مشروعیت‌بخشی سیاسی و دینی برای طالبان!

گزارشگر:حلیمه حسینی - ۱۲ حوت ۱۳۹۱

در طول تاریخ، از دین و گزاره‌های دینی، از خدا و از عقاب و پاداش اخروی، سوءاستفاده‌های کلانی شده است. شاید دین‌گریزی نهادینه شده در غرب، دلیلی بزرگ‌تر از خود کلیسا و اربابانِ آن نداشته باشد. شاید اگر افرادی چون جرج واشنگتن و دیگران ادعا کرده‌اند که «جای مذهب در کلیسا است نه در دولت» حق داشته باشند؛ چرا که آن‌ها از مذهب و دینی صحبت می‌کنند که تاریخ تلخِ قرون وسطا را رقم زده است. آن‌ها از دینی سخن می‌گویند که عقلانیت را قربانی کرده و ایمانی با چشم‌های بسته را تجویز نموده است. خاطرات تلخی که با شکنجه و آتش زدن و زور و اجبار و به زنجیر کشیدنِ عقلانیت و تعطیل کردنِ اندیشیدن و نوآوری همراه بوده و از دین، تصویر وارونه‌یی خلق کرده که سرانجامش به این انجامید که عصر روشن‌گری منهای دین و یا قرایتی دیگرگونه از آن، همراه گردد.
اما آن‌چه مایۀ تأسف و نگرانی است، این حقیقت تلخ است که دین اسلام که از همان نخستین روزهای تولدش، تیوری‌یی جز در حیطۀ عقلانیت و در حیطۀ اخلاق را توصیه و تجویز نکرد و مبنایی جز وحی و الهیاتِ ناب را سرلوحۀ کار خویش قرار نداد، امروز باید از کانال‌ها و تریبون‌هایی معرفی شود که تحریف‌شده‌ترین نسخه از اسلام را گزیده‌اند! امروز در شرایطی که اجتهاد دینی را با سیاست آغشته‌اند و از دین ابزاری برای به بند کشیدن و به فلاکت نشاندنِ ملت‌ها ساخته‌اند، جای تعجب نیست که یک عالم پاکستانی انفجار و انتحار را در افغانستان روا دانسته و در پاکستان آن را تحریم می‌کند، و جای تعجب نخواهد بود که دین را مظهر خشونت و تروریسم معرفی کرده‌اند و اسلام را آیین خشونت برمی‌شمارند.
باید از تمام کسانی که بر عملکردهای طالبان و دیگر تروریستان صحه می‌گذارند و به جنایتِ آن‌ها به‌نام جهاد و یا هر عنوانِ دیگر مشروعیت دینی می‌بخشند، پرسید که از کدام دین و از کدام مبنا برای این مشروعیت‌بخشی استفاده می‌کنند؟ آیا غیر از این است که ۹۰ درصد قربانیان تمام انفجارها و انتحارها در افغانستان، مردم مظلوم و بی‌گناهی بوده‌اند که نه دستی در سیاست داشته‌اند و نه سهمی در جنایت؟ آیا غیر از این است که زنان و کودکان بی‌گناه این دیار، سخت‌ترین روزها را بر اثر همۀ این مشکلات و دشواری‌ها تحمل نموده‌اند؟ آیا صدور جواز کشتار مردم بی‌گناه، چیزی جز به سخره گرفتنِ دین و ابزاری نگاه کردن به آن است؟
امروز ملت افغانستانِ درد به استخوان رسیده، در انتظار بهبودِ اوضاع و احوال‌اند و دل به دل‌خوشی‌های ناچیز و سراب‌گونه‌یی مثل تلاش‌های شورای عالی صلح و همکاری‌های جامعۀ جهانی و امید به اصلاح دولت و نظام حاکم بسته‌اند. اما وقتی نتیجۀ این‌همه مشورت و هم‌اندیشی و نشست و صلاح و مصلحت کردن، این‌گونه وارونه تجلی می‌کند و افغانستان سرزمینی می‌شود که باید در آن جهاد صورت بگیرد و به بهانه و نامِ این جهاد خون ریخته شود، و مردم ما به گوسفندانی شبیه ‌می‌شوند که هر کس برای خوشامد نزد اربابانِ نامرئی‌ و پشت پرده، آنان را به قربان‌گاه می‌فرستد و این قربان‌گاه فرق نمی‌کند که مسجد باشد یا مکتب، مجلس عزا یا عروسی …، باید نسبت به تمام تلاش‌های صلح‌خواهانۀ حکومت و جامعۀ جهانی شک کرد و نیز از تمام کسانی که از تریبون دین یک چنین فتواهای تکان‌دهنده‌یی علیه مردمِ ما می‌دهند، پرسید که جواز یک چنین بذل و بخشش و یک چنین فتوا صادر کردن علیه یک کشور را از کجا به‌دست آورده‌اند و بر مسند کدام مشروع شرعی اسلامی تکیه زده‌اند؟
تاریخ افغانستان نشان داده که هر بار به بهانه‌یی و به نامی و از آدرسی پیدا و پنهان، ضربه‌های کاری و اساسی به صلح و ثبات در این سرزمین زده شده است، و حال یک‌چنین فتواها و یک‌چنین رویکردهایی که برای مشروعیت‌بخشی به جنایات تکان‌دهنده‌یی که خواب و آرامش را از ملت ما گرفته و جان و مال مردمِ ما را لیلام کرده نیز، برخاسته از نیت‌هایی کج‌اندیش و بدخواهانه نسبت به این ملت است. و باید دید که دولت افغانستان و علمای کشور ما در برابر یک چنین فتوا صادر کردن‌هایی که حرکت‌های سازمان‌دهی‌شده را علیه ثبات و صلح در این کشور به نمایش درمی‌آورد، چه خواهند کرد. هرچند که بنا به گفتۀ راسل، «جامعۀ گوسفندی لایقِ حکومتِ گرگان است» و تا ملت و شهروندانِ ما خود در تلاش احقاق حقوقِ خویش نباشند، هر کسی چه از خود و چه بیگانه، از هر آدرسی که بتواند، آتشی به خرمن آرزوهای این ملت خواهد افکند؛ همان‌طور که اکنون شاهد این حقیقتِ تلخ هستیم و این‌بار حرکتی خطرناک به‌راه افتاده و آن‌هم مشروعیت‌بخشیِ سیاسی در داخل افغانستان برای طالبان و مشروعیت‌بخشی دینی در سطح جهانی، و این معنایی جز تلاش برای به رسمیت شناختنِ ایدیولوژی و متدولوژی طالبانی به نماینده‌گی از اسلام در جهان، ندارد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.