احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۰ ثور ۱۳۹۲
یازده سال قبل، درست حولوحوشِ همین ماهها، ادارۀ موقت به رهبری حامد کرزی بهوجود آمد که پس از یک دورۀ جنگ و وحشت، این اداره به تنها روزنۀ امید مردمِ افغانستان بدل شده بود.
شور و شعفی که مردم برای آزادی، امنیت، رفاه و عمران از خود نشان دادند، پشتیبانِ بسیار محکمی برای ادارۀ موقت شد که حتا توانست این اداره را به دورۀ انتقالی و پس از آن، به دورۀ انتخابات عبور دهد.
قانون اساسی، رییسجمهور منتخب و تشکیل پارلمان، از ملموسترین پدیدههایی بودند که در همان آغاز به وجود آمدند؛ برای اینکه چارچوب تکوینی نظام در افغانستان شکل گرفته باشد و مبارزه با پدیدههای نظامبرانداز و قانونستیز انسجام یابد.
اما سوگمندانه که نظام در همان مرحلۀ نخست باقی ماند و هیچگاه سیر تکوینیِ خود را سپری نکرد. زیرا به دلیلِ جعل و تزویری که در قانون اساسی رونما شد، نظام سیر قهقرایی به خود گرفت تا اینکه بهجای مبارزه با دشمنان مردم افغانستان، راه دوستی با آنها در پیش گرفته شد، فساد گسترش یافت، سیاست قومی در سرلوحۀ برنامۀ دولتمداران قرار گرفت، کشت و قاچاق مواد مخدر افزایش یافت، سرمایۀ پروژههای عمرانی به غارت رفت، امنیت بدتر شد، مردم فقیرتر شدند، زیرساختهای اقتصادی شکل نگرفتـند و…، که در نتیجه امروز همهچیز بر لبۀ پرتگاه قرار گرفته است.
تردیدی نیست که بهرغمِ اینهمه اتفاقات ناخوشایند، یکسری تغییراتِ سطحی و شکننده نیز به میان آمدند که کسی نمیتواند منکرِ آنها باشد. از جمله اینکه: تجارت رونق گرفت، رسانهها گسترش یافتند و بلندمنزلها بنا شدند. اما زیرساختهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، همچنان ویران باقی ماندند و اندک تلاشی در راستای احیای آنها صورت نگرفت.
سردمداران نظام کنونی، همواره برای همین تغییرات سطحی و شکننده هیاهو کردهاند و آن را به عنوان دستاوردهای درخشان قلمداد نمودهاند. حال آنکه ممکن است با اندکترین ناامنی، این دستاوردهای بهاصطلاح درخشان، از میان بروند و اثری از آنها باقی نماند.
تأسفبارتر از همه اینکه: اکنون در آستانۀ خروج کامل نیروهای خارجی و پیشبینیهای احتمالیِ افزایش ناامنیها نیز، این هیاهوها و خوشخیالیها ادامه دارد و متولیان امور هنوز هم وانمود میکنند که خطر بزرگی فرا راه مردم افغانستان قرار ندارد.
هرچند سکانداران نظام کنونی خودشان بهتر میدانند که چه بدبختیهای بزرگی را برای مردم افغانستان بهبار آوردهاند، اما تقلا میکنند که مردم را در ناآگاهی قرار دهند و به آنان بقبولانند که اوضاع کاملاً در کنترول و مدیریتِ دولت و حکومت قرار دارد.
اما حقیقتِ اوضاع این است که کشور بهشدت نیازمند سیستم جدید و ایجاد اصلاحات در امور کشورداری و حکومت میباشد. این اصلاحات، در تمام شئون از جمله در حوزۀ سیاست احساس میشود.
اکنون در این ده ـ یازده ماهی که به پایان کارِ این حکومت باقی مانده، اصلاحِ اینهمه نابهسامانی و خرابی دور از تصور میباشد. اما اگر در همین مدت باقیمانده نیز شخصیتهای کارا و متعهدی در رأس امور قرار داشتند، میشد امیدوار بود که ریفورم و اصلاحات سیاسی در بخشهای گوناگون نظام به میان آید. یعنی در پرتو یک گفتمان ملی که محصول تفاهم عمومیِ نخبهگان کشور و همچنان حاصل گفتوگوی آنها باشد، میشد نیاز به اصلاحات را در بخشهای گوناگونِ مدیریتی شناسایی و برای رفعِ آنها اقدام کرد.
با اینهمه، برای جریانهای سیاسی کشور هنوز فرصت وجود دارد که پا پیش گذاشته، حرکتی را سامان دهند که مردم افغانستان را به فردایی روشن امیدوار سازد. از هماکنون که تلاشها برای رفتن به سوی انتخابات آغاز شده، نیاز اساسی این است که نخبهگان وارد میدان شوند و با ارایۀ یک برنامۀ ملی و همهشمول، مسیر حرکت به سمت آیندۀ بهتر را مشخص سازند.
در شرایطی که مردمْ ناامید از حکومت در تشویشِ آینده به سر میبرند، اهمیتِ شخصیتها و جریانهای سیاسییی که در بیرون از نظام قرار دارند، بیش از گذشته احساس میشود. از این رو، جریانها و شخصیتهای سیاسی، باید تمام تواناییشان را برای ترتیب و تدوینِ یک برنامۀ کلان ملی برای برونرفت از وضعیتِ نامطلوب و رسیدن به آیندۀ مطلوب، بهخرچ دهند و اینگونه مردم را با خود همراه سازند.
یک حرکتِ استوارِ ملی و مبتنی بر برنامۀ طولانیمدت، میتواند هم امیدواریهای مردم را دوباره زنده کند و هم جامعۀ جهانی را متوجه یک نیروی پویا و کارآمد در داخل افغانستان سازد.
Comments are closed.