احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 1 جوزا 1395 - ۳۱ ثور ۱۳۹۵
بخش سیزدهم/
کمپاین ”افغانستان به روایت دیگر“ از سوی بنیاد آرمانشهر در آستانۀ سومین دور از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان راهاندازی شد و از همکاری فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر بهره برد. در چارچوب این کمپاین، بیش از ۱۰۰ مصاحبه با شماری از نویسندهگان، فعالین حقوق بشر، فعالین جامعۀ مدنی، و سیاستمداران کشور در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان و نگرانیها و امیدها انجام شد که قسمتِ زیادی از این مصاحبهها قبلاً در همین روزنامه منتشر شده است. اینک جمعبندیِ مفصلی از مباحث مطرح شده در گفتوگوها تهیه شده که در ۱۸ بخش از طریق این روزنامه در خدمت علاقهمندان قرار میگیرد؛ ما میخواهیم از این طریق، صدای نخبهگان کشور را به گوش مردم، دولت و جامعۀ بینالمللی برسانیم. برای خواندن مجموعۀ این مصاحبهها و گزارش کامل به این لینک مراجعه کنید: http://openasia.org/item/16511
۶٫ نسل نو: نویدگران فردای بهترِ افغانستان
در گفتوگو با پیشگامان فکری افغانستان از آنها خواسته شد به این پرسش پاسخ دهند که “چه چیزی در دوران جدید افغانستان، اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نوآوری و ابتکار مثبت ارزیابی میکنید؟”
معمولاً در جوامعی که با شرایط بحرانی روبهرو هستند یا حتا بهتازهگی آن را پشت سر گذاشتهاند، اعتماد کردن شهروندان به اوضاع اجتماعی و دل بستن به تغییراتی که در حال رخ دادن است، به سختی صورت میگیرد. بسیاری اعتماد عمومی را مختص جوامعِ مرفه میدانند که افراد در آن نسبت به شرایط آیندۀ خود نگرانیهای اساسی نداشته باشند. از این روست که در شرایط جامعۀ افغانستان، شناخت نقاطی که تا حدودی در افراد جلب اعتماد کردهاند، موضوع پُراهمیتی در تحلیل شرایط کشور محسوب میشود.
در این پاسخها نتایج روشن و جالب توجهی وجود دارد. هر یک از افراد بنا به نگاه شخصی، نوع و سابقۀ فعالیت خود بر یک نقطۀ امیدبخش در افغانستان تأکید بیشتری دارد که گاه به حوزههای مختلف فرهنگی- اجتماعی مرتبط میشود و گاه سیاسی یا اقتصادی است. اما آنچه که بیش از همه باعث دلگرمی عنوان شده است، وجود نسلیست که میتواند با تجهیز خود به علم و دانش و شناخت دنیای اطراف خود، برای رسیدن به جامعهیی با ارزشهای اخلاقی صلحآمیز، به ارتقای فرهنگ جامعۀ خویش اهتمام ورزد.
آنها معتقدند این نسل میانهیی با جنگ و جهل ندارد، نگاهش نوتر و آزاداندیشتر است، تعلقهای قبیلهیی کمتری دارد و در مجموع دارای شایستهگیهایی است که جامعۀ افغانستان میتواند به اتکای آن امیدوار باشد.
کاوه جبران، استاد دانشگاه دولتی ولایت کاپیسا میگوید: “تنها چیزی که هم مرا امیدوار کرده و هم باعث اعتمادبخشی من شده، هجوم جوانان برای تحصیل و کسب دانش است. نسلی که با چند و چونِ نظام دموکراتیک تا حدی آشناست. آزادی بیان را تجربه کرده و به رسانهها خو گرفته است”.
رییس سارنوالی استیناف هرات، ماریا بشیر هم افزایش آگاهی حقوقی و سیاسیِ مردم را دلیل جلب اعتماد خود میداند و میگوید: “جنگهای سی ساله، مردم را با حقوق سیاسی و مدنیشان آشنا ساخته است، بهخصوص جوانان کشور که در راستای شناخت حقوق شهروندی و آگاهیبخشی در این زمینه بسیار تلاش کردهاند”.
احمدشاه بهزاد، عضو پارلمان نیز نقطۀ امیدواری خود را چنین توضیح میدهد: “اولین پیشنیاز برای یک توسعۀ پایدار و آیندۀ مطمین، باز شدن ذهن افراد جامعه است. در حال حاضر، این علاقهمندی در نسل جوان کشور وجود دارد و به مراکز آموزشی هجوم میبرند”.
برخی نیز چون صدیق برمک، کارگردان، با اذعان به حضور چنین نسل امیدبخشی، به اهمیت منسجم کردن این نسل و چگونهگی بهرهمندی از توانمندی آنها میاندیشند: “ما از یک قشر جوان و تحصیلکرده که با پتانسیل بسیار زیادی وارد جامعه شده، برخورداریم. این قشر بسیار سرزنده و فعال است. اما به نظر من، این جوانان همانند ستونهایی هستند که هنوز سقف ندارند.”
سیفالدین سیحون، استاد اقتصاد در دانشگاه کابل اعتقاد دارد اگر خواست علمآموزی نهادینه شود، دیگر بازگشتی وجود نخواهد داشت: “چیزی که مرا امیدوار میکند، واقعیتهای حقیقی مردمی است که میخواهند آموزش ببینند و تحصیل داشته باشند. از همه مهمتر اینکه زنان، دختران، نوجوانان و خانوادهها، درک کردهاند افرادی میتوانند در آیند مؤثر باشند که نقششان مبتنی بر تخصص، آگاهیهای آکادمیک و علمی و دسترسی به ابزارها باشد. اگر این خواستهها نهادینه شود، بازگشت به عقب محال است”.
سونیا اقبال، به آمارهای حوزۀ تحصیل در افغانستان اشاره میکند و میگوید: “در سال ۲۰۰۱ کمتر از یک میلیون شاگرد مکتب داشتیم و اکنون بیش از ۱۰ میلیون شاگرد داریم. عبور مردم از دورۀ سیاه گذشته، باور مردم را به آموختن علم کم کرده بود؛ زیرا ما زمینۀ کار و تحصیل را نداشتیم. اما ایجاد فرصتها، مردم را به این باور رسانده که اگر کسی درس بخواند، میتواند به جایگاه خوبی برسد”.
تغییر سرنوشت جامعه در گروِ تغییر جایگاه زنان
در میان تغییراتی که میتوانند جامعۀ افغانستان را به آینده خوشبین کنند، تغییر وضعیت زنان، حقوق، تحصیلات و به طور کلی حضور اجتماعی آنها از همه مهمتر است؛ همانطور که بسیاری از جامعهشناسان اذعان دارند در بررسی وضعیت یک جامعه و رشدیافتهگی آن، باید توجه به جایگاه زنان و حقوق آنها در اولویت قرار بگیرد. این موضوع از چشم بسیاری از تحلیلگران جامعۀ افغانستان نیز پنهان نمانده است. آنها با وجود انتقادات فراوانی که هنوز به وضعیت زنان در افغانستان دارند، اما گامهای برداشته شده را نادیده نگرفته و آنها را از جمله ضرورتها میدانند. پذیرش رو به رشد اهمیت به مسایل زنان از طرق قانون، رسانهها، نهادهای مدنی و آموزشی، حضور زنان در اقتصاد، سیاست و ایفای نقش پُررنگتر آنها در جامعۀ افغانستان، برخی از این تغییرات هستند.
سیده مژگان مصطفوی، میگوید: “قبلاً دختران را در امور سنتی منزل آموزش میدادند، اما رشد نهادهای مدنی و کار زنان در این نهادها نگرش مردم را تغییر داد و اکنون برای دختران خویش چیزی بیش از آموزش کارهای خانه میخواهند. شما کمتر فامیلی را میبینید که مایل نباشد دخترش درس بخواند. اکنون با رشدی سریع، بیش از ۵۲۰ نهاد مدنی در وزارت امور زنان ثبت شده است. اکنون رسانههای زنان مثل خبرگزاری زنان افغانستان و مجلهها و رادیوها هستند که برای زنان کار میکنند”.
ذوفنون حسام ناطق، رییس امور زنان ولایت بدخشان، به آموزش زنان در کنار دیگر حوزهها اشاره میکند: “مسالۀ آموزش و پرورش، هم برای دختران و هم برای پسران، یکی از دستاوردهای کلان و پویایی است که تعداد زیادی از مردم را به کار و توسعه آورد. اکنون دیگر نیمِ مردم عاطل و باطل در پستوی خانه نیستند”.
سمیع مهدی فعال رسانهیی میگوید: “در میان ده میلیون کودک در افغانستان، بر اساس ارقام وزارت معارف، چهار میلیون (۴۰%) دختر به مکتب میروند که اینهم در نوعِ خود در تاریخ افغانستان بیسابقه است. باسواد شدنِ دختران و مادرانِ ما سرنوشتِ خانوادهها و بالاخره این کشور را تغییر خواهد داد.”
نیلاب مبارز سخنگوی معاونت سیاسیِ سازمان ملل متحد در کابل، مایۀ امید خود را چنین توصیف میکند: “رفتن اطفال به مکتب و دیدن صف طولانی از دخترهای مکتب با لباسهای سیاه و چادرهای سفید، من را به آینده امیدوار میسازد”.
در این میان، وجود قوانینی که مسایل زنان را به رسمیت بشناسد اگرچه ناکافی و نیازمند ضمانتهای اجرایی و فرهنگسازی برای رساندن یک جامعه به مرحلۀ برابری جنسیتی است، اما جزوِ گامهای بنیادین تلقی میشود. بنابراین برخی برآنند تا تصویب قانون اساسی را در ایجاد شرایط بهتر نسبت به گذشته در افغانستان تأثیرگذار معرفی کنند.
ماری نبردآیین، معاون آژانس خبری باختر و مدیرمسؤول هفتهنامۀ “سیرت” معتقد است: “وجود مادۀ ۲۲ قانون اساسی مبنی بر تساوی جنسیتی، یکی از نوآوریهای خوب است و همچنان حمایت جامعۀ جهانی از زنان افغانستان را نیز میتوان به عنوان نکتۀ مثبت ارزیابی کرد”.
برخی در کارزار بحرانهای کشور و چالشهای پیشِ رو، بر توانمندی خود تأکید دارند و این را که خود و دیگر زنان توانستهاند حضور معناداری در جامعه داشته باشند و در مقابل تفکر طالبانی مقاومت کنند، نقطۀ قابلاتکایی میدانند.
حمیرا قادری میگوید: “احساس میکنم چیزی که در این دوره به نفع من تمام میشود، قبل از این که مربوط به اوضاع باشد و صورت تفکر مردها عوض شده باشد، متفاوت شدنِ من است. سختیها و سالها مبارزه باعث شده است که من به قدرت خاصی در مقابله با مشکلاتِ زنان دست یابم. تودههای قدرتی که زنان تشکیل میدهند، مردان را وادار کرده است که از آن تفکر طالبانیسمی که دارند و تمکینی که در برابر آن میکنند، کم کنند. هیچ زنی دیگر، حتا زنان دهکدههای ما هم نمیتوانند دورۀ طالبان را تحمل کنند”.
حرکتهای جمعی زنان از جمله دیگر مواردیست که میتواند نشانی از رشد خوداگاهی و به تبع آن، شناخت منافع مشترک زنان یک جامعه باشد.
هنگامه انوری این اقدام جمعی را نشانهیی مثبت و مهم ارزیابی میکند: “آنچه که بعد از سقوط طالبان زیاد به چشم میخورد، قوت جنبش زنان در افغانستان است. صرف نظر از اینکه این حرکت دولتی است یا غیردولتی، سیاسی است یا اجتماعی، حرکت زنان در جهت به دست آوردن حقوق خود و اعتقاد آنها به اینکه دارای حقوق برابر با مردان هستند، در این دوران بسیار چشمگیر بوده است”.
Comments are closed.