احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۲۵ جدی ۱۳۹۱
تفکیک میان طالبان بر چه معیار و ضابطهیی انجام میشود؟
وقتی دولت از طالبانِ افغانستان و یا پاکستان سخن میگوید، آیا فقط مرزبندیهای جغرافیایی، سبب چنین تمایزگذاری شده است؟
آنگونه که از اظهارات مقامهای کشور برمیآید، آنها این تمایزگذاری را صرفاً بر اساس تفاوتهای جغرافیایی، انجام دادهاند و با همین رویه میخواهند روند گفتوگوهای صلح را ادامه دهند. اما این روحیه و در مجموع تمایزگذاری در میان گروههای مختلف موسوم به طالبان، در میان خود آنها کمتر دیده میشود. طالبان افغانستان خود را بخشی از طالبان پاکستان میدانند و این دو گروه باز در یک مجموعه کلان، خود را نزدیک به شبکههایی چون القاعده میدانند. اعلامیه اخیر طالبانِ وزیرستان پاکستان در حمایت از طالبان افغانستان و شخص ملا عمر رهبر طالبان افغانستان، به خوبی نشان داد که گروههای تندرو عمدتاً وفاداریهای ایدیولوژیک را معیار همکاریها و نزدیکیهای خود قلمداد میکنند و نه مرزبندیهای جغرافیایی را.
بهتازهگی، رهبری گروه طالبان پاکستان با نشر اعلامیهیی، از جنگ مشترکِ خود و گروه طالبان افغانستان با نیروهای خارجی مستقر در کشور خبر داده است. این گروه گفته است که آنها اهداف مشترکی را دنبال میکنند و به همین دلیل «جهاد» خود را همراه با طالبان افغانستان ادامه میدهند. این سخنان در حالی مطرح میشود که روسای جمهوری امریکا و افغانستان از گشایش دفتری برای طالبان در قطر حمایت کرده و آن را گامی مهم در راستای تأمین صلح در افغانستان و منطقه دانستهاند. هرچند که آقای کرزی از شرایط گفتوگو با طالبان حرفی نزد، ولی در عوض این شروط را باراک اوباما رییسجمهوری امریکا مشخص کرد. او به نیابت از همتای افغان خود گفت که طالبان زمانی میتوانند به روند صلح بپیوندند که قانون اساسی و دستاوردهای یک دهه گذشته را احترام بگذارند.
ولی این شروط دقیقاً در مخالفت با خواستههای طالبان مطرح میشود. طالبان در نشست پاریس خواستهای خود را یک بار دیگر مطرح کردند و هرچند که برخی تعدیلات در مواضع این گروه به چشم میخورد، ولی در مجموع دولت فعلی را نامشروع دانسته و از قانون اساسی فعلی نیز حمایت خود را ابراز نکردهاند.
از جانب دیگر، تأکید بر حمایت گروه طالبان افغانستان از سوی گروه طالبان پاکستان، با مسایل داخلیِ این کشور نیز رابطه دارد. رهایی شماری از طالبان از زندانهای پاکستان که اخیراً صورت گرفت و در میان آنها میتوان به رهایی وزیر عدلیه زمان حاکمیت طالبان اشاره کرد، به باور بسیاری از کارشناسان مسایل منطقه بیشتر از آنکه حسن نیت پاکستان در مساله استقرار صلح در افغانستان را نشان دهد، نوعی معاملهگری با گروههای شورشی داخلی این کشور در آستانه انتخابات سال روان ریاستجمهوری پاکستان بوده است. انتظار میرود در سال روان میلادی در پاکستان انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود و گفته میشود که مقامهای این کشور با توجه به گسترش ناامنیها، دست به یک معامله سیاسی با طالبان پاکستان به عنوان اصلیترین گروه مخالف مسلح این کشور زدهاند. به گفته برخی کارشناسان، مقامهای پاکستان در کنار رهایی چند فرد مربوط به گروه طالبان افغانستان، دهها طالب پاکستانی را نیز از زندانهای این کشور رها کردهاند.
پاکستان تلاش میورزد با تلطیف مواضع طالبان در برابر خود، بیشترْ این گروهها را حول محور جنگ در افغانستان متمرکز کند. این حرکت عملاً در تضاد با مواضع رسمی این کشور و وعدههایی قرار دارد که هر از گاهی مقامهای پاکستانی با آنها جانب افغانستان را میفریبند. هرچند که در بسیاری موارد، مقامهای کشور هم در این فریب و یا خودفریبی نقش داشتهاند.
اکنون سخن اصلی اینجاست که طالبان حالا به عنوان یک کل مطرح هستند و جدا کردن آنها به دلایل مرزبندیهای جغرافیایی، نمیتواند برداشت چندان دقیقی از این گروه تلقی شود. این گروه به دلیل مشترکات ایدیولوژیک، نمیتواند خود را جز جز سازد. اینگونه محاسبات عملاً مأموریت صلح در منطقه و افغانستان را به مخاطره میاندازد و در حال حاضر هم نتایج زیانبارِ آن را بر کشور میتوان از نزدیک مشاهده کرد. بدنه اصلی طالبان که در حال جنگ با نیروهای خارجی و افغانستانی قرار دارد، یک کل جداناپذیر است و تا زمانی که در دیدگاههای ایدیولوژیکِ این گروه تغییراتی وارد نشود، آنها همواره در کنار هم باقی خواهند ماند. پاکستانیها نیز در محاسبات خود در مورد طالبان دچار اشتباه هستند و فکر میکنند به شکل مقطعی میتوانند خطرات این گروه را نسبت به خود کاهش دهند. حال آنکه گروه طالبان در وضعیت و اهداف فعلی نمیتواند نسبت به اجرای تغییرات در پاکستان بیتفاوت باقی بماند.
همکاریهای گروههای ایدیولوژیک از حالا در جهان و منطقه آغاز نشده و به دوران جنگ سرد برمیگردد. در آن زمانهم برخی گروهها و حتا احزاب سیاسی برای خود اهداف فراملی و منطقهیی تعریف میکردند؛ اهدافی که عمدتاً جهانی بود و به کشور و مردم خاصی تعلق نداشت. ویژهگی ایدیولوژیها همین است که تضادها را تشدید میکنند و مخالفان و موافقان را در صف واحد قرار میدهند. این صف واحد به منطقه و کشور در تعبیر ایدیولوژیک فروکاستنی نیست، به همین دلیل این گروهها به جای دنبال کردن اهداف ملی، به خود تلقین میکنند که مأموریت بزرگ جهانی دارند.
پس میتوان گفت که نسبت به طالبان دو دیدگاه متفاوت شکل گرفته که با ماهیت این گروه عملاً در منافات قرار دارد. دیدگاه نخست اینکه طالبان را میتوان به جغرافیا محدود کرد و با آن وارد گفتوگو شد؛ چیزی که در حال حاضر دولت افغانستان و جامعه جهانی به دنبال آناند. و نگاه دوم اینکه گروه بهدلیل ماهیت ایدیولوژیک، یک گروه واحد است که هرچند افراد آن میتوانند به کشورهای مختلفی تعلق داشته باشند، ولی اهداف و برنامههایشان یکسان در همه مناطق پیش میرود.
Comments are closed.