بحران ایمان

گزارشگر:سه شنبه 8 جدی 1394 - ۰۷ جدی ۱۳۹۴

بخش سوم

mandegar-3نویسنده: جان دی. کپیوتو
ترجمه: مرضیه سلیمانی
از زمان‌های بسیار قدیم، نام خدا نام آن چیزی بوده که ما به آن مشتاق بوده‌ایم؛ اشتیاقی فراتر از اشتیاق، چنان‌که یک راه برای این‌که بکوشیم از همه چیز دست برداریم، این است که از خداوند دست بکشیم یا بکوشیم که چنین کنیم. هر گاه که ما به این یا آن چیز معین اشتیاق داریم، در حقیقت درست است که آن چیزِ معین همان چیزی است که ما مشتاقش هستیم. اما این تمام حقیقت نیست. این شکل نهایی که اشتیاق ما در آن صورت می‌پذیرد، نیست؛ زیرا اگر چیزی که ما به آن اشتیاق داریم ابراز شود، در آن صورت تنها آتش اشتیاق را شعله‌ورتر می‌کند و اگر ـ خدای نکرده ـ آن چیز یا شخص خیز بردارد و هجوم بیاورد، در آن صورت بر اشتیاق ما هجوم نمی‌آورد (یا نیازی نیست که چنین کند)؛ زیرا اشتیاق هرگز به آن موقعیت معینی تقلیل نخواهد یافت. اشتیاق ما فروکاست‌ناپذیر است، زیرا رویداد ـ که همان چیزی است که ما به آن مشتاقیم ـ فروکاست‌ناپذیر است. این‌که می‌گوییم باید خود را به گونه‌یی سامان‌دهی کنیم که ارزش رویداد را داشته باشیم، به آن معناست که ما زنده‌گی خویش را در حالی می‌گذرانیم که می‌کوشیم خویشتن را شایستۀ چیزی کنیم که اشتیاقش را داریم. یا باید چنین کنیم. ما زنده‌گی خویش را در حالی می‌گذرانیم یا باید بگذرانیم که به رویداد امید بسته‌ایم، رویای آن را در سر می‌پرورانیم و برایش آه می‌کشیم. برای آن نیایش می‌کنیم و اشک می‌ریزیم. نام خدا نامی چنان محترم و قدیمی است که ما آرزویش را داریم؛ اشتیاقی فراتر از اشتیاق. قلب ما با این اشتیاق بی‌قرار می‌شود (۷) و آرام نمی‌گیرد مگر در تو قرار یابد (۸)؛ در رویدادی که «تو» را در بر دارد.
من به چه اشتیاق دارم؟ اندرونِ من به چه کس یا چه چیز مشتاق است؟ دقیقاً بر اساس آن‌چه که ما از اشتیاق و رویداد در نظر داریم، هرگز نمی‌توان متعلق اشتیاق را به صورت نهایی ابراز یا عرضه کرد. البته این فقط نیمی از ماجراست؛ زیرا بحث عدم توانایی ما در صورت‌بندی نهایی اشتیاق خویش، یک جریان یک‌نواخت از صورت‌بندی‌های موقتی است. ما همه‌گی در خصوص آن‌چه که به آن اشتیاق داریم، در خصوص آن‌چه که اشتیاق ما را برمی‌انگیزد، در خصوص آن‌چه که در «درون» ما اشتیاق ایجاد می‌کند، در تاریکی به‌سر می‌بریم. اما این تاریکی، اشتیاق را از گزند خورشید خشماگین دانش در امان نگه می‌دارد. دریدا همراه با آگوستین (اعترافات، ۷ ۶: ۱۰) می‌پرسد: هنگامی که به خدایم عشق می‌ورزم، به چه عشق می‌ورزم؟ (۹) وقتی به خدایم مشتاقم، به چه اشتیاق دارم؟ این رویداد اشتیاق که در من جای گرفته که خویشتن را در درون من همان‌جا که می‌گویم «من» مستقر کرده، چیست؟ رویداد اشتیاق، که همواره مشتاق رویدادی است که در الهیات رخ می‌دهد، چیست؟

آشوب مقدس
رویداد جهان را تکان می‌دهد، پریشان می‌کند، برمی‌آشوبد و جریان‌های رسوب‌کردۀ چیزها را مخدوش می‌کند. در حالی که امکانات و توان‌مندی‌های جای‌گزینی را در معرض دید قرار می‌دهد که با شتاب، از دل راه‌های عادی روزمره که چیزها به طور عادی جریان دارند، راه کوچ روی خود را پی می‌گیرند. یکی از دلایلی که ما ادبیات می‌خوانیم و دلیل این‌که دلوز این‌قدر از کارهای لوییس کارول (۱۰) لذت می‌برد هم همین است و باید همین‌طور باشد. من تنها حیرت‌زده‌ام، خُب دقیقاً نه حیرت‌زده که ناامیدم که چرا او به دیگر آثار ادبی توجه نکرده که کم‌تر از آثار کارول آشوب‌گرا و هرج‌ومرج‌طلب نیستند (و این نقطۀ تفاوت دلوز و دریداست) و آشوبی را ندیده که در رسیدن به اوج، دست کمی از آثار کارول ندارد.

منـبع: www.sharghnewspaper.com

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.