- ۰۵ سنبله ۱۳۹۱
کلمه نقد، به تنهایی، یعنی «تشخیص خوب از بد».(۱)
نقد، انتقاد، منُقد، مُنتقد، ناقد،… همخانواده هستند. از همه این کلمات مشهورتر، نزد شما، کلمه انتقاد است که شاید روزی چندینبار هم آن را بهکار ببرید.
انتقاد هم در حقیقت یعنی «آشکار کردن خوبیها و بدیها»؛ اما در بین ما، معنی «ایرادگیری» و «عیبجویی»ِ تنها را پیدا کرده است؛ همانطور که بعضیها گمان میکنند نقد هم یعنی همین.
در حالی که اینطور نیست.
نقد قصه، شعر، نمایشنامه،… را نقد ادبی میگویند. نقد ادبی یعنی نشان دادن قوتها و ضعفهای یک اثر ادبی (قصه، شعر، نمایشنامه،…). همچنین، اگر «اثر»، نکات ظریف و پنهانی داشته باشد، نقد وظیفه دارد به خواننده کمک کند تا آن نکات پنهان را هم دریابد.
نمیدانم تا به حال گذارتان به مغازه طلافروشی افتاده است یا نه؟ وقتی به آنجا قدم میگذارید، همه گوشوارهها، انگشترها و… را مثل هم میبینید. به نظرتان میآید که از نظر جنس، با هم فرقی ندارند و اگر تفاوتی هم هست، در شکل ظاهری آنهاست؛ اما وقتی درباره قیمت آنها میپرسید، میبینید کلی با هم تفاوت دارند. مثلاً دو تا گوشواره، اندازه و وزنشان یکی است، اما گاه قیمت یکی، چند برابر دیگری است.
از شنیدن این موضوع، تعجب میکنید، اما طلافروش برای شما توضیح میدهد که مثلاً گوشواره اوّلی، جنس طلایش خیلی بهتر از دومی است؛ عیارش هجده است؛ در حالی که عیار دومی چهارده است.
البته، اینکه نتوانسته اید بفهمید کدام یک از گوشوارهها طلای بهتری دارد، تقصیر شما نیست. به راستی، تشخیص این موضوع برای من و شما مشکل است؛ امّا خود طلافروشها، با تجربهیی که دارند و روشهای علمییی که بلدند، به راحتی میتوانند بفهمند که هر طلایی، عیارش چهقدر است(چهقدرش طلای خالص است و چهقدر از فلزات دیگر در آن وجود دارد).
این کارِ طلافروشها، در حقیقت، نوعی نقد، است، منتها نَه نقد ادبی.
میگویند در قدیم، طلافروشها، سنگ مخصوصی داشتند که به آن سنگ مَحک میگفتند. با مالیدن این سنگ به طلا، میفهمیدند که خالصی و ناخالصی آن چهقدر است. بر همین اساس، امروزه، گاهی به جای کلمه نقد، اصطلاح محک زدن را هم به کار میبرند.
به بیانی دیگر، نقد ادبی، همان محک زدن آثار ادبی است. کار نقد ادبی، در حقیقت همان تعیین خالصیها و ناخالصیهای اثر ادبی است. چرا؟ برای آنکه قدر و ارزش آن اثر ادبی را تعیین کند.
خب، چهطور میشود قدر و ارزش یک اثر ادبی را معین کرد؟ این کار، مرحلههایی دارد؛ یعنی قدم به قدم باید جلو رفت.
مرحلههای مختلف نقد
فرض کنید میخواهیم قصهیی را نقد کنیم. اگر قصه، ساده و راحت باشد، که در آغاز، کار ما هم راحت است؛ اما اگر پیچیدهگیهایی داشته باشد، باید قبل از هر چیز، چه کار کنیم…؟
بلی… آن را خوب بخوانیم و خوب بفهمیم؛ آنقدر خوب که تقریباً هیچ نکته آن از نظرمان پنهان نماند.(۲) باید بفهمیم که نویسنده با نوشتن آن قصه، چه میخواسته بگوید؟ اگر در نوشته، راز و رمزی وجود دارد، آن را بشکافیم و آشکار کنیم.
این شاید اولین و تقریباً مهمترین کار در نقد یک قصه باشد. اگر کسی این قدم را درست برداشت، میتوان امیدوار بود که قدمهای بعدی را هم درست بردارد. در غیر این صورت، نه! زیرا کسی که منظور و هدف قصه را درست نفهمیده است، چهطور میتواند آن را ارزشگذاری کند؟ (البته همانطور که اشاره شد، همه قصهها، از این نظر، دارای پیچیدهگی نیستند).
یکی دیگر از قدمهای مهّم در نقد این است که ببینیم؛ آیا نویسنده توانسته است منظورش را درست به خوانندهاش برساند یا نه؟
همچنین، این نکته را بررسی کنیم که نویسنده، تا چه حد از آثار نویسندهگان همدوره یا قبل از خود، تأثیر گرفته است؟ یا آنکه تا چه حد در آثار نویسندهگان همعصر یا پس از خود، تأثیر گذاشته است.
آنگاه ببینیم: خوبیها و بدیهای آشکار و پنهان قصه چیست؟ زیباییها و زشتیهای آن کدام است؟ نویسنده، چه نوآوریها و ریزهکاریهای هنری در نوشتن آن بهکار برده است؟ و…
بعد از همه این کارهاست که میتوان قدر و قیمت هنریِ آن قصه را تعیین کرد.
بنابراین،
اولاً: نقد کار چندان سادهیی نیست.
ثانیاً: تنها عیبجویی و ایرادگیری از یک قصّه را نمیتوان نقد آن قصّه نامید(مگر آنکه قصّه، هیچ خوبی و زیبایییی نداشته باشد).
————-
پینوشتها:
۱٫ البته نقد به معنیهای دیگری هم بهکار رفته است؛ اما چون آن موردها به بحث ما مربوط نمیشود، از آنها درمیگذریم.
۲٫ البته بعضی آثار ادبی، بسیار عمیق و گاه پیچیده هستند. در بررسی اینگونه آثار، ممکن است هیچکس به تنهایی نتواند تمام اسرار آن را کشف کند؛ اما در آثار خاص کودکان و نوجوانان، معمولاً به چنین نوشتههایی برنمیخوریم.
Comments are closed.