احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دو شنبه 9 میزان 1397 - ۰۸ میزان ۱۳۹۷
به تازهگی وزیر خارجۀ روسیه گفته است که کشورش اجازه نخواهد داد که تروریستانِ حاضر در سوریه به افغانستان «فرستاده» شوند. اشارۀ آقای لاوروف وزیر خارجۀ روسیه، به تروریستانی است که در استان ادلبِ سوریه و نواحی شمالغربیِ این کشور فعال باقی ماندهاند و روسیه و ایران در صددِ ریشهکن ساختنِ آنها هستند.
اما آنچه در این سخنان برای ما به عنوانِ یک نگرانی و چالش مطرح است، بازی ابزاریِ عریان با تروریسم در منطقه است که در آن کشورها و ملتهای ضعیف چون افغانستان بهراحتی پایمال میشوند. اینکه روسیه به وضاحت از انتقال تروریستان از شام به افغانستان یاد میکند و اخبار حملات تروریستی در کشور نیز هرازگاهی این نقل و انتقال را تأیید میکند، یادآورِ ضعفِ حکومت و سیاست در افغانستان و بیچارهگیِ مردمی است که چهلسال در آتش جنگ سوختهاند و قرار است همچنان بسوزند!
در قضایایِ سوریه شاهد بودیم که دو کشور ایران و روسیه، سرسختانه به حمایت از دولت بشار اسد اقدام کردند و مخالفانِ آنها را تروریست و «تکفیری» نامیدند و در سوی دیگر، کشورهای فراوانِ دیگری از غرب تا خاورمیانه چون ایالات متحده و عربستان و ترکیه، بر برکناریِ دولت اسد تأکید داشتند و بسیاری از گروههای تروریستی و تکفیری را «آزادیخواه» خواندند و مورد حمایت قرار دادند. اکنون نیز کشورهایی همانند ترکیه بر حمایت از مخالفین اسد تأکید دارند و همراه با سازمان ملل، از وقوع فاجعۀ انسانی در ادلب هشدار میدهند.
ما این بازی دوگانه، متناقض و کجدار و مریز با تروریسم را سالهاست که در افغانستان تجربه کردهایم؛ از اینرو وقتی آقای لاوروف از انتقال تروریستانِ سوریه به افغانستان خبر میدهد، این ادعا را نه به عنوان یک جنگ رسانهیی، بلکه یک واقعیتِ جاری در منطقه و افغانستان میپذیریم.
در هفده سال گذشته در افغانستان، مردمِ ما شاهد چندین رویه با تروریسم طالبانی بودهاند: رویۀ اول، کشتن و تاراندنِ آنها از خاک افغانستان؛ رویۀ دوم بازسازی و سوق دادنِ آنها به داخلِ کشور برای انجام عملیات نظامی؛ رویۀ سوم تفکیک طالبان به خوب و بد؛ رویۀ چهارم مخالف و مظلوم سیاسی خواندنِ آنها و دعوتشان به داخل نظام و حکومت؛ و رویۀ آخر که به گمان اغلب هماکنون در حال اجراست، تنزیۀ طالبان در برابر ظهور دهشتگریِ داعشیان در شمال و جنوب و داخل ساختنِ تدریجی آنها در نظام سیاسی افغانستان بوده است.
اکنون که داعش به نامی درشتتر در میدانِ وحشت و دهشت تبدیل شده و داعشیان از ملیتها و کشور های گوناگون هولناکترین حملات را در افغانستان انجام میدهند، بازی به گونهیی رقم خورده است که گویی طالبان فرزندانِ راستینِ این وطن بودهاند و داعشیان بیگانه از آنها به شمار میروند؛ چنانکه حکومت و بهویژه ارگ ریاستجمهوری از گفتنِ اینکه فلان حملات و خونریزیها در فلان ولایتِ کشور را داعش انجام داده، هیچ ابایی ندارد اما به بسیار اکراه حاضر میگردد که حملهیی را به طالبان نسبت دهد و آنها را تقبیح کند.
این رفتارهای دوگانه با تروریسم و خوانشهای متفاوت از ماهیتِ آنها که از ریاض تا تهران، از آنکارا تا اسلامآباد و از آن بالاتر از مسکو تا واشنگتن جریان دارد و افغانستان در کانونِ همۀ آنها قرار میگیرد؛ همه حکایت از یک نکته دارد که تروریسم یک ابزار و بهانه در دستِ بازیگرانِ متعدد در سطح منطقه و جهان است که هر کدام بهواسطۀ آن میکوشند منافعِ ملی و فراملیِ خود را تأمین کنند.
بخش مهم و دلهرهآور در چنین تحلیلی برای ما این است که حکومت و دستگاه سیاست خارجیِ افغانستان تا چه حد توانسته بر پیچیدهگیهای بازیِ بزرگی که در منطقه در گرفته و افغانستان در قلبِ آن واقع شده، اشراف یابد؟ آقای غنی که خارجیها او را مغزِ متفکرِ افغانستان خواندهاند و او در سیاستِ داخلی و خارجی خود را صاحبصلاحیتتر از همه میداند، تا چه اندازه میتواند تعادلِ افغانستان را در آتشِ رقابتها و بازیهای ابزاریِ منطقهیی و فرامنطقهیی با تروریسم حفظ کنـد؟
متأسفانه کنشهای حکومتِ موجود و غرقبودهگیِ سرانِ آنها در تضادها و رقابتهای فروملی، این پاسخ را میدهد که افغانستان در گرداب بازیهایِ ابزاری با تروریسم قرار گرفته و هیچ برنامهیی برای رهایی از آن وجود نداردـ مگر اینکه در انتخابات ریاستجمهوریِ سالِ پیشِ رو زعامتی روی کار بیاید که برای این چالش بزرگ، نسخهیی علمی و ملی تدارک دیده باشد!
Comments are closed.