سیاست بیمار فـرهـنگیِ ارگ

- ۱۳ حوت ۱۳۹۱

آن‌چه که در اعلامیۀ شورای وزیران کشور در مورد «پاک‌سازی زبان‌ها از واژه‌ها و لهجه‌های بیگانه» عنوان شده، پیش از آن‌که یک دغدغۀ فرهنگی در جهت تحکیم مناسبات ملی در افغانستان باشد، خاستگاه‌های غیرعقلانی دارد که با مولفه‌های جهان مدرن و تکثر فرهنگی به عنوان یک اصل ارزشی، نمی‌تواند سازگار باشد.
سیاست‌ فرهنگی‌ در کشورهای‌ مختلف‌ جهان، ‌تلاش‌ برای‌ ایجاد توسعۀ‌ فرهنگی‌ دموکراتیکِ‌ یک‌ روند جهانی‌است‌ که‌ البته‌ بنا بر شرایط اجتماعی‌ و سیاسی‌ محلی‌ در هر کشور شکل‌ متفاوتی‌ به‌ خود می‌گیرد. برای‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌، پرسش‌ اساسی‌ دربارۀ‌ فرهنگ‌ این ‌است‌ که‌ چه‌گونه‌ سنت‌های‌ بومی‌‌یی که‌ آن‌ها را به‌ گذشتۀ‌شان‌ وصل ‌می‌کند و منبع‌ امید و آرمان‌های‌ آیندۀ آن‌هاست‌، حفظ کنند و گسترش‌ دهند.
افغانستان به آن بخش از کشورهای جهان تعلق دارد که هنوز گام‌های کوچکی در عرصۀ توسعۀ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برداشته است. افغانستان راه درازی تا رسیدن به اعتلای فرهنگی دارد که با مدیریت و سیاست‌گذاری درست می‌توان به آن دست یافت. در غیر این صورت، آن‌چه که انجام شده و انجام می‌شود، بیش از آن‌که به اعتلای فرهنگی در کشور کمک کند، سبب افتراق و بیگانه‌گی بیشترِ فرهنگی در جامعه خواهد شد.
واکنش‌ ارگ نسبت به کاربرد به برخی واژه‌گان در رسانه‌ها سبب شده است که جامعه در برابر این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها به شک و تردید دچار شود. بسیاری‌ها از خود می‌پرسند که چرا نمی‌توانند از واژه‌گانی که در زبان‌شان متداول است، استفاده کنند؟ آیا این واکنش تمام زبان‌ها را در بر می‌گیرد و یا این‌که صرف در برابر زبان فارسی اعمال می‌گردد؟ مثلاً به همین واژۀ دانشگاه توجه کنید. این واژۀ مرکب، دو جزء دارد؛ «دانش» و «گاه» که هر دو در زبان و گویشِ فارسی‌زبانانِ کشور به صورت گسترده استفاده می‌شود. اگر فارسی‌زبانان حق ندارند از این واژه در گفتار و نوشتارِ خود استفاده کنند، به طریق اولی باید ریشه‌ها و اصل آن‌ها را نیز نادیده گرفت. یعنی از کار برد واژۀ دانش و پسوند گاه در زبان فارسی افغانستان نیز باید جلوگیری کرد. اما بدون شک چنین برخوردی با زبان، نه عقلانی است و نه هم آبشخورهای فرهنگی می‌تواند داشته باشد.
زبان‌های رایج کشور نیاز به تحول و نوآوری دارند تا بتوانند با ذهنیت و اندیشۀ مدرن نزدیکی بیابند. جلوگیری از کاربرد واژه‌گان هیچ مشکل فرهنگی و زبانی را در افغانستان حل کرده نمی‌تواند. در زبان‌های دیگر جهان دادوستدهای زبانی و واژه‌گانی به پیمانۀ وسیعی انجام می‌شود و گویش‌ورانِ این زبان‌ها هرگز ورود واژه‌گان جدید و یا حتا کاربرد لهجه‌های مختلف را نقص به شمار نمی‌آورند، بل آن را نوعی غنامندی زبان خود می‌دانند. همه‌روزه صدها واژه واردِ زبان‌های اروپایی می‌شوند که حتا ریشه‌هایی غیر از خاستگاه‌های اجتماعی و فرهنگیِ خود دارند، ولی برخورد با این واژه‌گان از روی تعصب صورت نمی‌گیرد. زیرا زبان‌ها هم‌چون اندام‌های زنده قابلیت جذب واژه‌گان را بر اساس معیارهای خود دارند.
افغانستان نیاز به تعریف جایگاه فرهنگیِ خود دارد؛ چیزی که ظرف ده سال گذشته انجام نشده است. متولیان فرهنگی کشور به جای این‌که بر سرِ سیاست‌های فرهنگی فکر کنند، تمام هم‌وغم‌شان تلاش برای زدودنِ چند واژه است که هیچ مشکلی را هم حل نمی‌کند. اگر قرار باشد فارسی‌زبانان افغانستان از واژه‌گانی که در ایران ساخته شده از این‌پس استفاده نکنند، شاید حتا سخن گفتن برای فارسی‌زبانان کشور دشوار گردد.
افغانستان پیش از این مسایل، به سیاست فرهنگی‌یی نیاز دارد که بتواند به وحدت و وفاق ملی کمک کند و نه آن‌که تخم تفرقه و پراکنده‌گی بپراکند. ولی متأسفانه در اطراف رییس‌جمهوری کسانی قرار گرفته‌اند که به سوءاستفاده از وضعیت فعلی مشغول‌اند و تلاش می‌کنند که با ایجاد تفرقه و نفاق به اهدافِ خود دست بیابند. این‌گونه سیاست‌ها بدون شک برای افغانستان خطرات بزرگی را در پی دارد و زمینه را برای درگیری و تنش در کشور مساعد می‌سازد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.