احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالله بهزاد/ چهار شنبه 20 جدی 1396 - ۱۹ جدی ۱۳۹۶
قانون ثبت احوال نفوس در سال ١٣٩٣ از سوى پارلمان نهایى، تصویب و براى توشیح به حامد کرزى فرستاده شد، اما کرزى بنابر ملاحظات قومى خود و اطرافیانش، از امضاى آن سر باز زد و آن را به حکومت اشرف غنى احمدزى به میراث گذاشت. اشرف غنى احمدزی این قانون را پانزده روز پس از تکیهزدن به کرسى ریاستِ حکومت وحدت ملى، توشیح کرد، اما مدتى پس از آن، با پادرمیانى چهرههای شئونیستی، از جمله اسماعیل یون، قانونِ توشیح شده و صددرصدى را دور زد و در یک اقدام غیرقانونى، فرمان تقنینى صادر کرد تا پارلمان در پیوند به مادۀ ششم قانون ثبت احوال نفوس تجدید نظر کند و آن را به پارلمان فرستاد.
پارلمان این کار را در تضاد با قانون توشیح شده خواند و ردش کرد و براى توشیح پس به غنى فرستاد؛ اما اشرف غنى با دیدهدرایى، بار دیگر از فرصت استفاده کرده، حینِ رخصتیهاى تابستانىِ پارلمان، فرمان تقنینى دیگر صادر کرد و قانونِ توشیح شده را بار دیگر به مجلس فرستاد. مجلس نمایندهگان قانونِ ثبتِ احوال نفوس را بدون تعدیل در مادۀ ششم آن، تایید کرد و براى رأىگیرى به مجلس سنا فرستاد. در این مدت، ارگ و چهرههای شئونیست باور لابى را در میان اعضای سنا آغاز کرده، شمارى از آنان را به تایید تعدیل مادۀ ششم تطمیع کرد و در نهایت، مجلس سنا نیز فرمان تعدیل این قانون را تایید کرد.
زمانیکه میان دو اتاق پارلمان بر سر مسألهیی اختلاف به وجود میآید، قانون حکم مىکند که کمیتۀ مشترک از اعضای دو مجلس ایجاد شود و در مورد مسألۀ مورد اختلاف، بحث و فیصله صورت گیرد. کمیتۀ مشترک ایجاد و در زمینه بحث کردند، اما در روز رأىگیرى، چهار تن از اعضاى مجلس نمایندهگان حضور نداشتند و با اکثریت آرا فیصله شد تا با تعدیل مادۀ ششم قانون ثبت احوال نفوس و درج واژۀ «افغان» در شناسنامههاى برقى، روند توزیع آن آغاز شود.
مشکل چیست؟
شئونیستهاى قومی در تلاش اند تا با هر وسیلۀ ممکن، با درج واژۀ افغان که بر بنیاد اسناد تاریخی و علمی معادل پشتون است، در شناسنامههاى برقى، یک قدم به سوى برنامۀ یکسانسازى هویتى و جعل هویت اقوام دیگر و انحصار قدرت و ثروت در محور پشتونهای افغانستان بردارند. شئونیستان پشتون باور دارند که پشتونها اکثریت اند و سایر اقوام اقلیت؛ جامعۀ آماری ایشان هم ساختار قومی پارلمان است که نمایندهگان پشتون بیشتر از سایر اقوام در آنجا حضور دارند، در حالی که این استدلال بسیار سخیفی است؛ زیرا عمداً حقایقی چون خلای سرشماری نفوس، مهندسی ساختار قومی مجلس بر مبنای اکثریت و اقلیت، معیار انتخاب بر مبنای ولسوالی و محل، نه نفوس و تراکم جمعیت.
واقعیت افغانستان اما چنین نیست. اکثریت بودن قوم افغان(پشتون) از نظر صدها تاریخنگار و سیاستمدار، یک خیال پنداشته میشود و در کنار این، تعمیم هویت «افغان» بر سایر اقوام بر مبنای تعامل نه، بلکه براساس تحمیل است.
در طول تاریخ افغانستان، سیاستهای قومی جریان داشته و هیچ زمامداری، سیاست ملی نداشته و یا حداقل نتوانسته چهرههای فاشیست و قومگرا را از اطراف خود دور کند. سیاست استبدادی، خودمحوری و برتریطلبیها توسط عناصر قوم مسلط سبب واگراییها و عدم اعتماد شده است و اگر مدل نگاه و «سیاست انسانی» در افغانستان جریان میداشت، یقیناً حساسیتی تا این میزان به واژۀ «افغان» وجود نمیداشت. تعصبات و ایجاد حساسیتها از طریق فزونخواهیها ایجاد شده و جز با تغییر نگرشهای فزونطلبانه، زدودن آن مقدور نخواهد بود. نقش حکومتهای افغانستان در ایجاد نفرتانگیزی و عدم همگرایی ملی و قومی در طول تاریخ، برجسته بوده و نیز میتواند در کاهش این واگراییها بسیار موثر افتد.
ارگ باید نظر منتقدان را با جبین گشاده بشنود و با همه یکسان برخورد کند. اینکه دید و نظر فاشیستهایی مانند اسماعیل یون و طاقت و افغانملتیها و…، را بر نظر خیل عظیم دیگر اقوام ترجیح دهد و تسلیم فزونطلبی قومگراها شود، یقیناً ممکن نخواهد بود که دیگران هم همان «افغانی» باشند که قومگرایان تک باور به آن باور دارند. شایان ذکر است که این به معنای ضدیت با وطنداران پشتون من نیست و هرگز نخواهد بود.
به هر رو، گذشته تاریخ حکایتی بود ناخوش و هرچه بوده گذشته و دوران تاریکی هم بسر رسیده است. حالا بهتر است به امروز و آیندۀمان نگاه کنیم و فکر میکنم پیششرط ورود به عصر جدید آن است تا باید عالمى نو ساخت و آدمى نو که اهل سازش و بند و بست نباشد؛ حرفش را با غرور راحت و با صدای بلند بزند و از شک کردن در مقدسات کاذب و مسلمات نهراسد؛ چرا که دیگر برهوار به تسلیم و تقلید تن نمیدهیم. اگر میخواهید آیندۀ دموکراسی، جامعۀ مدنی و آرزومندی به صلح و آرامش در کشور به گذشتۀ پـُر اشتباه و بیافتخار رهبران سیاسی، سازشکاران و معاملهگران نبازد، اگر میخواهید این گذشتۀ پُر از خشونت تکرار نشود، باید اقوام را متحد سازید و از گذشتۀ خشونتبار و فرصتسوز، چیزهایی بیاموزید. این گذشتۀ پـُر اشتباه و بیافتخارِ رهبران قومی و وابسته باید همۀ ما را بیدار و در برخورد با مسایل و مشکلات میهنمان هُشیارتر سازد. به این امید که از باز تولید و تکرار خشونت، قبیلهگرایی، مطلقطلبی، آرمانگرایی غیر واقعی و ایدئولوژیهای خردگریز و تجددستیز جلوگیری شود.
Comments are closed.