احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:زهره روحی/ یک شنبه 17 اسد 1395 - ۱۶ اسد ۱۳۹۵
بخش نخست/
مقدمه
درسگفتارهای میشل فوکو (فیلسوف نامدار فرانسوی) در کلژ دو فرانس (۱۹۷۸ـ ۱۹۷۹) در حال حاضر به کتابی زیر عنوان «تولد زیست سیاست» تبدیل شده است؛ مساله محوریِ این درسگفتارها بررسی تاریخیِ حکمرانیِ عقلانی، بازار و جامعه است. خود وی در ترسیم چشمانداز آن سال تحصیلی، درسگفتارها را مطالعه «اقتصاد سیاسی بهمنزله قاعده محدودیت درونیِ خِرَدِ حکومتی» معرفی میکند(ص ۲۶). و همین تعریف کافی است تا بدانیم بحثهای کتاب، جدا از «لیبرالیسم» و بررسی تاریخیِ آن نیست. لیبرالیسمی که هر چند در «واژه» همواره دست به گریبانِ وضعیتِ دوپهلو و ابهامآمیز خویش است، اما فوکو با در نظر گرفتنِ بسترهای تاریخیِ خاص، تا حد بسیار زیادی موفق به کسب مقصود از آن شده است. او در اینباره میگوید:
«سعی میکنم «لیبرالیسم» را تحلیل کنم؛ منتها نه بهمنزله نظریه یا ایدیولوژی، یا حتا بهمنزله روشی که «جامعه خودش را بازنمایی میکند»، بلکه بهمنزله یک عمل و «روش انجام امور» در جهت رسیدن به اهدافی معین و با تنظیم خودش از طریق بازاندیشیِ مستمر. پس، لیبرالیسم را باید بهمنزله اصول و روش عقلانیشدنِ عمل حکمرانی تحلیل کرد.» (۴۲۶)
از سوی دیگر فوکو در این درسگفتارها، مطالعه تحقیقیِ ویژهیی درباره «نیولیبرالیسم» انجام داده و شرایط تاریخی ـ تکنیکیِ «اقتصاد سیاسیِ نیولیبرالیسم» را باز نموده است. همان موضوع بسیار مهمی که در آن سالها (دهه ۷۰ و ۸۰ قرن بیست) بهمنزله پدیدهیی کاملاً نو در تکنولوژی ساختارینِ سرمایهداری، عرض اندام میکرد و به همین دلیل، توجه متفکران بزرگی را در شناختِ انتقادیِِ آن برانگیخته بود.
و اما نکته آخر، شخصیتی که در این درسگفتارها، با شگفتی با آن مواجه میشویم، فوکو در مقام «استاد» است: باسواد، باهوش، علاقهمند و با انگیزه؛ و همچنین متمرکز و کوشا در کار خویش؛ که مطمیناً از کشف این چهره فوکو، جدا از کسب فیضِ درسگفتارها، لذت فراوانی خواهیم برد. بنابراین، بهدلیلِ ارزش و اهمیتِ این کتاب، تلاش خواهم کرد تا بدون هرگونه اظهار نظری، فقط در خدمت انتقالِ آموزههای باارزشی باشم که این استاد بزرگ از نیولیبرالیسم ارایه داده است.
***
«فردی وجود دارد که درباره «حکومت مقتصد» صحبت کرده است. متأسفانه نتوانستم در یادداشتهایم اسمِ او را پیدا کنم، اما مطمینم که به پایان قرن هجده تعلق دارد… . طی این مرحله از حکومت مقتصد که در قرن هجدهم شروع شد… شاهد توسعه عمیق و وسیع کردار حکومتی هستیم. این کردار حکومتی همراه است با آثار منفی، مقاومتها و شورشهایی که میدانیم دقیقاً علیه دخالتهای تجاوزگرانه حکومت مدعیِ مقتصد بودن، سامان یافته است.» (ص ۴۸)
با این گفته درمییابیم که از نظر فوکو، قرن هجده، هم نقطه آغاز حکومتِ مقتصد و مداخلهگر بود و هم عصر شورش و مقاومت علیه داعیه اقتصادی و مداخلهگرایانه اقتدار سیاسیِ آن؛ و مسلماً زمانی که حکومت، اقتدار سیاسیِ خود را در قلمرو اقتصاد به کار میگیرد (و یا به بیانی آن را در آنجا منتشر میکند)، این بدین معنیست که حکومت در «بازار»، رویه جدیدی در پیش گرفته است؛ اما قبل از آن چه؟ به بیانی، بازارها قبل از این رویه قرن هجدهمی، چهگونه مدیریت میشدند؟ طبق نظر فوکو، رویهیی که در قرون شانزده و هفده میلادی و قرون وسطا دنبال میشد، مبتنی بر «عدالت» بود. چنانچه میگوید:
«بازار، به معنای بسیار عام آن در قرون وسطا و قرن شانزده و هفده، در یک کلمه اساساً محل عدالت بود. … البته در وهله اول بازار مملو از تنظیمات فوقالعاده فراوان و سفت و سخت بود: بازار با توجه به کالاهای وارد شده تنظیم میشد، و نوع تولید و ریشه آنها، مالیاتها، قواعد فروش و البته قیمتها همه تثبیت شده بود. بنابراین بازار، جایگاهی مملو از قواعد بود. همچنین بازار به این معنی محل عدالت بود که قیمت فروشِ تثبیتشده در [آن] هم از دید نظریهپردازان و هم در عمل عادلانه تصور میشد، یا در هرحال میبایست قیمتی عادلانه میبود. با کار انجام شده، با نیازهای بازرگانان و البته با نیازها و امکانهای مصرفکنندهگان رابطهیی معین داشت؛ تا جایی که بازار میبایست محل ممتاز عدالت توزیعی میبود. … حداقل در مورد بعضی محصولات اساسی، اگرنه همه آنها، از جمله محصولات غذایی، قواعد بازار در جهت تضمین عدالت توزیعی عمل میکرد. به این ترتیب حداقل برخی از فقرا مانند پولدارترها، میتوانستند خرید کنند.» (ص۵۱ ـ ۵۲)
چنانچه میبینیم، از نظر فوکو، آنچه ضامن نگهداری و اجرای «عدالت» در بازار قرون وسطایی و شانزده و هفده میشد، فرامین و قواعد عملیِ آن بود. به طوری که به نظر میرسید، بازار «جایگاهی مملو از قواعد» بوده است. اما این جایگاه در قرن هجده که از قضا به نام قرن حکومتِ مقتصد نیز رقم خورده است، از دست میرود. زیرا قرنی است که در اواسط آن، تلاش میشود تا با بیرون راندن قوانین و فرامین مسلط در بازار، به نوعی آن را را «آزاد» سازند. آزاد از قوانینی که از نظر اقتصاددانان حامی این آزادسازی، بهنوعی دست و پای بازار را بسته است. از اینرو همانگونه که دیده میشود، این تصور که برای بازار «طبیعت»ی در نظر گرفته شود، در همین زمان شکل گرفته است.
Comments are closed.