احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:علی پارسا/ یک شنبه 16 حمل 1394 - ۱۵ حمل ۱۳۹۴
حالا دیگر پس از ششماه دورِ باطل و سعی نافرجامِ حکومت وحدت ملی، هرکسی میتواند کارنامۀ این حکومت را در محکِ آزمون و ارزیابی قرار دهد. حکومت وحدت ملی با تمام امیدواریهایی که برای مردم افغانستان خلق کرد، در طول این مدت نتوانست چهرهیی فراتر از یک حکومتِ متشتت با اختلافاتِ سرشار در عرصۀ داخلی و ماجراجوییها و حرکتهای متهورّانه در صحنۀ سیاستِ بینالملل از خود به نمایش بگذارد.
با وجود آنکه این حکومت از دل یک بنبستِ سهمگینِ انتخاباتی و از لبۀ پرتگاه بحران برآمده بود، اما بازهم به دلایل بسیاری، نفس تشکیل این حکومت امیدواریهای بسیاری را در دل مردم و جامعۀ جهانی خلق کرد. برنامهها و استراتژیهای رنگارنگِ مطروحه در دورۀ رقابتهای انتخاباتی و بیزاری مردم از وضع نابسامان موجود اجتماعی سبب شده بود که حتا بدبینان و خُردهگیران هم پس از تشکیل این حکومت، تا جایی چشم امیدی به عملکردهای آن داشته باشند. با این وجود اما حالا که این حکومت ۲۰ درصد عمرش را گذرانده و با موضعگیریها و عملکردهای مختلفش در عرصههای گوناگون واقعیتهای بسیاری را پیش چشمان جامعه آشکار کرده، به نظر میرسد که رشتهامیدهای بسیاری پنبه شده است.
حکومت وحدت ملی در عرصههای مختلف از جمله در حیطۀ حکومتداری خوب، رشد و توسعۀ روند ملتسازی، سیاست خارجیِ موفق و حتا ارایۀ خدمات اجتماعی تا کنون نهتنها نتوانسته چندان شمشیری بزند که حتا گاهی حرکتهای یأسآور و تأسفبارِ بسیاری به بار آورده است.
اوج اختلاف درونیِ این حکومت در عرصۀ حکومتداری را میتوان در سخنانِ رهبران و سردمدارانِ آن از جمله سخنان داکتر عبدالله عبدالله، رییس اجراییۀ این حکومت، استاد محقق، معاون دومِ رییس اجراییه و حتا جنرال دوستم به عنوان معاون اولِ رییسجمهور غنی دید. وقتی که داکتر عبدالله در سفرش به هند از «احتمال یک، دو و یا سه» ملاقات با سران طالبان با شک و تردید سخن میگوید، و یا وقتی که او بر موضعگیری ارگ در قبال جنگ یمن انتقاد میکند، به این معناست که رییسجمهور غنی هرچند در رأس حکومت وحدت ملی از مشارکت سیاسیِ همۀ گروههای سیاسی در حکومت سخن میزند، اما حاضر نیست با شریک سیاسیاش در یک مسیرِ مشترک راه برود. وقتی استاد محقق هم از جزییات روند صلح ابراز بیخبری میکند و از سوی دیگر، اعلام حمایت خبرنامۀ ارگ از موضع عربستان سعودی در قبال یمن را برخلاف توافق شورای امنیت میداند و یا هم از اختلافات بنیادین حتا در قبال صلاحیتهای ریاست اجراییه یاد میکند، بازهم نمیتوان نتیجهیی غیر از تکروی رییسجمهور غنی و اختلافات درونحکومتی گرفت. جدا از این دو مقام ریاست اجرایی، موضعگیری جنرال دوستم به عنوان یار انتخاباتی رییسجمهور غنی و معاون اولِ او در نقد و شکوه از تکرویهای اشرفغنی و حنیف اتمر، نمونۀ برجستهتری از اقتدارگراییهای رییس جمهور است.
در کنار این اختلافات، به درازا کشیدنِ کار کابینه به عنوان رکن اصلی و بازوی اجرایی نظام از یکسو و در برزخ ماندن مسالۀ اصلاح نظام انتخاباتی از سوی دیگر، سبب شده است که مردم دل خوشِ چندانی از دَم و دستگاه حکومتداری رییسجمهور غنی نداشته باشند. این دو موضوع حداقلتوقعی بود که مردم از حکومت پُرادعای وحدت ملی داشتند؛ در حالی که هنوز هم که هنوز هست، هیچ تضمینی برای پایان قصۀ هزار و یک شبِ کابینه و یا کابوس شوم یک انتخاباتِ بحرانآفرینِ دیگر وجود ندارد. همۀ این ضعفها و کمکاریها فقط بر یک چیز دلالت میکند و آن اینکه حکومت موجود حتا به جادۀ اصلاحات و حکومتداری خوب هم قدم نگذاشته است!
در عرصۀ اجتماعی هم که تکلیف معلوم است؛ آنقدر جنجال و مشکل از پیش بوده و در طول این ششماه به مرور روی آن تلمبار شده که نمیتوان تصورِ آن را کرد. جدا از آنچه که از حکومت پیشین به ارث رسیده، متأسفانه باید گفت که در این حکومت، بارهای دوشِ مردم به مراتب بیشتر از پیش شده است. اگر پیش از این غم مردم، غم نان و غم جان بوده، حالا غم خشونتهای اجتماعی و غم رشد سیستماتیکِ تبعیض و غم اسیر شدن هم ذهن جامعه را به خود مشغول کرده است. در مقابل همۀ این نابسامانیها سکوت معنادار رییسجمهور غنی در قبال مسایلی مانند فاجعۀ تراژیک قتل فرخنده از یکسو و فریاد معنادارِ او برای پوزشطلبی از طالبان از سوی دیگر، نمکی بر زخم دلِ پُرریش جامعه شده است.
شاهکارهای رییسجمهور در عرصۀ بینالمللی هم بر هیچ کسی پوشیده نیست. او برخلاف میل مردم و جامعۀ مدنی، دست بیعت به سوی شرکایی مانند پاکستان و عربستان به بهای رنجاندن کشورهایی مانند هند و ایران دراز کرد. او با مداخلۀ بیجا در جنگ نیابتی ایران و عربستان در یمن، هرچند هیچ تغییری در معادلات نیاورد، اما وجهۀ منطقهیی افغانستان را بهشدت زیر سوال برد. در رابطه با پاکستان هم او حاضر شد تا با وعدههای رنگباخته و تکراری اسلامآباد، هند را که یکی از بزرگترین کمککنندهگان دولت افغانستان بود، از حلقۀ یاران و شرکا پس بزند.
همۀ این موارد بهخوبی نشان میدهد که این حکومت برخلاف ادعاها و سروصداهای بسیاری که داشت، تا کنون هیچ گُلی به آب نداده و هیچ شمشیری نزده است. برعکس، این حکومت در این ششماه نخست نشان داده که حکومت خودرایی است که بهجای اولویت و ارجحیت دادن به مسایل خطیر ملی، در صدد ماجراجوییها و موجسازیهای منطقهیی و جهانی است که حاصلی جز لطمه زدنِ بیش از پیش به جایگاه و وجهۀ بینالمللی افغانستان نخواهد داشت.
در چنین شرایطی که مردم همهروزه از رسیدهگی به پروندۀ فرخنده و از آزادسازی ۳۱ اسیر دربند سخن میگویند و از بیکاری و بدبختی ناله سر میدهند، تعلل در روند اصلاح نظام انتخاباتی و جبهه گرفتن در میدان جنگ نیابتی یمن یا پوزشطلبی از قاتلان مردمِ افغانستان همه نشان از بیراهه رفتنِ مرکب حکومت است. رییسجمهور غنی باید بداند که اگر میلی به حفظ و تداوم حکومتش دارد، باید بهجای همدلی با طالبان و همزبانی با پادشاهان آلسعود، به کارهای خانهگی پسماندهاش بپردازد.
Comments are closed.