احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





روشنــی هـدیه‌یی موقـتی بود!

گزارشگر:یک شنبه 18 دلو 1394 - ۱۷ دلو ۱۳۹۴

با ویران شدنِ پایه‌های برق در بغلان و تخار توسط طالبان و بی‌برق ماندنِ مردمِ افغانستان به‌خصوص چند میلیون شهروند کابل، یک بارِ دیگر ثابت شد که دستاوردهای پانزده‌ساله کاملاً شکننـده و پوشالی‌اند. این دو هفته خاموشی و تاریکی، به‌خوبی به ما فهماند که تمام دستاوردهای یک‌ونیم دهه‌ییِ ما در یک لحظه تمام‌شدنی و از بین رفتنی‌اند. ولی اکنون فرصتی فراهم شده تا در این خلوتِ تاریک و غمناکِ خویش، بیـندیشیم که «چه کسی مسوولِ این حرمان و شکننده‌گی‌ست؟»
برای یافتن پاسخ، به شروعِ دورانِ زمام‌داریِ حامد کرزی رییس‌جمهوری پیشین برمی‌گردیم. حدود پانزده سال پیش، خط تقدیر یا بازی‌های جهانی، یک‌شبه آقای کرزی را بر مقدراتِ کشور حاکم ساخت و کمک‌های سخاوت‌مندانۀ جهان را نیز در اختیارش قرار داد. اما او که از اصالتِ لازم برای زمام‌داری بی‌بهره بود، غره و فریفته شد و با وارخطایی تمام، بی‌بنیادترین‌نوسازی‌ها را در تمامِ عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… پی گرفت. از جمله برای رفع نیاز به برق، به خریداریِ درازمدت و پُرهزینۀ برق از کشورهای همسایه بسنده و به حقِ مردمِ افغانستان جفا کرد؛ همان جفایی که امروز با قطع سه پایۀ انتقالِ برق در شمال، با خاموشی در مرکز خود را به نمایش می‌گذارد!
آقای کرزی می‌توانست در آن دورۀ وفور نعمت (کمک‌های بی‌حسابِ جامعۀ جهانی)، در کنار خرید موقتی برق از بیرون، به اعمارِ بندهای بزرگ و کوچکِ فراوان در شمال و جنوبِ کشور اقدام کند تا نیازِ به برق، از منابعِ متعدد و پراکنده تأمین شود و دیگر تیغِ هیچ زنگیِ مستی نتواند گلوی روشناییِ ما را ببرد.
همچنین در دوران آقای کرزی، یک فرصتِ استثنایی برای حلِ بنیادینِ مسالۀ اقوام و ملت شدنِ مردمِ افغانستان به معنای واقعیِ کلمه به میان آمد. اما او به‌جای بهره‌مندی از این فرصت، به منازعات قومی، بیشتر از گذشته دامن زد و با جمع‌آوریِ افرادی قوم‌پرست و تمامیت‌خواه به گرد خویش، تزِ برتری‌طلبیِ قومی را فربه و پُررونق ساخت.
در دوره‌های قبلی و حتا دورۀ منحط طالبان، مردمِ عوام و مأمورینِ عادی و محصلینِ مکاتب بدون مشکل در کنارِ هم روزگار می‌گذراندند و هیچ‌کدام دغدغۀ قومی و قبیله‌یی نداشتند. اما با آغازِِ زمام‌داری حامد کرزی، مردم افغانستان به‌طور وحشت‌ناکی به دامنِ علایق قومی، زبانی، قبیله‌یی و مذهبی افتادند و در باارزش‌ترین سازمان‌ها و نهادها، به گونۀ رسمی حرف از تعیینِ سهمِ اجباری برای دیگر اقوام و اختصاصِ بیشترین سهم به یک قومِ خاص به میان آمد و عملی شد، و متأسفانه به دورۀ زمام‌داریِ آقای غنی نیز سرایت کرد.
در دوران مأموریتِ آقای کرزی، ده‌ها و صدها سنگِ کج بر ساختمانِ سیاست و اقتصاد… کشور گذاشته شد و ما امروز در ادامۀ آن، محکوم به پرداختِ تاوان‌های سنگین هستیم. همۀ به‌اصطلاح دستاوردهای ما ـ مثل آزادی بیان و رسانه‌ها، نهادهای مدنی و حقوق زنان، انتخابات و مردم‌سالاری و… ـ به گونۀ پقانه‌یی و حبابِ روی آب ساخته شدند که نسیمِ هر حادثه‌یی می‌تواند آن‌ها‌ را بکفاند!
آقای کرزی همه چیز را مطابقِ قد و اندامِ خود درست کرد و آسایش و رفاهِ نسبی را هم فقط برای دورانِ خود می‌خواست و بس. حالا ما بعد از کرزی، دوباره در هجومِ تاریکی قرار گرفته‌ایم و برادرانِ طالبش، هر لحظه دستاوردهای پقانه‌ییِ پانزده سالِ گذشته ـ مثل برق و رسانه‌ها ـ را می‌کفانند. و آقای غنی متأسفانه همچنان در میراثِ شومِ آقای کرزی دست‌وپا می‌زند و حتا به بی‌برقی و تاریکی در کابل، نگاه سیاسیِ معطوف به قومیت دارد.
با این اوصاف، ما اصلاً در شرایطِ خوبی قرار نداریم و خاموشی در کابل، مثالی زنده برای این وضع است. یقیناً بدونِ خودآگاهی و ارادۀ قاطعِ آقای غنی نمی‌توانیم از تاریکی رهایی یابیم؛ رسیدن به روشنایی در تمامِ عرصه‌ها، مستلزمِ آشناییِ رییس دولت وحدتِ ملی با ریشه‌های تاریکی، و خداحافظیِ همیشه‌گی با مرده‌ریگ‌هایِ آقای کرزی است!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.