نگاه نقاشانۀ سهراب درشعر

گزارشگر:مرتضي کاخي / یک شنبه 22 حمل 1395 - ۲۱ حمل ۱۳۹۵

mandegar-3سهراب در نقاشی‌هایش بیشتر شعر می‌گوید و در شعرهایش اغلب نقاشی می‌کشد. در آثارِ او می‌بینیم که مرزهای میان این دو هنر را به خوبی و با آگاهی درنوردیده و توانسته است با نگاهی نقاشانه به شعر توجه کند و با نگاهی شاعرانه به سوی نقاشی برود. این موضوع مخاطب را مسحور و خیره می‌کند
از میان تحلیل‌هایی که از آثار سهراب صورت گرفته و در قالب کتاب منتشر شده‌‌اند و من آن‌ها را مطالعه کرده‌ام، برخی را نپسندیده‌ام و نمی‌توانم نامی از آن‌ها ببرم. برخی دیگر نیز به‌نظر من با حب‌وبغض نوشته شده بودند که در رد یا تأییدِ این آثار نیز سخنی ندارم.
سهراب سپهری شاعری است که با توجه به تمامی هنرها و محاسن کاری‌اش در شعر و نقاشی، به جامعۀ پارسی‌زبانان به خوبی معرفی شده است. شاید از این منظر او را بتوانیم فردی خوش‌‌چانس به حساب آوریم.
حرکت در مرز شعر و نقاشی
دلیل این‌که سپهری توجه افراد بسیاری به ویژه نسل جوان را به خود جلب کرده این است که او هم در شعر و هم در نقاشی برجسته است. سپهری در نزد نقاشان به عنوان نقاشی بسیار مدرن، پیشرفته، با ذوق و جاافتاده شناخته شده است.
سهراب در نقاشی‌هایش بیشتر شعر می‌گوید و در شعرهایش اغلب نقاشی می‌کشد. در آثار او می‌بینیم که مرزهای میان این دو هنر را به خوبی و با آگاهی درنوردیده و توانسته است با نگاهی نقاشانه به شعر توجه کند و با نگاهی شاعرانه به سوی نقاشی برود. این موضوع مخاطب را مسحور و خیره می‌کند.
آشتی با سهراب آسان است
سهراب در بیان شعر و نقاشی‌اش پیچیده‌گی ندارد و بسیار ساده و روان سخن می‌گوید و نقاشی می‌کشد.
برخی از آثار شاعران کلاسیک یا معاصر پیچیده‌گی‌هایی دارند که باید توسط مخاطب کشف شوند. به عبارت دیگر، گویی با مخاطب قهر هستند و مدتی زمان نیاز است تا آشتی میان شاعر و مخاطب برقرار شود. اما در شعر و نقاشی‌های سپهری با خواندن یا دیدن آن‌ها، به سرعت ارتباط میان مخاطب و هنرمند شکل می‌گیرد.
بلاغت و فصاحت زبان
زبان ساده در برقراری این آشتی و ارتباط موثر است. منظور من از زبان ساده، بلاغت هنری سپهری است که سبب می‌شود مقصود او به عنوان شاعر یا نقاش، به سرعت به مخاطب منتقل شود. این فصاحت و بلاغت، هم در تصاویر و نقاشی‌های سهراب و هم در کلامش وجود دارد.
سهراب در این راه و رسم یگانه است؛ در این حوزه شاعر ـ نقاش دیگری نتوانسته‌ است مانند سپهری پیش رود. البته شاید شاعر یا نقاشان دیگری از سهراب برجسته‌تر باشند، اما در هر دو حوزه، سپهری سرآمد است و شعر و نقاشی‌اش را بسیار به یک‌دیگر نزدیک کرده است.
«حجم سبز»؛ اوج هنر شاعری سهراب
«حجم سبز» و «صدای پای آب» جزو آثار برجستۀ سهراب هستند و اوج توان شعریِ او را نشان می‌دهند. در این آثار، سپهری قیاس‌ها و معادلات شعری را به‌هم می‌زند تا به شیوه‌یی جدید دست یابد. اما در این حوزه اگر کمی تندروی کنیم، از نورم عادی زبان و بیان خارج می‌شویم.
در این صورت بیان شاعر، کاست طبقاتیِ کلام را درهم می‌ریزد. کلمات نیز چون انسان‌ها کاست طبقاتی دارند. ضرورتی ندارد شاعر همواره در زبان عاطفی یا گفتمانی باقی بماند و می‌تواند تغییراتی را در این دو ایجاد کند. اما افراط در این زمینه نیز برای شاعر مشکل‌ساز می‌شود.
اگر شاعر تنها در حوزۀ زبان گفتمان حرکت کند، بیان او خشک و بی‌احساس است. بر این اساس می‌تواند تاحدودی از این زبان خارج شود و عاطفه را با آن بیامیزد. اما آن‌چه باعث مشکل می‌شود، تندروی در این حوزه است.
«ما هیچ، ما نگاه» و تندروی سهراب
سهراب در دفتر «ما هیچ، ما نگاه» دچار همان زیاده‌روی شده است و در بیان مکتب فکری خودش راه افراط را پیش می‌گیرد و کلامش مانند نقاشی به سوی سبک آبستره پیش می‌رود. این گونه بیان شعری تاریخ مصرف دارد.
شاعران جوان باید چنین مسأله‌یی را مد نظر داشته باشند و به خود این اجازه را ندهند که تا هر کجا که خواستند، از مرز گفتمان یا عاطفه خارج شوند. گاهی این افراد بی‌آن‌که ذوق، سلیقه و درک سهراب را دریابند، تنها شیوۀ تندرویِ او در کتاب «ما هیچ ما نگاه» را پیش می‌گیرند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.