌گران را با دنیایی از مشکلات مواجه می‌سازند و آنچه حقایق تاریخی خوانده می‌شود در لابلای گفته‌های درست و نادرست متلاشی می‌شود و کار را به نویسنده حال و آینده سخت دشوار می‌سازد که ما از این نوع نوشتارها ده‌ها مثال داریم. در زمان حکومت نور محمد تره‌کی جریان وقوع انقلاب ثور نوشته شد و فلم مستند نیز از آن تهیه گردید. اما به مجردی که او از اریکه قدرت به زیر کشیده شد، حفیظ الله امین به افغان فلم و تلویزیون دولتی دستور داد تا فلم مستند که در آن خودش منحیث یک قهرمان ظهور نماید، تهیه کنند و داستان کودتای ثور به اثر دستور حفیظ الله امین از سر نوشته شد و تمام مخالفین شخصی او که در انقلاب سهم داشتند از صفحه تاریخ پاک شدند و نقش آن‌ها در کودتا بکلی نادیده گرفته شد و حتی اسمی از آنها نیز برده نمی‌شد و یا اگر بر گردیم به جنگ دوم افغان و انگلیس و طوریکه تاریخ گواه است در آن نبرد ایوب خان قهرمان جنگ بود. اما زمانیکه نامبرده از جنگ فارغ گردید و می‌خواست به طرف کابل حرکت کند، عبدالرحمن زمان امور را تصاحب کرد و در جنگی که به تاریخ ۲۲ سپتامبر ۱۸۸۱ میلادی در مسیر راه کابل – قندهار رخ داد قوای خسته و جنگ‌زده ایوب خان در مقابل عبدالرحمن شکست خورده و او مجبور به فرار از افغانستان گردید. عبدالرحمان، پسر او امیر حبیب الله و نواسه‌اش امان الله مجموعاً حدود پنجاه سال در افغانستان حکومت کردند و در این پنجاه سال تلاش صورت گرفت تا این جنگ به نام دیگران حتا اشخاص واهی تمام شود و کسی اجازه نداشت تا نامی از فاتحان جنگ میوند ببرد و به همین ترتیب بعد از به قدرت رسیدن محمد نادر شاه تلاش صورت گرفت تا از نقش امان الله در جنگ استقلال کاسته شود و حتا روز ۲۸ می ۱۹۱۹مطابق ۶ جوزا ۱۲۹۸ به صفت روز استرداد استقلال در زمان نادر خان تجلیل شد یعنی روزی که قلعه نظامی تل و نواحی آن از کنترول انگلیس‌ها برآمده و به تصرف افراد تحت قوماندانی نادرشاه درآمد و نادرشاه می‌خواست با ذهن نشین ساختن این حادثه، استقلال افغانستان را مرهون تلاش‌های خود و برادران خویش و سقوط تل به دست نیروهای تحت قومانده خودش قلمداد کند.

حتی اگر به همین دو سه سال گذشته مرور مختصر صورت گیرد، تا تحریر این نوشته ها نمی توان جریان و دلیل فرار اشرف غنی رییس جمهور پیشین افغانستان در ۲۴ اسد ۱۴۰۰ مطابق ۱۵ اگست ۲۰۲۱ را به درستی پی برد چون تا حال چندین تن به شمول ایشان از قضایا و حادثات و واقعات آن روزگزارش ها و گفته های ضد و تقیض را ارائه کرده اند.

ادامه دارد…

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.