احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:اکرام اندیشـمند/ شنبه 8 جدی 1397 - ۰۷ جدی ۱۳۹۷
در سحرگاه ششمِ جدی ۱۳۵۸ (۲۷ دسمبر ۱۹۷۹) با صدها پرواز هوایی از شوروی، پنجهزار تن از نیروهای فرقۀ ۱۰۳ کماندوی شوروی، وارد فرودگاه کابل و بگرام شدند. تا ظهرِ این روز، نیروهای زرهی فرقۀ ۱۰۸ که روز ۲۵ دسمبر با عبور از فراز آمو راه کابل را در پیش گرفته بودند نیز وارد حومۀ پایتخت گردیدند.
مشاورین شوروی در قطعات ارتش افغانستان ورود این نیروها را انجام تمریناتِ نظامی وانمود میکردند. هیچگونه حالتِ اضطرار و نگرانیِ جدی در داخل دولت در کابل به چشم نمیخورد. حفیظالله امین ظهر آنروز در کاخ تپۀ تاجبیگ میزبان اعضای دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق بود. به قول دستگیر پنجشیری، امین با اعضای دفتر سیاسی در مورد ایراد بیانیه به مناسبت پانزدهمین سالگرد تأسیس حزب دموکراتیک خلق و ملاقاتِ خود با «فکرت تابییف احمدجانویچ» سفیر شوروی به صحبت پرداخت. امین به اعضای بیروی سیاسی گفت: «سفیر شوروی به نمایندهگی از رهبری دولت شوروی به او اطمینان محکم داده است که دولت شوروی به قدر ویتنام به افغانستان مساعدت تخنیکی، نظامی و مالی میرساند و کشور ما را در مقابل دخالت و مداخلۀ پاکستان و دیگر کشورهای منطقه تنها نمیگذارد.»
حفیظالله امین در حالی به اعضای دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق از کمکهای نظامی و مالی شوروی اطمینان میداد که آشپز روسیاش در آشپزخانه مصروف زهرآلود ساختن غذای او بود و نیروهای شوروی در بیرون از کاخ، خود را برای کُشتن او آماده میکردند.
طرح مسمومیتِ امین توسط دیپارتمنت هشت کیجیبی تحت رهبری شخص اندروپوف رییس کیجیبی و زمامدار بعدی شوروی اتخاذ گردیده بود. این دیپارتمنت یکی از اعضای کیجیبی را به نام «تالیبوف» به عنوان آشپز وارد قصر امین ساخت. در حالی که پلان مسمومیتِ امین توسط آشپز شوروی او در ظهر بیستوهفتم دسمبر (۶ جدی ۱۳۵۸) با موفقیت عملی شد و امین پس از صرف نهار به کوما رفت، پزشکانِ شوروی در بیخبری از برنامۀ عملیات سرنگونسازی، او را تا شروع عملیات نظامی به هوش آوردند.
خبر مسمومیت امین و اعضای دفتر سیاسی حزب از سوی جانداد قوماندان گارد قصر به اطلاع ژنرال ولایت رییس شفاخانۀ چهارصد بستر ارتش رسید. ژنرال مذکور به عجله به سوی محل اقامتِ امین شتافت و سرطبیب شفاخانۀ چهارصد بستر را غرض انتقال پزشکان شوروی مؤظف ساخت. سرطبیب چهارصد بستر، دگروال «ویکتور کزنیچنکف» متخصص امراض داخلی را با یک متخصص بیماریهای میکروبی و دگروال «اناتولی الکسی یف» سرطبیب گروه دکتوران نظامی شوروی را در شفاخانۀ چهارصد بستر به کاخ تپۀ تاجبیک آورد. امین با تمام اعضای بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق به استثنای دستگیر پنجشیری، دچار بیهوشی شدید شده بودند. ژنرال ولایت رییس شفاخانۀ چهارصد بستر دکتوران شوروی را به اتاق امین رهنمایی کرد تا به تداوی او بپردازند. ژنرال لیاخفسکی:
«پزشکان از پلکان (زینهها) بالا آمدند. امین در یکی از اتاقها با بدنِ نیمهبرهنه به روی زمین افتاده بود. فک و چانهاش آویزان شده بود و چشمانش بینور و سفید چیزی را نمیدیدند. نشانهیی از هوش در وجودش دیده نمیشد. پزشکان از خود میپرسیدند آیا او مُرده است؟ نبضهایش را دیدند بهآهستهگی میزدند به طوریکه به بسیار دشواری احساس میشد. گویا اینکه در میان مرگ و زندهگی میخکوب شده بودند. سرهنگ کوزنیچنکف و سرهنگ الکسییف با نجات «رهبر کشور دوست» طرحهای کیجیبی را برهم میزنند. و امین تا ساعت شش شام به خود آمد و با شگفتزدهگی پرسید: چرا در خانۀ ما چنین چیزی رخ داده است؟ چه کسی این کار را کرده است؟ آیا تصادفی است یا کدام توطیه؟ این واقعه افسران مسوول امنیت (جانداد و اقبال) را خیلی پریشان ساخته بود. آنها به قوای چهارم زرهدار زنگ زدند تا به آنان بگویند که برای کمک آماده باشند مگر از هیچجا کمک دریافت نمیتوانستند. چون کماندوهای ما کاملاً یگانهای(قطعات) مستقر در کابل را در محاصرۀ خود داشتند.»
یورش ۳۳۳
قوای مهاجم بعد از ظهر ششم جدی (۲۷ دسمبر) در سه قطار به سوی مرکز شهر، تپۀ تاجبیک و استقامت پلچرخی حرکت کردند. شورویها در نخستین گام، مرکز مخابرات را در شهر منفجر ساختند. صدای انفجار بسیار قوی بود و در همه جای شهر شنیده شد. تمام روابط میان قطعات ارتش و محل اقامتِ امین قطع گردید.
نیروهای مهاجم به قصر اقامتِ امین بهوسیلۀ واحدهای ویژۀ کیجیبی ـ که قبلاً در کاخ تپۀ تاجبیک محل اقامت امین، دارالامان و سفارت شوروی جابهجا شده بودند ـ حمایت میشدند:
«این جزوتامها (یگانها و واحدها) هیچ تفاوتی با یک جزوتامِ افغانی نداشتند. افراد آن که ملبس به یونیفورم افغانی بودند، اطراف قصر را مینگذاری کردند. آنها سازماندهی و چگونهگی تبدیل پهرهداری قصر امین را میدانستند. محافظین امین را به چهره میشناختند. از خصوصیات سیستم مخابروی و تجهیزات محاربویشان نیز آگاه بودند. در پهلوی آن، ساختمان داخلی قصر و نقشۀ اتاق های داخل قصر را نیز میدانستند. قطعات مهاجم «الفا» را «نیکولای بریلیف» و «زینت» را «بویارنیف» از افسران کیجیبی فرماندهی میکردند. این قطعات چند عراده ماشین محاربوی و دستگاه «شلیکا» در اختیار داشتند. هجوم به کاخ امین به نام «یورش ۳۳۳» در شامگاه ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹(ششم جدی ۱۳۵۸) ساعت ۶ و ۲۵ دقیقه آغاز یافت.»
لحظاتی که امین تیرباران شد:
حفیظالله امین اطلاع جانداد قوماندان گارد محافظ قصر خود را که آتشباری از طرف قوای شوروی است، نپذیرفت. خانم امین سالها بعد در مصاحبه با رادیو بیبیسی گفت: «امین صاحب به جانداد قوماندان گارد گفت ببین کی فیر میکند؟ جانداد معلومات گرفت و آمد به امین صاحب گفت: اینطور معلوم میشود که فیر از طرف روسها باشد. اما امین صاحب گفت: نه!
امین حتا تا آخرین لحظات حیاتش سخنی از بیاعتمادی و سوءظن در مورد شوروی به خانوادۀ خود نگفته بود. زیرا خانم امین و فرزندانش نیز باور نداشتند که حمله در آن شامگاه به کاخ اقامتِ امین از سوی نیروهای شوروی باشد. آنها گمان میکردند که نیروهای شوروی در دفاع از امین با کسانی میجنگند که به قصر یورش آوردهاند. از اینرو دختر امین «غوتی» به نظامیان شوروی که وارد اتاقی شدند که او با پدر و اعضای خانوادهاش به سر میبرد، گفت چرا شلیک میکنید، امین اینجا است؟ او به این تصور بود که شلیک نیروهای شوروی در داخل کاخ که وظیفۀ حمایت و حفاظت از جان پدرش را به دوش دارند، به امین صدمه میرساند. نظامیان روسی عکس امین را کشیدند و از غوتی پرسیدند، امین کجا است؟ با انگشت نشان داد که آنجا است. روسها عکس را و امین را نگاه کردند و بلافاصله سرو و صورتش را مرمیباران کردند.
ببرک کارمل ساعتها قبل از مرگ امین، از مرگِ او و حکومتش سخن گفت:
در شامگاه سرد زمستان ششم جدی ۱۳۵۸ هنوز جنگ در محل اقامت امین در کاخ تپۀ تاجبیک ادامه داشت و هنوز رادیوی دولتی افغانستان در پایتخت از حفیظالله امین به عنوان منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق و رییس شورای انقلابی سخن میگفت که ببرک کارمل از یک فرکانس رادیوی تاشکند نزدیک به فرکانس رادیو افغانستان سقوط حکومت امین را اعلان کرد:
«این جانب ببرک کارمل از طرف کمیتۀ مرکزی حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان، شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان، دولت و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان به مناسبت سقوط مرگبار و واژگون شدنِ رژیم فاشیستی حفیظالله امین این جاسوس سفاک امپریالیسم امریکا و دیکتاتور جبار و عوامفریب، به شما وطنداران عذابدیدۀ مسلمان و مستضعف افغانستان… شادباش میگویم…»
او در این نخستین بیانیه که به نمایندهگی از حزب و حاکمیت حزب سخن گفت و در واقع خود را رهبر حزب و حاکمیت حزبی خواند، هیچ اشارهیی به ورود دهها هزار نیروی نظامی شوروی به افغانستان نکرد و از نقش این نیروها در سرنگونی حکومت امین حرفی به زبان نیاورد. او که با احساسات و هیجانِ بسیار فریاد میکشید، سخنرانیاش را از رادیوی تاشکند با این آخرین شعار به پایان رساند:
مرگ بر ارتجاع و امپریالیسم و سگهای زنجیری آن!
ببرک کارمل تا نیمههای آن شب با قوای شوروی به پایتخت برگشت و در رادیو تلویزیون مستقر شد. تا سحرگاه آن شب تمام اعضای جناح پرچم از زندان پلچرخی رها شده بودند و سلاح بهدست در دفاتر و مؤسسات تحصیلی خود ظاهراً وظیفۀ تأمین امنیت را به دوش داشتند. علاوه بر آنها، در همهجا قوای شوروی به چشم میخورد و در جادههای شهر تانکها و سربازانِ شوروی گشتوگذار داشتند.
افغانستان وارد یک دور خونینِ رقابت و بازی بزرگِ شرق و غرب گردید. هرچند شوروی یک دهه بعد افغانستان را ترک کرد و سپس فرو پاشید، اما دامنِ خون و خشونت، همچنان گریبان و دامنِ افغانستان را ترک نکرده است.
Comments are closed.