احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





تغیـیر نظام؛ موضوعی واحد با دیدگاه‌های متفاوت

- ۰۵ جدی ۱۳۹۱

تغییر ساختار نظام از موضوع‌های اصلی‌یی است که توجه بسیاری‌ها را به خود معطوف ساخته است. در این مورد حتا مخالفان مسلح دولت نیز با برخی احزاب و سازمان‌های فعال در جامعه هم‌داستان شده‌اند؛ ولی یک تفاوت ماهوی میان این دیدگاه‌ها همواره وجود داشته که کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است. همواره وقتی بحث تغییر نظام به گونه کلی مطرح می‌شود، این سوءتفاهم به وجود می‌آید که گویا دیدگاه‌ مخالفان مسلح (حزب اسلامی حکمتیار و طالبان) با دیگر جریان‌های سیاسی داخل کشور هم‌سان می‌باشد. در حالی که چنین نیست و میان این دیدگاه‌ها تفاوت‌های ساختاری و محتوایی فراوانی را می‌توان سراغ کرد. بنابراین، خوب است به تفکیک دیدگاه‌ها پرداخت تا بتوان به نتایج روشنی از آن دست پیدا کرد.
در جستار تغییر نظام لااقل می‌توان سه دیدگاه را از یک‌دیگر تفکیک کرد:
نخست، دیدگاه ریاست‌جمهوری که عمدتاً در سخنان و اظهارات رییس‌جمهوری کشور بازتاب یافته است. آقای کرزی به گونه احساسی از نظام موجود سیاسیِ کشور دفاع می‌کند و هرگونه تغییر در شکل نظام را مساوی با براندازیِ آن تعبیر می‌نماید. او و اطرافیانش به این عقیده‌اند که نظام ریاستی فعلی که اختیارات زیادی را به رییس‌جمهوری تفویض کرده، نظامی کارآمد برای افغانستان است و نباید نسبت به تغییر آن به هر شکلِ دیگر فکر کرد. ولی این دیدگاه از آبشخورهای استدلالیِ قابل قبول پیروی نمی‌کند و به همین دلیل هم نمی‌تواند یک دیدگاه منسجم و منطقی تلقی شود. نخستین چکش بر پیکر این استدلال که می‌تواند به خُرد شدنِ آن بیانجامد، این پرسش است که آقای کرزی با چه پشتوانه‌های منطقی و دستاوردهای عملی، از نظام ریاستی فعلی دفاع می‌کند؟
۲ـ دومین دیدگاه مربوط به حزب اسلامی و طالبان است که هرچند در گذشته زیاد مطرح نبوده، ولی حداقل پس از نشست پاریس بر سرِ زبان‌ها افتاده است. حزب اسلامی از سال‌های دور بر انتخابات تأکید داشته و هر از گاهی که مشکلات افغانستان حاد شده، این حزب راه چاره را در برگزاری انتخابات دانسته است. اما تعریف حزب اسلامی از برگزاری انتخابات و نوع آن، در هاله‌یی از ابهام قرار داشته و دارد. طالبان نیز در گذشته تنها به یک نوع نظام فکر کرده و آن را به قرایتی که از آموزه‌های دینی انجام داده، خلاصه کرده است. طالبان در گذشته فکریِ خود با هیچ‌گونه انتخابات هم‌سویی نداشته و اگر حالا بحث‌هایی در مورد تغییر نظام از سوی این گروه مطرح می‌شود، عمدتاً برخاسته از همان دیدگاه‌های پیشین است. در حال حاضر، دیدگاه‌های حزب اسلامی و طالبان به نحوی نزدیکی‌هایی را باهم نشان می‌دهند و گمان می‌رود که این دو گروه تلاش دارند با تعدیل برخی نظرات خود، به نتیجه‌یی واحد در ساختار سیاسی دست یابند. اما این تعدیل‌ها به حدی نیست که این دو گروه به ارزش‌های دموکراتیک و آن‌چه که در یک دهه گذشته افغانستان به آن‌ها دست یافته، روی خوش نشان دهند.
۳ـ سومین دیدگاه از آنِ اپوزیسیون دولت افغانستان است که بارها بر تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی تأکید کرده است. اپوزیسیون دولت، طرح تغییر نظام را بر اساس نیازها و الویت‌های کشور تیوریزه کرده است. رهبران جناح‌ها و جریان‌های اپوزیسیونی به این نظر در تجربه سیاسی کشور دست یافته‌اند که موجودیت نظام ریاستیِ فعلی نه تنها پاسخ‌گوی نیازهای کشور نیست، بل در دموکراتیزه کردنِ فضای سیاسی و تأمین عدالت اجتماعی نیز با چالش‌هایی روبه‌رو است. این دیدگاه عمدتاً از تجربه چندین‌ساله این جناح نشأت گرفته و ماحصل رای زنی‌ها و گفت‌وگوهای فراوان در عرصه نظام‌سازی در کشور می‌تواند به شمار رود.
اکنون این جستار می‌تواند با تحلیل‌های نظری، بسط و گسترش یابد؛ ولی در مجموع می‌توان چنین نتیجه گرفت که افغانستان آینده، راهی به جز تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی ندارد. و این همان تجربه‌یی‌ست که دیگر کشورهای مشابه افغانستان، آن را انجام داده و به نتایج مثبت رسیده‌اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.