احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:جسور مدد/ دو شنبه 8 جدی 1393 - ۰۷ جدی ۱۳۹۳
بدخشان ولایت علم و فرهنگ در شمالشرق افغانستان است که با داشتن منابع طبیعی این ولایت را اُستان لعل و جواهر یاد میکنند. فیضآباد مرکز ولایت بدخشان است، جعرافیای بدخشان بهگونۀ دنبالهیی و کوههای بلند آسمان خراش دارد. بدخشان ۲۸ ولسوالی دارد و این نشان میدهد شهروندان این ولایت بهگونۀ پراگنده و دستهدسته زندهگی میکنند که این سبب شده است تا مردم بهگونههای مختلف و شیوههای دیرینه به حیات خود ادامه داده و از ارزشها وباورهای متفاوت برخوردار باشند.
لهجۀ یک دهکده با دهکدۀ دیگر تفاوت دارد و لفظ یک محل در محل دیگر بیگانه مینماید که به سادهگی نمیتوان اهالی بدخشان زمین را با هم شباهت داد.
واخان، شغنان، اشکاشم، راغستان، پامیر و دروازها از دوردستترین شهرستانهای این اُستان به شمار میرود.
درواز
منطقهیی پُرخم و پیچ است؛ راه دراز و نفسگیر و طاقت فرسا دارد؛ بههرطرف که نگاه بیاندازی کوههای آسمان خراش، دریاچههای و درههای باهم چسپیده به چشم میخورد. دروازهۀ جاییکه هم صبر میگیرد و هم لبخند شادی هدیه میدهد؛ روستایی که به تو یاد میدهد چگونه مبارز باشی و در برابر بیعدالتیهای طبیعت مقابله کنی. اما، مکان پُردرد سر، از اینکه سخنم به دروازها نرود و از پُرگویی جلوگیری کنم و هم بتوانم خوبتر و روشنتر بالای دروازها نگاهی بیاندازم؛
داستان سفری را که خودم به این شهرستان داشتم باشما شریک میسازم.
مدت دو روز در انتظار بودم تا این که مسافری پیدا شود، بالاخره پس از دوروز تمام، سواری موترمان مکمل شد، دست دعا بلند کردیم تا فال نیک از این سفر برای خود داشته باشیم. اما دلم هیچ آرام نمیگرفت چون شنیده بودم که: رفتن به دروازها دل را بهسنگها و کوهها زدن و صبر و توان بیش ازحد میخواهد.
در هراس بودم که نشود این آخرین دم از نفسهای باقی ماندۀ زندهگیم باشد، در هرساعت یکبار موترمان از حرکت باز میماند؛ راننده شجاع بود و یاهم جاهل این خیلی برایم اهمیت نداشت، اما تحمل و بردباریش مرا انگیزه میداد، هوا،آهسته آهسته تاریک شد، شب فرارسیدموقعی رسید که موترباید توقف کند و ما بهجایی که باید شب رادرآن روزکنیم برویم.
باهمسفرهایم داخل آن کافی/هوتل شدیم، مانده، بیانرژی وناتوان شده بودم خواستم یک نفسِعمیق بگیرم؛ زمان کوتاهی نگذشته بودکه لشکریاز «پشهها» جلو چشمها وصورتم را گرفت-فضا آنقدرکثیف بود که هرقدرکوشش کردم تااز داشتههایش استفاده کنم،اما بوی گند کافیاین فرصت راازمن گرفت.خُلقم خیلی تنگ شدوغم واندوه این که شب راچگونه سپری کنم زیادترشد.
روز دوم با چنین وضیعت و از سرکهای نابکارزنده بدرآمدیم. پس ازشش روزمسافرت ازکابل تادرواز بافرازو نشیبهای وحشتناک و باتنگناهای بین مرگ وحیات به منزلم رسیدم؛ که این همه نا بسامانیها وچالشها برای من وسایر یاران و همقطارانم سخت طاقت فرسا تمام شد. دوری راهها و مشکلات دیگر باعث شده است تا دانشجویان دروازی زمان دیریازخانه وفامیل شان فاصله بگیرند.
در یک چشماندازمیتوان چالشهای دیروز،دستآوردهای امروز و بحرانهای فردا دروازیهارا این گونه بررسی کرد:
الف: چالشهای دیروز
-نبود سرکها و راهروها؛
-نبود برق و سایر سهولتهای اولیه زندهگی؛
– نبود فرصتهای شغلی؛
-نبود بازارهای مناسب برای فروشات میوه غلۀ مردمان درواز؛
ب: دستآوردهای امروز
– ساخت و سازسرکها و پلچکها که راه را برای وسایل نقلیه برای مدت زمان کوتاه هموارساخته است که این زمینه برای کاریابی بعضی از باشندهگان دروازی ایجاد کرده و میکند.
-ساختن یک دستگاههای بزرگ و پیشرفتۀ برق ازکشور دوست تاجکستان برای اهالی روستانشین دروازها که این فرصت میتواند برای بهبود زندهگی مردم درواز موثرباشد.
– ایجاد ۵پل ارتباطی بین افغانستان وتاجکستان در۵شهرستان دروازها؛ این پلها میتواند زمینه رابرای فروش کالاهای محلی میوه وصنایع محلی دربازارمشترک بین این منطقه فراهم سازد وشهروندان افغانستانی به سادهگی میتوانند از بازارهای تاجکستان کالاهای مورد نیازشان رابه نرخ مناسب وارزانتر بدست بیاورند.
-فراهم ساختن پروژههای آبیاری و مالداری برای انکشاف سطح زندهگی مردم؛ این پروژه توسط شبکه انکشافی آغاخان دردروازها تکمیل شده که فرصتهای کاری را ایجاد کرده است.
-ازدیاد مکانهای علمی و مدارس دینی ومذهبی، ساخت جماعتخانههایی در مناطق اسماعلیه نشین دروازها از دستآوردهای سالهای پسین بهشمار میرود.
ج: بحرانهای نو برای فردا
-اهالی دروازها از بحران مالی رنج میبرند که این مورد سبب شده است تا مردم از وسایل نقلی به دلیل گزاف بودن کرایه کمتر استفاده کنند.
-موقیعت دروازها به گونهییست که در فصل سرما راهها و سرکها بهروی ترافیک مسدودشده واهالی درواز نشین به درستی نمیتوانند از این دستآوردها بهخوبی استفاده کنند.
-پیش از این اشاره کردیم که پُل ارتباطی بین دو درواز-افغانستان و تاجیکستان-وجودارد،اما دشوار بودن اخذ ویزه تاجیکستان و هزینۀ گران این یاری را برای مردم نمیکند تااز راه تاجکستان به رفت آمد خود برای حل مشکلات شان ادامه دهند.
مردم بی چاره و فقیر مجبور اند با پای پیاده این راهطی کنند وبرای حل مشکلات شان ۶روزتا ۷روز را قدم بزنند.
خوشبختانه ما به یک کشورهم زبان و هم فرهنگ–تاجکستان- هم مرز هستیم که این هم فرهنگی و همدلی نقش باارزشی برای روابط اجتماعی و همکاریهای اقتصادی،امنیتی و انکشاف زنده بین دو درواز میتواند داشته باشد.
به همین دلیل اگر توجه داشته باشیم فرق بین دروازی تاجکستانی و دروازی افغانستانی کم دیده میشود و همه سهولتهای درواززمین افغانستان سهولتهایی است که تاجکستان برای مردم دروازهای خود فراهم ساخته است.
مثلا اهالی دروازها هم از تاجکی و هم از افغانستانی از شبکههای مخابراتی Ltcو ببلیون کار میگیرند که مال تاجکیستان است. از برق تاجیکستان استفاده میکنند، از یک آب میخورند زیرا برای دروازیهای افغانستان از درواز تاجکستان آب آشامیدنی فراهم ساخته شده است.
مردم رنجدیده دروازها با همه این مشکلات وچالشهای دیرینه که با آن مبارزه میکنند اما چشم امید بهسوی دولت وحدت ملی دوخته تا دوایی برای درد دیرینه این مردم یابند.
دیده شود که دورازۀ دولت وحدت ملی چه وقت بهسوی دروازها گشوده میشود تا خدماتی رابرای دروازیها انجام دهند.
Comments are closed.