احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منوچهر - ۱۳ حوت ۱۳۹۱
وزارت اطلاعات و فرهنگ به همکاری نمایندهگان اکادمی علوم، وزارت معارف، وزارت تحصیلات عالی و دانشگاه کابل جلسهیی برگزار کرده است تا در آن راههای تحققِ فیصلۀ شورای وزیران مبنی بر عدم کاربرد واژههای نامأنوس و لهجههای غیرمعیاری را جستوجو کنند.
این نشست به نتیجه رسیده است تا دو کمیسیون جداگانه به ریاست آقایان مبارز راشدی و نبی فراهی تشکیل گردد و این کمیسیونها هر کدام خط و نشان لهجههای معیاری و واژههای بیگانه در زبانهای فارسی و پشتو را تشخیص داده و به رسانهها دیکته کنند.
تا کنون اعتراضهای زیادی بر فیصلۀ شورای وزیران بهراه انداخته شده است و صاحبنظران با استدلالهای بسیار منطقی و علمی، بحث لهجۀ معیار را منتفی دانسته و آن را یک امر خیالی توصیف کردهاند. همچنان مسالۀ کاربرد واژههای نامأنوس هم بنا بر تجربه ثابت شده که هیچ چیزی نیست جز وضع محدودیت فراراهِ کاربرد واژههای فارسی، که به کرات ثابت شده است.
اکنون پرسش این است که متولیان امور در وزارت فرهنگ چه چیزی را میخواهند به اثبات برسانند. آقای مبارز راشدی معین این وزارت در مصاحبهیی گفته است که: «اگر ما از واژههایی استفاده کنیم که در کشورهای فارسیزبان مفهوم است، ولی برای مردم افغانستان مفهوم نیست، درست نیست. این کار حق مردم افغانستان است که از واژههایی استفاده کنیم که در زبان مردم افغانستان موجود است.»
وقتی استدلال جناب معین این گونه است، با چه منطقی میتوان پاسخِ آن را داد؟ در حالی که جناب راشدی خوب میدانند درصد بیشترِ مردم افغانستان بیسواد یا کمسواد اند. وقتی رسانهها اطلاعرسانی میکنند، آموزش نیز وظیفۀشان است. آیا این منطق که مردم ناآگاهاند و همه باید مثلِ مردم شوند، درست است؟
تردیدی نیست که باید واژههای درست و جاافتادۀ زبان را رواج داد تا باعث غنامندیِ زبان گردد؛ اما خود آقای راشدی بهتر میدانند که همین وزارتی که او یکی از مسوولانش است، بارها با همین ترفند با چماق به جان زبان فارسی افتاده است. بحث استفاده از واژۀ گالری به جای نگارستان، هنوز از یاد کسی نرفته است که با همین روش مطرح شد.
جالب اینجاست که وزارت فرهنگ، آقای راشدی را مسوول کمیسیونی تعیین کرده است که برای زبان فارسی خط و نشان میکشد. از همین اکنون معلوم است که آقای راشدی با این منطقی که دارد، چه خوابی برای زبان فارسی دیده است.
از این جالبتر استدلال آقای وزیر فرهنگ است که پیرامون لهجۀ معیار، ابراز کرده است. او گفته است: «کاربرد زبانهای رسمی کشور، دچار آشفتهگی و ناهنجاریهای خاص شده است. رسانههای ما نیازمند آناند که صاحبنظران در این عرصه آنان را مدد برسانند. دو زبان رسمی ما، لهجههای رسمی پذیرفته شده دارند که در هفتاد سال گذشته تثبیت شدهاند، باید به لهجههای رسمیِ خود اعتنای خاص داشته باشیم.»
اکنون پرسشهایی مطرح است که آقای وزیر فرهنگ به دلیل اینکه خودشان خبرۀ زبان و ادبیات فارسیاند، پاسخ آن را بهتر میدانند:
۱ـ بنا بر کدام منطق، یک لهجه میتواند به عنوان لهجۀ معیار تعیین گردد، آیا این غیر از یک مسالۀ سیاسی است؟
۲- لهجهیی را که آقای رهین گمان میکنند هفتاد سال پیش به عنوان لهجۀ رسمی شناخته شده بود، آن را اکنون سراغ دارند؟
بیتردید که پاسخ هر دو پرسش منفی است. نخست اینکه همۀ لهجهها از منظر زبانشناسی، منطق علمیِ خودشان را دارند و هیچ یک از لهجههای یک زبان، نادرست نیست. لهجههایی که در اکثر کشورها به عنوان لهجۀ رسمی انتخاب شدهاند، امر آگاهانه و علمییی نیستند و بنا بر موقعیت پایتخت هر کشور تعیین میشوند و بیشتر یک موضوع سیاسی میباشد. چنانکه پایتخت هر کشور در هر ولایتی که قرار گرفت، لهجۀ مردمِ همان ولایت به عنوان لهجۀ رسمی پذیرفته شده است.
دوم، لهجهیی که آقای وزیر فرهنگ خوابِ آن را میبینند، امروزه وجود خارجی ندارد. این لهجه، همان گویش مردمِ کابل بود که در اثر تعاملات و تحولاتِ بسیار فاحش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سه چهار دهۀ پسین، کاملاً از میان رفته و اکنون چسپیدن به آن ناممکن میباشد. در اثر دگرگونیها و جابهجاییهای چند دهۀ اخیر، سیلی از مردم از روستاهای مختلف به این شهر سرازیر شدند و سیلی هم از سکنۀ اصلیِ کابل به بیرون پناهنده شدند و این امر سبب ترویجِ دیگر لهجهها و حتا آمیزششان با همدیگر شده. همچنین مهاجرتها به خارج از کشور و بازگشت مهاجرین به افغانستان نیز لهجههای جدیدی را خلق کرده است.
بنابراین بسیار ناممکن به نظر میرسد که فیصلۀ شورای وزیران بر مردم این سرزمین تطبیق گردد. چه این فیصله یک فیصلۀ غیر علمی و غیر منطقی است و از همه غیر منطقیتر، حرکت وزارت فرهنگ که گمان میبرد با ایجاد یک یا چند کمیسیون، میتوان برای زبانهای رایج کشور، خط و نشان کشید.
Comments are closed.