احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:زهرا خانلری/ 9 سنبله 1393 - ۰۸ سنبله ۱۳۹۳
هنری میلر، نویسندۀ امریکایی (۱۸۹۱-۱۹۸۰)، فرزند یک خیاط بود. در نیویورک زاده شد و در محلۀ بروکلین، محلۀ مهاجران آلمانی و ایتالیایی و ایرلندی و یهودی، دورۀ کودکی دشوار و آشفتهیی را گذراند که در سراسر زندهگی از تأثیرِ آن برکنار نماند و در آثارش، تنوعی شگفتانگیز از گروههای بشری پدید آورد که از خاطرههای گذشته سرچشمه داشت. در ۱۹۰۹ به کالج وارد شد و پس از دو ماه از روشِ سخت و جدیِ تعلیم و تربیت، سرخوردهگی یافت. با روحی عصیانزده از مدرسه گریخت و زندهگیِ ماجراجویانه و آمیخته با سرگردانی و بینوایی را در پیش گرفت. نیویورک را ترک کرد، به آریزونا و کالیفرنیا رفت و پیشههای گوناگون و پُرهیجانی پیش گرفت مانند گاوچرانی، شاگرد آشپزی، پیشخدمتی، روزنامهفروشی، شیرفروشی و مانند آن. در ۱۹۱۴ به نیویورک بازگشت، به قصد آنکه در کارگاه خیاطی پدرش مشغول شود. در این دوره با اشخاصی عجیبوغریب و جالب توجه و دوستانِ پدرش آشنا شد و در شرکت مخابراتِ غرب بهکار پرداخت و برای مطبوعات گزارش تهیه کرد. اولین کتابش را به نام بالهای چیدهشده Clipped Wings در این زمان نوشت که هرگز منتشر نشد. میلر در ۱۹۱۴ با بیتریس سیلوا پیانیست ازدواج کرد و از او دختری یافت، چیزی نگذشت از همسرش جدا شد و بار دیگر ازدواج کرد. با همسر خود در فقر و تنگدستی کامل بهسر برد و تنها از فروش اشعار امرار معاش کرد. در ۱۹۲۸ پولی به وام گرفت و عازم اروپا و کشور فرانسه شد و مصمم گشت که بهطور جدی به نویسندهگی پردازد، اولین اقامت میلر در فرانسه کوتاه بود، اما اقامت ثانوی او در این کشور از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۹ به طول انجامید. در این دوره، میلر در محلۀ مونپارناس، زندهگی نسل سرگردان را پیش گرفت، با عدهیی از نویسندگان جوان از جمله لارنس دارل Lawrence Durell آشنا گشت که با او دوستی مداومی یافت. برای امرار معاش در روزنامهها به کار مشغول شد و به نشر کتابهایی پرداخت که بهترین آثارش به شمار آمد. اولین اثرِ او با عنوان مدار رأسالسرطان Tropic of Cancer (1934) بحث بسیار برانگیخت. پس از آن رفت و برگشت به نیویورک Aller Retour New York را در ۱۹۳۵ و بهار سیاه Black Spring را در ۱۹۳۶ انتشار داد و مقالهیی درباره د. هـ. لارنس D.H.Lawrence نوشت. میلر در سفری به انگلستان با تی. اس. الیوت T.S.Eliot ملاقات کرد و دومین همسرِ خود را نیز طلاق داد. سپس اثری در شرح حالِ خود نوشت که به دوران سعادتمندانۀ او به هنگام کار در شرکت مخابرات بستهگی مییابد. این اثر با عنوان ماکس و سلولهای سفید مدافع بدن Max and White Phagocytes در ۱۹۳۸ منتشر شد و پس از آن، مدار رأسالجدی Tropic of Capricorn در ۱۹۳۹. میلر در آغاز جنگ جهانی دوم، به یونان رفت و به دوستش دارل پیوست و با شاعران و هنرمندان از جمله با کاتسیمبالیس دوستی یافت که چهرۀ او را در اثر خویش به نام ستون ماروسی The colossus of Maraussi (1941) تصویر کرده است. این اثر از سفرنامههای بسیار ستایشانگیز به شمار آمده که در آن عظمت و نبوغ یونان، نه در ویرانههای تاریخی، بلکه در روح ملتِ زندهاش نشان داده شده است. میلر در ۱۹۴۰ به امریکا بازگشت و از ایالتهای مختلفِ کشور خویش دیدن کرد. نظر انتقادی او در این سفر در کتاب کابوسی در تهویۀ مطبوع The Air-Conditioned Nightmare (1945) و یادت باشد که فراموش نکنی Remember to Remember (1947) بیان شده است. در این آثار، نویسنده وضعِ امریکا را در ۱۹۴۱-۴۲ وصف کرده و به پوچی زندهگی عصر حاضر تاخته است. میلر پس از مرگ پدر، در کالیفرنیا مستقر شد، از نو ازدواج کرد و بلاانقطاع به نوشتن ادامه داد. مقالهیی دربارۀ رمبو ، شاعر فرانسوی نوشت و با مجلههای متعدد همکاری کرد. در ۱۹۴۵ صاحب دختری و در ۱۹۴۸ صاحب پسری شد. با این حال، در ۱۹۵۲ از سویمن همسر نیز جدا شد و از نو به اروپا سفر کرد. در بازگشت به کالیفرنیا عدۀ بسیاری از نویسندهگان و هنرمندان به دیدنش شتافتند. میلر در این دوره، زندهگینامۀ طولانیِ خود را در سه بخش با نام کلی تصلیب گلگون The Rosy Crucifixion انتشار داد: بخش اول سکسوس Sexus (1949)، بخش دوم پلکسوس Plexus (1953) و بخش سوم نکسوس Nexus (1960). پس از چند سفر دیگر به اروپا، در ۱۹۶۳ در کالیفرنیا مقیم شد، آثارش را به پایان رساند و تقریباً همهوقتش را به نقاشی صرف کرد. از آثار دیگر میلر این کتابهاست: شیطان در بهشت A Devil in paradise (1956)، کتابهای زندهگی من The Books of my Life (1952)، نقاشی از نو دوست داشتن است To Paint is to Love again (1960). مراسلاتِ فراوانِ میلر با لارنس دارل در ۱۹۶۲ منتشر گشت.
هنری میلر نویسندهیی است که در ادبیات امریکا نمیتوان او را در طبقۀ معین و خاصی جای داد. آثارش به طور شفگتانگیز، مخلوط و رنگارنگ است. در رماننویسی از دستۀ فاکنر یا همینگوی نیست، اما مانند آنان نمونۀ کامل نویسندۀ امریکایی به شمار میآید. در کتاب کابوسی در تهویۀ مطبوع و در خلال لعن و نفرینها، میلر به گروهی بستهگی مییابد که در حسرت دورانِ سرسبز و خرم زندهگیِ طبیعی و بدوی پیش از عصر صنعت بهسر میبرند. آثار میلر مانند ویتمن از قالب ادبیاتِ ساده پا فراتر مینهد. این آثار که در واقع یادداشتهای زندهگی اوست، به هیچوجه خاص اعمال و رفتار و جریانهای صوری زندهگی یا جریان روحی و معنوی او نیست، بلکه همۀ آنها یک کتاب را تشکیل میدهد و آن سفرنامۀ زندهگیاش است که سفری طولانی و پیچیده است. مدار رأس السرطان و مدار رأس الجدی که ذوق مسخرهنویسیِ او را آشکار میسازد، اعترافاتی است با صدای بلند که به صورت انفجار از درونش بیرون میجهد. در آثار میلر، موضوعهای تربیتی و ارشادی در شیوۀ نگارشی آمیخته از هماهنگی اندیشه و احساس بیان شده است. میلر به طور قطع نویسندهیی فیلسوف نیست، اما در آثارش ریشۀ نوعی خوی آشوبطلبی و فتنهانگیزی را میتوان یافت. میلر بیآنکه نویسندهیی بزرگ باشد و در آثارش ابتکاری به چشم بخورد، اهمیت تاریخیِ برجستهیی دارد، با شخصیتی فریبنده که در گروه ضدعقل و گروه هرجومرجطلب در ادبیات امریکایی، نفوذ عظیمی برجای گذاشته است.
Comments are closed.