احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





سیاستمداران ما؛ خودکش بیگانه پرور

گزارشگر:حلیمه حسینی - ۱۰ عقرب ۱۳۹۱

در طول یک دهه گذشته فرصت‌هایی کم نبوده که نخبه‌گان سیاسی ما و مسوولان ردۀ بالای این مملکت اگر با قاطعیت، شجاعت و درایت مدیریتش می‌کردند؛ امروز وضعیت افغانستان و چهرۀ شهر و قصبات ما تغییر اساسی را پیدا می‌کرد و هر یک از شهروندان ما اکنون، این احساس را می‌داشت که افغانستان به عنوان وطن و خاک آن‌ها، بهترین و تنهاترین گزینه برای ماندن و آباد کردن است. اما سیاست چند رویه و چند پهلوی بزرگان ما و زدوبندهایی که هر از گاهی به مناسبتی و به بهانه‌یی رونمایی می‌شود به اثبات رسانده است که ما کمتر دلسوزان به این وطن و این مردم داریم. هنوز صف بندی‌ها، عقده‌ها و ناتوانی‌ها در افغانستان از میان نرفته است و با کوچک‌ترین بهانه، به یک‌دیگر پشت کرده و برای هم قبر می‌کنند. حتا در سطح بین‌المللی بیگانگان بر خودی‌ها مقدم شناخته می‌شود و درد دیگری، بر درد اولاد این وطن تقدم یافته و حرکت‌های سمبلیکی صورت می‌گیرد که بیشتر به ریشخند کردن خود می‌ماند تا به دفاع از حقیقت حقوق بشری و انسانی، چنان‌که هر روز خودمان برای خودی‌ها قبر می‌کنیم، ولی برای دیگری عزا گرفته و نهایت هم‌دردی خود را اعلام می‌کنیم.
عید قربان با حوادث تلخی همراه شد و تعداد زیادی از شهروندان ما پیر و جوان گرفته تا کودکانی که همراه پدران به نماز عید آمده بودند، به شهادت رسیدند. اما کجا آب از آب تکان خورد؟
عاشورای گذشته خونین‌ترین صحنه را برای مردم رقم زد، کجا، میلیون‌ها افغان برای آرامش بازمانده‌گان دعا و برای آمرزش و مغفرت رفته‌گان نیایش کردند؟
مکتب‌ها سوزانده می‌شوند، معلم‌های بسیاری به شهادت رسیدند، شاگردان زیادی هم بودند که به خاطر ناامنی و ترس از امنیت جان خود و خانوادۀ‌شان، در جهالت ماندن و بی‌سوادی را تنها گزینه پیش روی خود یافتند اما چه شد؟
بزرگان و سیاستمداران ما به جز محکوم کردن و سخنرانی به راه انداختن چه کردند؟ خوب شاید گفته شود که همین کافی بوده و بیشتر از این کاری نمی‌توان کرد، همۀ این‌ها درست، اما وقتی شهروندان ما می‌بینند که وقتی ملالی ۱۴ ساله در پاکستان مورد حمله طالبان قرار می‌گیرد، در افغانستان غوغا می‌شود. اما برای خودشان هیچ کاری صورت نمی‌گیرد.
ملالی امروز زنده است، در بهترین شرایط درمانی است، و خانواده‌اش هم مورد حمایت قرار دارند، اما در افغانستان میلیون‌ها دانش‌آموز ما برای سلامتی و شفایافتن ملالی دست به دعا بلند کردند. کسان زیادی بودند که برای عرض ارادت به بیگانه‌ها، در این امر صمیمانه پیش قدم شدند. بسیار کار نیکی است که ما بتوانیم درد همسایه را درک کنیم و از ملالی دفاع کرده و یا برای سلامتی‌اش دعا کنیم. هیچ‌کسی با یک چنین حرکت‌هایی که دین اسلام هم به آن توصیه کرده مخالف نیست، اما درد ملت آن‌جایی عمیق‌تر می‌شود که این حرکت‌ها را فقط از روی سیاست می‌بینند و وقتی که در داخل کشور حوادثی تلخ‌تر و تکان‌دهنده‌تر از قضیۀ ملالی صورت می‌گیرد، هیچ دستی به دعا و کمک بلند نمی‌شود و این است که تلخی‌ها را در قلب شهروندان ما جا داده است.
عید گذشت، غم ماند و خانواده‌های زیادی داغ‌دار، چه اتفاقی افتاد، صورت شهر چه تغییری کرد، بزرگان چه عکس‌العملی نشان دادند؟ و این‌جاست که کارهایی که برای ملالی شد، خنده دار و مضحک به نظر می‌رسد و طرح فقط به صورت یک خودشیرینی وقیحانه جلوه می‌کند که برای خوش‌آمدگویی پاکستانی‌ها که خواهان یک چنین عمل‌کرد‌هایی هستند، صورت گرفته است. اما خون شهروندان ما که در یکی از خوب‌ترین روزهای سال، در یکی از بزرگ‌ترین اعیاد ما ریخته شد، برای خیلی‌ها مهم نبود. چون کشته‌شده‌گان و شهدای آن، ارزش خبری و رسانه‌یی، برای بزرگ شدن و انعکاس یافتن و استفادۀ تبلیغاتی کردن برای برخی‌ها، به اندازه‌یی که داستان و حادثه ملالی داشت، نداشت. تحت یک چنین شرایطی چه‌گونه می‌توان از این مردم توقع داشت که هم‌چنان پشت این نظام ‌بیاستند و آن‌ها را از خود بدانند؟ حکومت‌دارانی که مردم و دردها و خوشی‌ها شان را از خود ندانند، چه‌گونه خواهند توانست بر قلب‌هایی حکومت کنند که با هر بی‌توجهی و نادیده‌گرفته‌شدن‌هایی از این دست، به جای حمایت و تشویق و علاقه، از نفرت و انزجار لبریز می‌شوند و احتمالاً هر کدام در آیندۀ نه چندان دور کسانی خواهند شد که خود برای سرنگونی یک چنین نظام دو رو و چندچهره تلاش خواهند کرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.