احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نثاراحمد فیضی غوریانی ـ عضو مجلس نمایندهگان افغانستان/ 7 جدی 1392 - ۰۶ جدی ۱۳۹۲
امروز پس از گذشتِ سیوچهار سال از واقعۀ ششم جدی، چهگونه میتوان به این رویداد نگاه کرد؟ آیا میتوان خاطراتِ آن روزگار را که ششم جدی سرآغازِ آن بودند، از ذهن پاک کرد و چیزهای دیگری را جایگزینِ آنها ساخت؟
برای یافتن پاسخِ اینگونه پرسشها، به مقالۀ «پل ریکور» فیلسوف و متألۀ معروف مراجعه میکنم که از قضا، شاهد فجایعِ نازیها در یکی از ناآرامترین قرنهای تاریخ بشریت، یعنی قرن بیستم، بود و این مسأله سبب شد که او بحثِ «خاطره و فراموشی» را در رابطه با جنگ جهانیِ دوم مطرح کنـد.
پل ریکور زمانی به این مسأله به گونۀ جدی اندیشید که در فراقِ فرزندِ خود اشک میریخت. به باور پل ریکور، خاطره همواره امری شخصی است و تبدیلِ آن به امری جمعی اگر غیرممکن نباشد، ولی بسیار دشوار است. در اندیشۀ ریکور، فهم جدیدی از سیاست با فهم جدیدی از تاریخ درهم میآمیزد و از اینجاست که او به مفهومِ عدالت فکر میکند. ریکور باور دارد که عدالت باید شامل حالِ گذشتهگان نیز قرار گیرد.
ریکور در جایی دیگر از مقالۀ خود، به بیماری خاطره اشاره میکند. به نظر او، بیماری خاطره بدین معنی است که ما برخی اوقات با کمبود خاطرات و زیادهروی در فراموشیِ آنها روبهروییم و در مواقع دیگر، با تورمِ خاطرات و فشار ناشی از خفتها، دردها و رنجها.
ریکور به دو نوع خاطره اعتقاد دارد: خاطرۀ فردی و خاطرۀ جمعی. به نظر او، تاریخ در بر گیرندۀ هر دوی اینهاست. او برای خاطرۀ فردی، سه ویژهگی اساسی در نظر میگیرد: شخصی بودن، درک مفهومِ فاصله و عمق زمان، و حس پیوستهگی.
شخصی بودنِ خاطره بدین معنی است که خاطره اساساً فردی است و قابل انتقال به وجدان دیگری نمیباشد. ریکور از جان لاک یاد میکند که هویت شخصی را با خاطره تبیین میکند.
کارکرد دوم خاطره، همان عمقِ زمان است؛ ما تنها با خاطرهها به ژرفای زمان نفوذ کرده، آن را زمانمند میکنیم. در نهایت، حس همبستهگی همان ارتباط گذشته با حال و حال با آینده از طریق خاطره است. گذشته سرشار از خاطراتیست که ما با به یاد آوردن آنها، به گذشته پیوند میخوریم و همچنین زمان حال، خاطراتی را برای ما رقم میزند که عامل پیوستهگی ما با آینده خواهند بود. این خاطره است که جهتمندی زمان از گذشته به آینده را تضمین میکند.
ریکور سعی میکند خاطرۀ فردی را به خاطرۀ جمعی پیوند دهد. در اینجا او از مباحثِ موریس هالبواکس نویسنده و جامعهشناس فرانسوی (نویسندۀ کتاب خاطرۀ جمعی) بهره میبرد که چهگونه ما به لطف بازگو کردن خاطراتمان، میتوانیم آنها را به یک امر اجتماعی بدل کرده دیگران را در آن سهیم کنیم. به کلام ساده، عمل بازگو کردن، حلقۀ ارتباط خاطرۀ فردی و جمعی است. ریکور با ربط دادنِ خاطرۀ فردی به خاطرۀ جمعی، همان مشخصههای خاطرۀ فردی (شخصی بودن، عمق زمان و حس پیوستهگی) را برای خاطرۀ جمعی در نظر میگیرد. او به مددِ این بحث از هوسرل که: از طریق ارتباطی که فاعلها به میانجی فرآیندهای میان¬فاعلی برقرار میسازند و از طریق عینیت بخشیدن به آنها، چیزی پدید میآید که شخصیتِ نوع دوم یا نوع عالی نامیده میشود؛ کارکردی که برای حافظۀ جمعی در نظر میگیرد، برآمدن نهادهای اجتماعی یا مفاهیمی چون مفهوم کشور و سرزمین مادری است.
خاطرات فردی که بهنوعی در همۀ ما مشترک میباشند و چه بسا از طریق گذشتهگان به ما رسیدهاند، تشکیلِ مفاهیمی را میدهند که برآمده از پیوند آنهاست. پیدایش مفاهیمی چون کشور، ملت، قوم و… را با این تحلیل میتوان درک کرد. با توجه به آرای ریکور، وقتی به واقعۀ ششم جدی نگاه میکنیم، جلوههای تازهیی از این رویداد به چشم میآیند. در فرایند این رویداد دیدیم که مردم افغانستان چهگونه خاطرات جمعیِ خود را بازیافتند و به عنوان ملتی یکپارچه تبارز کردند. شاید بار سنگینِ جنگ بود که مردم افغانستان را اینهمه به یکدیگر نزدیک کرد.
یکی از تاریخدانهای معاصر میگوید: «جنگ، شدیدترین شکل آگاهی است». وقتی قشون سرخ شوروی پیشین، پس از کودتای هفت ثور وارد افغانستان شد، موضوع محوری برای ملت ما، دفاع از ارزشهای ملی، اسلامی و آزادی بود. شاید این مفاهیم در جنگ دوم جهانی که ریکور شاهد آن بود، چندان موضوعیت نداشتند؛ ولی انکار نمیتوان کرد که همۀ جنگها به نوعی ارتباطی ارگانیک با یکدیگر دارند. تجربۀ شـشم جدی و اتفاقهایی که پس از آن افتاد، خاطرۀ فردیِ هر یک از افراد ملت را به خاطرۀ جمعی بدل کرد.
ریکور در بخش پایانی مقالۀ خود، از روایت کردن سخن میگوید. به باور ریکور، یادآوری و روایت اتفاقهای گذشته، میراثی است که بر دوش همهگان سنگینی میکند. ششم جدی را باید روایت کرد. روایتِ آن میتواند به ایجاد کنش در نسلهای آینده و عدم تکرارِ آن منجر شود.
تاریخ همواره به سمت فراموشی حرکت میکند. فراموشی خصیصۀ اصلیِ تاریخ را میسازد. اگر انسانها گذشته را همواره به یاد میداشتند، هرگز شاهد فجایع و رُخدادهای ویرانگر نمیبودند.
ریکور هشدار میدهد که ضمن اهمیت دادن به موضوع فراموشی، نباید از آن به عنوان ممسکِ تکرار تاریخ استفاده کرد.
ملت افغانستان به خاطره و یادآوری احتیاج دارد. نباید گذاشت که خاطرات گذشته، یکسره از ذهنها پاک شوند. برهههایی از زمان برای مردم افغانستان به عنوان برهههای سرنوشتساز مطرح بودهاند. البته فراموش نباید کرد که که به قول ریکور، میان خاطرۀ فاتحان با خاطرۀ قربانیان باید تفاوت قایل شد.
ششم جدی، تاریخ را به خطِ سرخ نوشت و هنوز این روند با همۀ تلاشهایی که مردم افغانستان برای تأمین صلح و امنیت برای کشور خود انجام میدهند، ادامه دارد. یاد قربانیـانِ رخدادهای پس از واقعۀ ششم جدی که در قالب ایستادهگی و جهاد مردم افغانستان نمود عینی یافت، باید همچنان زنده نگه داشته شود. ما به این خاطرات برای عدمِ تکرار آنها و ایجاد همگرایی ملی در وجود دولت وحدت ملی نیاز داریم.
Comments are closed.