گزارشگر:دوشنبه 30 حمل 1395 - ۲۹ حمل ۱۳۹۵
این روزها جنگهای سختی در شمالِ کشور بهویژه در ولایتهای کندز و بغلان و جوزجان جریان دارد. در دندغوری و شهابالدین بغلان، درگیریها میانِ نیروهای دولتی و مخالفینِ مسلح ادامه دارد و منابع حکومتی از کشته و زخمیشدنِ دهها نفر طالب و تروریست در این درگیریها خبر دادهاند. در ولایت کندز نیز حملات و درگیریهای سنگینی در ولسوالیهای دشت ارچی، خانآباد و امامصاحب رُخ داده و منابع دولتی میگویند که این حملات دفع شده و دشمن به عقب رانده شده است. اما در مقابل، گروه طالبان مدعیست که شهر قندوز را از سه جهت شرق، شمال و غرب مورد حمله قرار داده و در مواردی پیشروی هم داشتهاند. در ولایت جوزجان هم درگیریهای سهمگینی در ولسوالیهای مختلف، از جمله ولسوالی آقچه، جریان دارد و شمار زیادی از ساکنانِ مناطقِ جنگی، به ولایتِ بلخ و یا مرکز ولایت ـ شهر شبرغان ـ پناه بردهاند.
طالبان پیش از این، اعلام کرده بودند که با آغاز فصل بهار «عملیات بهاری»ِ خود را علیه مواضعِ دولت در سراسرِ افغانستان آغاز کردهاند و بخشی از اهدافِ این گروه را «تصرف» مناطقِ مختلف تشکیل میدهد. ولی مقامهای دولت افغانستان، اعلام آغاز عملیات بهاریِ گروه طالبان را اقدامی تبلیغاتی خوانده و گفتند که ابتکار عمل در میدان نبرد به دستِ نیروهای دولتی است.
جدا از همۀ این خبرها و گزارشها، آنچه بیشتر قابل تأمل و پرداخت است، سوالِ چگونهگیِ توسعۀ جغرافیای جنگ از شمال به جنوب و چگونه فایق آمدن بر این وضعیتِ دشوار است.
مسلماً این توسعۀ فاحش در جغرافیای جنگ، بهسادهگی و برحسبِ تصادف نمیتواند صورت گرفته باشد. به یاد داریم که در گذشتهها، در دورۀ زمامداریِ آقای کرزی نیز هرازگاهی خبرهایی مبنی بر انتقال تروریستان به شمال و کوششهایی برای کشاندنِ جنگ به شمالِ کشور به گوش میرسید. آنزمان بیشتر به این خبرها از زاویۀ قومی نگاه و پرداخت میشد و اظهارنظرهای جالبی نیز از سوی برخی سیاستمدارانِ قوماندیش پیرامونِ «متوازن نبودن جنگ در شمال و جنوب» و حتا «عدم توازن قومی در زندانها»، به این رویکرد و طرز تلقی قوت میبخشید. اما در دورۀ آقای کرزی، این پروسه یعنی توسعۀ جنگ به شمال، از اقبالِ چندانی برخوردار نشد و هیچگاه تروریستان نتوانستند شهر یا شهرستانِ بزرگ و مهمی را در شمال تصرف کنند. ولی بهتدریج با روی کار آمدنِ دولتِ فعلی، ما تحققِ این پروسه را به چشمِ سر دیدیم.
از آنجا که همۀ حوادث و رویدادهای بزرگِ تاریخِ ما، زمینههای داخلی و آبشخورهای بیرونی داشتهاند، ظهورِ طالب و داعش و قبض و بسطِ آنها نیز نمیتواند خارج از این قاعده باشد. افغانستان به دلیل همان موقعیتِ خاصِ ژئوپلتیکی در چهارراه حوادثِ بزرگِ جهان قرار گرفته است. طالب و داعش صرفاً به پشتوانۀ زمینههای قومی و ایدیولوژیکشان، مجالِ ظهور و ایجاد ناامنی را ندارند؛ بلکه هر کدام از اینها زاییدۀ معادلاتِ تازه در بازیهای سیاسی و استخباراتیِ جهان بودهاند و هر کدام نقشِ محولشده به خود را ایفا میکنند و در این میان، قربانیهای فراوانی از کشورهای فقیر و جهانسومی مانندِ ما میگیرند.
مسلماً مشکلِ افغانستان، تنها نزاعِ قومی و حلِ مسالۀ قدرت و دخالتِ پاکستان نیست، بلکه اکنون در میدان افغانستان اکثرِ کشورهای قدرتمندِ دنیا و منطقه حضورِ مرئی و نامرئی دارند و هر کدام در رقابت با رقبای خود، مهرهها و جریانهایی را بالا و پایین میکنند و با هر جابهجایییی، دود از دمارِ مردمِ رنجکشیدۀ ما برمیآورند.
متأسفانه دولتِ آقای کرزی و دولتِ وحدتِ ملی، نخواستند ـ و شاید نتوانستند ـ از چشماندازی بزرگتر به افغانستان نگاه کنند و یکسره در رقابتهای درونحکومتی در محورِ قوم و قدرت مصروف ماندند و هر روز گرهی به کلافِ سردرگمِ مسایلِ افغانستان افزودند. این دولتها نه به شناختی عمیق از مشکلات و چالشهای داخلی رسیدند و نه به بینشی عمیق از بازیهای بزرگِ منطقهیی و جهانی در محور افغانستان دست یافتند. بنابراین و با عطف به دورِ باطلِ ناکامیِ دولتها در کشور، بر نخبهگانِ افغانستان ـ آنهایی که به درکی جامع و فراگیر از مشکلات رسیدهاند ـ است که ظرفیتها و تواناییهای خود را به جنبش درآرند و همهگی در یک حرکتِ خودآگاهانه و مدنی، زیر یک چترِ وسیع و افغانستانشمول گرد آیند و با درنظرداشتِ همۀ آنچه گفته شد، نقشۀ راه و چه باید کردی تازه و عملی را برای مردمِ خسته از جنگ و بیداد تدوین و ارایه کنند. این بزرگترین و فوریترین رسالتِ تاریخی نخبهگانِ ماست که اگر به آن پرداخته نشود، سیاهی و تباهیِ جنگ بالاخره افغانستان را مضمحل خواهد کرد!
Comments are closed.