احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمدعمران/ شنبه 9 جدی 1396 - ۰۸ جدی ۱۳۹۶
روز پنجشنبه هفتۀ گذشته کابل باز شاهد یکی از خونبارترین رویدادهای خود بود. در حمله انتحاری به مرکز فرهنگی تبیان و خبرگزاری آوا که حالا داعش مسوولیت آن را پذیرفته، کم از کم ۵۰ تن شهید و بیش از ۹۰ تن دیگر مجروح شدند. گفته میشود که در سه ماه گذشته این هفتمین حمله گروه داعش به کابل بوده که بیش از ۱۷۰ قربانی داشته است. حمله های گروه داعش به مراکز فرهنگی و دینی اهل تشیع این شایبه را تقویت بخشیده که این گروه در پی شعله ور ساختن اختلافات مذهبی در افغانستان است. اختلافاتی که سابقه چندانی در این کشور ندارد ولی انکار هم نمی توان کرد که گاهی تلاش های از سوی برخی کشورهای حامی گروه های مذهبی در افغانستان صورت گرفته که چنین اختلاف های را برملا ساخته است. خواهی نخواهی وقتی یک کشور از یک گروه و مذهب خاص حمایت میکند، می تواند اثرهای منفی بر جامعه بگذارد و سبب شود که مذاهب به دیده شک به یک دیگر نگاه کنند. اختلافهای مذهبی در میان برخی کشورهای همسایه افغانستان ازدیر زمانی وجود دارد و باعث رو در روی های مرگبارنیز شده ولی کمتر نشانۀ از ضد و خورد های مذهبی می توان در افغانستان شاهد بود. حتا در بدترین وضعیت ها نیز گروه ها و طیف های مذهبی زیرنام مذهب به جان هم نیفتاده اند. اگر گاهی حزب های که از برخی مذاهب نماینده گی می کنند گاهی دچار برخی اختلاف ها و درگیرهای مسلحانه شده اند ولی هرگز نام مذهب به آن ها نداده اند. این اختلاف ها بیشتر رنگ سیاسی و مشخص شدن موقعیت و نقش آن حزب در ساختار حکومتی بوده است. اما حالا به نظر می رسد که گروه داعش تصمیم گرفته که چنین اختلاف های را دامن بزند. شاید در وهله نخست این گونه برنامه ها زیاد جدی تلقی نشوند، همان گونه که برخی سران دولتی و سیاسی افغانستان درسال های که هنوز تازه نام داعش بر سرزبان ها افتاده بود، احتمال حضور این گروه را در این کشور زیاد جدی نمی دانستند ولی دیده شد که پس از مدتی داعش دیگر یک موضوع رسانه یی نیست و واقعا در برخی مناطق افغانستان حضور پیدا کرده است. حالا نیز این نگرانی می تواند وجود داشته باشد که حرکت های از نوع داعش روزی به واقعیت های عینی جامعه افغانستان تبدیل شوند. هر چه که هست این نکته کاملا برجسته می نماید که داعش بدون هدف خاص به جان شیعیان در افغانستان نیفتاده باشد. حتا اگر این حملات با استفاده از نام داعش صورت بگیرند و واقعا هیچ داعشی در افغانستان فعالیت نداشته باشد باز این خطر وجود دارد که روزی این آتش به جان این کشور بیفتد و جنگی از نوع دیگر را تدارک ببیند. به نظر می رسد که کشور های خاصی با برنامه ریزی دقیق به دنبال رسیدن به چنین هدفی هستند. پاکستان شاید اولین نام در میان چنین کشورهای باشد که فورا به ذهن متبادر می شود. پاکستان مشکل مذهبی در میان پیروان تشیع و تسنن دارد و این مشکل از دیر زمانی در این کشور به صورت جدی به وجود آمده، حالا اگر کسانی در پی وارد کردن این تجربه به افغانستان باشند، زیاد بعید هم نمی نماید. ایجاد جنگ و تفرقه از مهم ترین برنامه های چنین کشورهای در افغانستان است که از طریق آن ها هدف های سیاسی خود را دنبال می کنند. ارگ ریاست جمهوری که در چنین مواقعی فقط اعلامیه های از قبل نوشته شده را منتشر می کند، به هیچ صورت عمق فاجعه را متوجه نشده است. تحلیل گران ارگ هنوز باور دارند که مردم افغانستان چنین قربانی ها را تحمل می کنند و به هیچ وجه رو در روی هم قرار نمی گیرند، زیرا این کشور به باور آن ها در میان کشورهای اسلامی تجربه همزیستی مسالمت آمیز مثال زدنی از مذاهب را دارد. بلاهتی بیشتر از این سراغ نمی توان کرد که در یک روز پنجاه تن در یک حمله انتحاری کشته شوند و آن گاه رهبران کشور به تحمل مردم آفرین بگویند. البته که تحمل مردم جای آفرین گفتن را دارد اما نه به ارگ که به دلیل ضعف مدیریتی خود نتوانسته جلو چنین حمله های را بگیرد. صبر مردم آن گونه که ارگ ریاست جمهوری می پندارد بی پایان نیست که همیشه آماده قربانی دادن باشند، روزی نیز فرا می رسد که این صبر به خشمی توفانی مبدل شده و آن گاه کاری خواهد کرد که حتا تصور آن برای ارگ نشینان نیز وحشتناک خواهد بود. یک بررسی ساده در مورد حادثه مرکز تبیان نشان می دهد که خلا های بزرگ امنیتی و سهل انگاری برخی نهاد ها وقوع چنین فاجعۀ را ممکن ساخته است. اگر در برنامه های امنیتی دولت خلای وجود نداشته باشد، بدون شک چند بچه نوجوان که درس انتحاری گرفته اند، چنین به ساده گی وارد یک مرکز بزرگ شده نمی توانند. این درست است که عدۀ از سوی گروه های تروریستی و تکفیری اغفال و آمادۀ رفتن به سوی مرگ می شوند ولی این عده چگونه وارد مراکز خاص شده و خود را منفجر می سازند. نیروهای استخباراتی و اطلاعاتی کشور چه می کنند؟ ارگان های استخباراتی کشور حرکت های معلمان یک مدرسه را زیر نظر دارند و آن ها را بازداشت می کنند ولی از کسانی بی خبر اند که برای انتحار وارد افغانستان میشوند و خود را در جمع شرکت کننده گان یک همایش منفجر میکنند. آیا چنین چیزی پذیرفتنی است؟ آیا می توان گفت که نهاد های استخباراتی کشور هیچ خلایی ندارند؟ از جانب دیگر وقتی فاجعه یی به وقوع می پیوندد، مقام های کشور فورا برنامه های امنیتی خود را به رخ مردم می کشند و وعده می دهند که از تکرار چنین حوادثی در آینده جلو گیری خواهد شد ولی فاجعه بازهم به آسانی به سراغ قربانیان خود می آید. در هر حادثۀ که اتفاق می افتد به میزانی که گروه های که بانی آن ها بوده اند، مقصر اند به همان میزان برخی نهاد ها و به صورت مشخص ارگ ریاست جمهوری که در آن سرقوماندان اعلای نیروهای مسلح سنگر گرفته هم مقصر اند. حکومت کردن این گونه که ارگ نشینان می کنند که کار سختی نیست، هر کسی را از شفاخانه علی آباد بیاورید همین طور حکومت کرده می تواند، اما حکومت کردن درست و به قاعده مشکل است که بتوان وضعیت کشور را بهبود بخشید و سبب شد که مردم در رفاه و آسایش بیشتر زندهگی کنند.
Comments are closed.