احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مبارکشاه شهرام/ چهار شنبه 3 عقرب 1396 - ۰۲ عقرب ۱۳۹۶
چند روز پیش، شماری از عالمانِ دینی، به ضدِ برنامۀ ستارۀ افغان، در هرات دست به راهپیمایی زدند. پیش از این هم، تعدادی از علمای دینی، برای برگزارنشدنِ کنسرتِ آریانا سعید در کابل، در مقابل هوتل انترکانتیننتال، دست به راهپیمایی زده بودند.
جالب اینجاست که همان روز در هرات، برنامۀ ستارۀ افغان تهیه گردید و در کابل هم در آنسوی دروازۀ هوتلِ انترکانتیننتال، کنسرتِ آریانا سعید به شکل زنده نشر میشد و این فریادِ عالمانِ دینی از سوی هیچ کسی شنیده نشد.
سوالِ اصلی ایناست که چرا علمای دینی در برابر انتحار سکوت میکنند ولی در برابر برنامههای هنری ـ فرهنگی، همواره ایستادهگی دارند و برضدِ آن شعار میدهند؟
بنده در این سیاهه، در صدد حرام یا حلال شمردنِ موسیقی نیستم و نه صلاحیتِ آن را دارم؛ اما در قسمتِ اولویتبندی مشکلات و نکوهیدنِ پدیدههایی چون موسیقی و انتحار، حرفهایی به گفتن دارم.
امروز همه میدانند که انتحار، خطرناکترین پدیده است که از آدرسِ دین و مذهب تلاش برای توجیهِ آن جریان دارد. از این رهگذر، شعار علما به ضدِ برنامههای هنری و سکوتشان در برابر انتحار، هر دو تأثیرِ خود را بر روانِ جامعه میگذارند. از آوان ایجادِ برنامۀ ستارۀ افغان، علما به ضدِ آن شعار دادند، ولی اکنون یازدهمین دورِ این برنامه در حالِ ساخت و اجرا است. یعنی آنها نتوانستند این برنامه را متوقف کنند. از سوی دیگر، سکوتشان در برابر انتحار، دستآویزی شده برای گروههای افراطی چون طالب و داعش، که هر آن، مردم و نیروهای دولتی را بهوسیلۀ انتحار و انفجار، هدف قرار میدهند.
خانوادههایی را میبینیم که در سوگ عزیزانِ بیگناه خود مینشینند ولی این عالمانِ دینی، حتا به نکوهشِ این پدیده لب وا نمیکنند. بدونِ شک، آنهمه مردمی که در حملههای انتحاری شهید شده اند و جنازههای شان توسط همین علما خوانده میشود، کسانی بودند که به امامتِ این ملاها نمازهایی را به جماعت ادا کرده بودند؛ ولی این عالمانِ گرامی، حتا در مراسم تدفینِ کسی که در حملۀ انتحاری شهید شده است نیز، در ارتباط به این عملِ زشت و غیراسلامی، چیزی نمیگویند و فقط طبق عادت در تلاشِ ایراد سخنانی تکراری و کلیشهیی اند.
بهنظر میرسد که این وضعیت توسطِ حلقاتِ خاصی برنامهریزی میشود. گروههای خاصی در صددِ بدنامکردنِ عالمانِ دینی در افغانستان دست به دستِ هم داده اند. از یکسو پس از خریداری شماری از عالمانِ دین، دستور راهپیمایی برضد برنامۀ ستارۀ افغان و کنسرت آریانا سعید را صادر کردهاند و از سوی دیگر، در همان روز، برای تهیۀ برنامۀ ستارۀ افغان و چند هفته پیش از آن، برای تهیه و نشرِ برنامۀ کنسرت آریانا سعید در کابل، دست و آستین بالا زده بودند.
این گروه، در صددِ انداختنِ علما و مردم به جانِ هم و بیاعتبار ساختنِ این رابطۀ عالی در جامعۀ اسلامی هستند. علمای ما نباید فریفتۀ گروههای افراطی و منافق شوند؛ زیرا مردم درد افراطیت را چشیده و تجربه کردهاند. حلقاتِ دسیسهگر و منافق میخواهند به علما ثابت کنند که گفتارشان روی مردم تأثیری ندارد و به مردم نیز میخواهند این را برسانند که همۀ امامانِ مساجد، تندرو و افراطی هستند. اینجاست که شکاف بین مردم و علما ایجاد میشود!
انتظارِ کلی مردم از علمای دینمدارِ افغانستان، دقیقاً عکسِ مواردی است که علمای گرامی در پیش گرفتهاند. مردم از علمای کرام میخواهند که در خطبههای نمازِ جمعه، مسایل را اولویتبندی کننـد. افراطیت و انتحار، داغترین موضوعِ روز است که همواره از مردم بیگناهِ ما قربانی میگیرد. باید یکی از بخشهای اساسی خطبۀ نماز جمعۀ عالمانِ دینی، بحثِ انتحار باشد. اما با تأسف، گروهی از علما، نفی حکومت و نفی برنامههای هنری ـ فرهنگی را در اولویت قرار دادهاند و موضوع انتحار را در حاشیۀ سخنرانیهایشان هم جای نمیدهند.
موضوع دوم، فساد اداری و انواعِ خلافورزیها در دستگاه حاکم است که باید در اولویت قرار داده شود؛ ولی بدبختانه برخی از علما بهجای اصلاحگری، به نفی حکومتِ موجود دست و آستین بالا زده اند. این عده از علما، همچون دشمنانِ مردم افغانستان، در راستای براندازی دستگاه حاکم سخن میگویند و کارکنانِ حکومت را مزدورانِ یهود و نصارا میخوانند.
نباید حقتلفی شود که این دسته از عالمانِ دینی، گاهگاهی حملههای انتحاری را حرام میپندارند ولی با این جملۀ مبهم و تفسیربردار که «حملۀ انتحاری، در مساجد حرام قطی است». مسلماً این جمله اما و اگر دارد. حرامِ قطعی بودنِ حملههای انتحاری در مساجد، بدین معنی است که در جاهایی به غیر از مسجد اگر حملهیی صورت گیرد، مشکلی ندارد. شکِ دیگری هم در این مورد برای گفتن است و آن اینکه: عالمانِ کرام به این خاطر حملههای انتحاری در مسجدها را حرام قطعی میپندارند که در صورت وقوعِ همچو حادثه، جانِ خودشان در خطر قرار میگیرد. به نظر میرسد این دسته از علما یا فکر افراطیِ طالبانی و داعشی دارند و یا هم گمراهیِ تروریستان را میدانند ولی از ترس، حقیقت را بیـان کرده نمیتوانند.
در موردِ ترسیدن از گروههای افراطی، تا اندازهیی میتوان به علما حق داد، زیرا جایی که ظلم و جهالت باشد، مظلوم و عالم در هراس زندهگی میکند؛ ولی همانگونه که نیروهای دلیرِ امنیتی، به هدفِ پیروزی میرزمند و جام شهادت مینوشند، عالمانِ دینی نیز باید به دادنِ قربانی آماده باشند. ترسیدنِ علما و سکوتشان در برابر گروههای افراطی، چنین معنا میدهد که آنچه به مردم میگویند را خودشان باور ندارند؛ زیرا باورمند بودن به بهشت و شهادت، زبانِ هیچ مبلغی را نمیبندد.
ما شاهدِ ترورِ علمای حقیقتگو در برخی از نکاتِ کشور بودهایم؛ آنها با شهادتشان ثابت کردند که افراطیت باطل نیست. ما خدای نخواسته در صددِ این نیستیم که شما هم به سرنوشت آن علمای سفرکرده دچار شوید؛ اما حداقل در برابر انتحار سکوت نکنیـد؛ زیرا سکوتِ شما برای گروههای تندرو و افراطی، توجیه شرعی شده میتواند. سکوتِ شما در این مورد، مردم را نیز به نظام کنونی مشکوک میسازد. از شما انتظار میرود که از تضعیفِ نظام و حاکمیتِ موجود در قالبِ فتواهایِ ناقص و سخنانِ مبهم و یا سکوت و تجاهل دست بردارید.
از سوی دیگر، حکومت نیز باید در مورد مسایل فرهنگی و عقیدتی، برنامههایی روی دست بگیرد؛ بهویژه در قسمتِ انتخابِ خطیبانِ مساجد تجدید نظر کند و منابر را در اختیارِ آنعده از عالمانی قرار ندهد که کار در حکومت را ناجایز میپندارند و یا در برابرِ انتحار سکوت میکنند. زیرا چنین ملا امامانی، منشایِ اصلیِ نشر تفکرِ افراطیت و تضعیفِ پایههای نظام در جامعه هستند.
Comments are closed.