احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دو شنبه 17 قوس 1393 - ۱۶ قوس ۱۳۹۳
مسعود بُربُر
بخش دوم و پایانی
ادوارد براون، روزنامۀ قانون ملکم خان را یکی از عوامل بسیار موثر ادبی در پیدایش نهضت مشروطیت به شمار میآورد[۱۴] و حاج محمد محلاتی معروف به سیاح در خاطراتش میگوید: روزنامۀ قانون «مشتاق فراوان داشت و دست به دست میگشت»[۱۵]. فریدون آدمیت نیز در بخش نخست فکر آزادی (ایدیولوژی نهضت مشروطیت ایران) مینویسد: «درایت سیاسی او (ملکم) چنان بود که انگار نهضت مشروطیت در سال ۱۳۲۴ قمری از روی همان الگوی کلییی پیش رفت که سالها قبل از آن او در شمارۀ بیست و دومِ روزنامۀ قانون ترسیم کرده بود.»
مقایسۀ نثر روزنامۀ قانون با روزنامههای پیش از آن که اتفاقاً همهگی نیز با کارکرد مشابه یعنی اطلاعرسانی منتشر میشدند، بهسادهگی نشانگرِ تأثیرگذاری او بر نثر زمانۀ خویش است.
مطالب روزنامۀ وقایع اتفاقیه تاریخ ۱۵ جمادیالاول ۱۲۷۲ اینگونه آغاز میشود: «در روز شنبه اعلیحضرت قوی شوکت شاهنشاهی ایدالله جیشه بجهت ملاحظه توپچیانی که تازه از آذربایجان حاضر رکاب نصرت انتساب شده بودند و سواره شاهسون ابوالجمعی عالیجاه صفرعلیخان سرتیپ که در میدان ارگ حاضر گردیده بودند تشریف فرما شدند. جناب اشرف امجد ارفع افخم صدر اعظم…»
روزنامۀ دولت علیۀ ایران نیز در روز ۲۵ صفر ۱۲۷۶ نیز اینگونه مطالبش را آغاز میکند: «استقامت و صحتمندی مزاج وهاج همایونی که عمده مقصود جمیع امم و اهمالمطلوب کافه خدم و حشم است بحمدالله و المنه حاصل است.»
روزنامۀ اختر که در خارج از ایران منتشر میشود هم به لحاظ محتوا و هم نثر اوضاع بهتری دارد اما جملات آن همچنان طولانی و واژههای ثقیل و جملات وابسته متعددند. در شمارۀ نهمِ این روزنامه میخوانیم: «اگرچه موقع (شرپور) بطور لایق استحکام داده شده است ولی بجهه اینکه موقع مذکور خیلی پهناور و واسع بوده است جنرال روپرنس برای نگاهداری آنجا لازم دیدهاست که همه عساکر را در آنجا جمع نماید.»
جملات قانون از همان آغاز اما بسیار کوتاهترند و از تعدد جملات وابسته نیز خبری نیست: «خدا خلق ایران را از برای زندگی آفریده است و از برای اینکه یک طایفه بتواند به آسودگی زندگی بکند باید لامحاله صاحب یک خانه باشد. ایران خانه ماست و تا این خانه نظم نداشته باشد بدیهی است که آسایش اهل خانه خیال محال خواهد بود. بدون هیچ دلیل تازه ما همه به اشک خونین اعتراف میکنیم که امروز در کره زمین هیچ دولتی نیست که به قدر دولت ایران بینظم و پریشان و غرق مذلت باشد.» (قانون، شماره دوم)
آنگونه که در این مقایسه روشن است، در نثر ملکم و پس از او جملات بسیار کوتاهتر شدهاند. فاصله میان فعل و فاعل بسیار کم شده است. از جملات متعدد وابسته و معترضه و تلمیحات به آیات و احادیث در نثر ملکم خبری نیست. سجع و صنایع صوری نیز در نثر او دیده نمیشود و جالبتر از همه اینکه نثر ملکم یکنفره نیست و داستانگوست. او سخنش را از زبان راوی متکلم وحده بیان نمیکند، بلکه مخاطبش را در گفتوگوهایی برساخته به چالش میکشد؛ یعنی مثلاً در شمارۀ نوزدهم قانون، وقتی که ملکم میخواهد از اصول آدمیت بگوید، شیخی و سیدی را میآفریند و سخنش را در خلال گفتوگوی این دو میآورد. برای نوشتن از «قانوننامه» مکالمهیی خیالی با عنوان رفیق و وزیر میآفریند[۱۶] یا مثلاً جایی دیگر رسالهیی به نام شیخ و وزیر مینویسد و در آن وزیر از ضرورت اصلاح خط میگوید و شیخ مخالفت و گاه موافقت میکند و وزیر باز استدلال میآورد. جالب آنکه متن نمایشگونۀ ملکم آنقدر ظریفانه نوشته شده که از خلال سخن وزیر احتیاط شدید او در آغار بحث بهخوبی نمایان است و پیشتر که میرویم، میبینیم استدلالهایش محکمتر شده است. یا شیخ که در ابتدا با استدلالهای اصولی وزیر موافق است، اما سرانجام کار را به جایی میرساند که وزیر میگوید: «یک راه دیگر هم هست که یقیناً بیش از همه خواهید پسندید. ما همین طور که هستیم بنشینیم تا خدا یک فرشته از آسمان مخصوصاً بفرستد که خط ما را موافق دلخواه ما اصلاح نماید.»[۱۷]
به این ترتیب، ملکم در گزینش واژهها و یکپارچهگی عبارات و درستی سخن دقتِ بسیار میکرد و نثرش در عین سادهگی و روانی از فصاحت و بلاغت و حسن انشا بیبهره نبود.[۱۸]
نگارنده مدعی آن نیست که میرزا ملکمخان یکتنه زبان و نثر فارسی را دگرگون کرده و انقلابی در ادبیات معاصر ایران آفریده است؛ ناگفته روشن است که از دیدگاه تحلیل گفتمانی، چنین سخنی که یک فرد را عامل تغییر گفتمان عصری بداند، از اساس بیپایه خواهد بود. آنچه در این خلاصه آورده شده و در فرصتی بیش از این شرح خواهد شد، آن است که ملکم اولاً نمونۀ بسیار مناسبی برای بررسی اثرات مشروطهخواهی بر زبان فارسی است و دیگر اینکه چون ملکم از موثرترین افراد تاریخ مشروطه در ایران است، تأثیر نثر او نیز در این دگرگونی جایگاه قابل توجهی داشته است. تأثیرگذاری نثر او بر ادبیات مشروطه تا آنجاست که وقتی در ۱۳۴۰ هجری سه نمایشنامه از آثار میرزا آقا تبریزی منتشر شد، ناشر نمایشنامهها را به میرزا ملکم خان نسبت داده بود. [۱۹]
به نظر میرسد که اصولاً در گفتمان مشروطه، برخلاف گفتمان پیش از آن، چون به زبان به مثابۀ ابزار آگاهیرسانی نگریسته شده، نثر فارسی از صنایع لفظی و نمایشی فاصله گرفته و به سوی سادهسازی و روانی و انتقال هرچه روشنتر معنا پیش رفته است.
به طور مشخص، از میانگین طول جملات و فاصلۀ فاعل با فعل در جمله در متونی که در آستانۀ جنبش مشروطه نوشته شدهاند، به نسبت متونی که پیش از روزنامۀ قانون منتشر شده کاسته شده است. بر اساس پژوهش نگارنده، شمارش واژهها در روزنامهها، نامهها و رسالهها نتیجۀ مشابهی دارد. این شمارش همچنین نشان میدهد که سجع و صنایع ادبی صوری نیز در این متون کمتر یافت میشود. جملات وابسته، معترضه، تلمیحات و آیات و احادیث متعدد هم جایگاه چندانی در این متون ندارند.
البته امثال میرزا ابوالقاسم فراهانی قائممقام پیش از ملکم یا میرزا آقاخان کرمانی، میرزا آقا تبریزی و حاجی زینالعابدین مراغهیی همعصر با او این دگرگونی و سادهنویسی در نثر فارسی را عملاً آغاز کرده بودند و تأثیر فراوانی نیز در آن داشتند، اما تفاوت اصلی را باید در پاسخ به این پرسش جست که آیا ملکم صرفاً در جریان حاکم بر دوران خود شناور بود یا دگرگونی نثر او از یک کنش ادبی و اجتماعی خودآگاهانه سرچشمه گرفته است؟ پاسخ به این پرسش کلیـد نهایی این جستار خواهد بود.
برای پاسخ به پرسش یادشده نخست میتوان به کوششهای ملکم در اصلاح خط اشاره کرد و از آن مهمتر نوشتههایی از ملکم را گواه آورد که در آن مستقیم به مسالۀ نثر فارسی پرداخته شده است.
آخوندزاده که فقط یک بار به استانبول سفر کرد و بدون آنکه همچون ملکم با غرب از نزدیک آشنا شده باشد، از هواخواهان جدی تمدن غرب بود، بیش از ۲۰ سال از عمرش را موکداً به تغییر خط و الفبای فارسی و تبدیل آن به الفبای جدید دعوت کرد.[۲۰]
ملکم خان اما در اصلاح خط تغییر الفبای فارسی و اخذ الفبای اروپایی را پیشنهاد نکرد، بلکه از ترکیب حروف فارسی خط سادهتری ساخت.[۲۱] او برخلاف آخوندزاده حروف را عوض نمیکرد و فقط شکل اصلاحشدهیی از آنها را به کار میبرد. او خط اختراعیاش را در رسالۀ نمونۀ خط آدمیت در سال ۱۳۰۳ ق منتشر کرد.
با این حال، پاسخ نهایی به این پرسش که آیا تلاش ملکم برای دگرگونی نثر فارسی کنشی آگاهانه بود یا نه را باید آنجا یافت که او مستقیم به وضع نثر فارسی حمله میکند و حُسن انشا را در «سهولت فهم مطالب» عنوان میکند. روشنترین نقد او که حسن ختامی برای این جستار نیز میتواند باشد در فرقۀ کجبینان آمده است:
«رفیقم مرا برد میان چند فرقۀ غریبه که همه از طایفۀ کجبینان بودند… جمعی معتقد بر این بودند که زبان نه برای ادای مطلب است بلکه برای ترتیب سجع و به جهت تضییع وقت اختراع شده است. در منشآت ایشان هرجا که لفظ «واصل» بود حکماً کلمۀ «حاصل» از عقبش میرسید… «مزاج»ها همه «وهاج» بود… «دروغ» لامحاله بی«فروغ» نبود و «خدمت» بدون «رفعت» صورت نمیبست. هرکس جاهش «عالی» بود ممکن نبود جایگاهش «متعالی» نباشد. آنها که «رفیع» بودند «منیع» را به دم خود بسته از دنبال میکشیدند. حتا در وقت وبایی مینوشتند «رقیمه کریمه در احسن ازمنه واصل شد.» هیچ کس نمیپرسید که ای بیانصاف یاوهگو احسن ازمنه که وقت وبایی باشد اکرهش کی خواهد بود؟ از روزی که اسم مراسلات متداول است تا این اوقات در جمیع مراسلات به عرض میرسانند که «مطلب اصلی سلامتی مزاج وهاج است…» کتابها نوشته بودند که وقتی کسی ۱۰ دفعه میخواند باز مثل دفعه اول در درک معنی متحیر بود. چشم به هر ورقی که میافتاد یوسف در چاه زنخدان گم میشد و… مار بود که به رخسار معشوق چنبر میگشت و بر هر سطری جام جم را سرکشیده تیر مژگان بر کمان ابرو مهیا میساختند و به چوگان زلف گوی دلهای بیدلان را میربودند. از مژگان آن «خداوند زمین و زمان» تا دم اسبش یک نفس قافیه میساختند… «دوشیزۀ کلام» چه معنی دارد؟ چرا مطلب را طوری ادا نمیکنید که هم شما از گفتار خود چیزی بفهمید و هم بر علم مستمع نکتهیی بیافزایید؟ هر کودنی که در لغت اندکی تتبع داشته باشد میتواند کلام را چنان مغلق و مبهم بگوید که هیچ ذهنی بر تفهم آن قادر نباشد و لیکن حسن انشا در صفای خیالات و سهولت فهم مطالب است نه در ازدیاد تعسر عبارات.»
منابع:
۱۴ـ تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دورۀ مشروطیت، ادوارد براون، محمد عباسی، ص ۳۶۱
۱۵ـ خاطرات سیاح، ص ۳۳۹
۱۶ـ رسالههای میرزا ملکمخان ناظمالدوله، حجتالله اصیل، ص ۶۰
۱۷ـ همان، ص ۳۷۱ تا ۴۰۱
۱۸ـ از صبا تا نیما، جلد نخست، یحیا آرینپور، ص ۳۲۰
۱۹ـ مکتب تبریز، سید جواد طباطبایی، ص ۳۵۹
۲۰ـ سرآغاز نواندیشی معاصر، مقصود فراستخواه، ص ۶۳
۲۱ـ فکر آزادی، فریدون آدمیت، ص ۱۷۸
Comments are closed.