احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یاسین رسولی - ۱۵ دلو ۱۳۹۷
خلیلزاد مذاکرات را به سمتی برده که مذاکرات امریکا-طالبان را در اصل از گفتوگوهای بینالافغانی جدا کرده، اما با مهارت به هم پیوندک زده است. طبیعی است که یک ابرقدرت منتظر تعیین تکلیف، مصلحتاندیشی یا حتا خواهش دیگران نمیماند. توافقات میان امریکا و طالبان واقعی است، هر دو طرف همدیگر را به اندازۀ کافی میشناسند. تاکنون خلیلزاد مذاکرات را خیلی روشن و واقعی پیش برده است. طالبان از امریکا میخواهد تا نیروهایش را خارج کند و در عوض، امریکا از طالبان میخواهد که دیگر میزبان بنیادگرایان بینالمللی نشوند؛ یعنی طالبان شرطی را پذیرفته اند که خودبخود اجرا شده است. القاعده از بین رفته و با جانشینش داعش دشمنی سختی دارد. در تیوری شاید روزی برسد که طالبان از امریکا برای زدن داعش حتا کمک بخواهد. خلیلزاد هم شرطی را قول داده که قبلاً ترامپ اعلام کرده بود و مطمیناً حتا بدون مذاکره انجام میداد. این یک ترفند ظاهراً برد-برد در تکنیک مذاکره است که خلیلزاد با مهارتی بینظیر آن را روی میز مذاکره به بلندترین قیمت به طالبان/پاکستان میفروشد.
امریکا خوب فهمیده است که حتا اگر خواهان پایگاههای دایمی در افغانستان باشد باید آن را با طالبان توافق کند. به صورت دیفاکتو، طرف اصلی، طالبان است، نه حکومت تحتالحمایه در کابل. چنان که اکنون نیز با توافق ارتش پاکستان -که ظاهراً خیلی ضدامریکایی است- امریکا در پاکستان چندین پایگاه عملیاتی دارد. اما امریکا نیاز دارد که حتا از پایگاههای دایمی که در موافقتنامۀ امنیتی با حکومت امضا کرده بود نیز دست بکشد تا حمایت پاکستان و کشورهای منطقه مانند روسیه، چین و ایران را در پروسۀ صلح به دست آورد. در سفرهای اخیر خلیلزاد به این کشورها، حتماً این موضوع بحث شده است. در کوتاهمدت، امریکا فقط به یک نیروی ویژۀ حمایت از سفارتش -بزرگترین سفارت امریکا در جهان در کابل بنا شده است- و منافع این کشور در افغانستان نیاز دارد که مطمیناً طالبان نیز با حضور آنها مخالفت نشان نمیدهد.
امریکا نمیخواهد از افغانستان شکستخورده بیرون شود. حفظ پرستیژ بینالمللی برای یک ابرقدرت یعنی حفظ حکومت بر جهان. تمامی جنرالان برحال پُرستارۀ امریکایی در افغانستان جنگیدهاند. جنرالهایی که کرکترهای افسانهیی فیلمهای جنگ ستارهگان بودند. امریکا در یک دهۀ اخیر بعد از ۲۰۰۸ تاکنون، فقط به خاطر حفظ آبرو و نام و نشان این قهرمانانش در افغانستان مانده تا شاید تحولات به سمت یک نتیجۀ پیروزمندانه رقم بخورد، اما نتیجه از این طرح صلح خلیلزاد بهتر برای امریکا شدنی نیست. حالا تنها این طالبان است که میتوانند به امریکا اطمینان بدهد که یک خروج باعزت و حرمت و بنا به موافقتنامۀ صلح داشته است. طالبان طعم قدرت امریکا را چشیده اند و به راحتی تن به پذیرش این خواسته خلیلزاد میدهند. ماشین پروپاگاندای طالبان حداقل در کوتاهمدت، شکست امریکا را تبلیغ نخواهد کرد.
اما این همه فاکتورهای اعتماد متقابل میان طالبان و امریکا موجب نمیشود که امریکا با خیال راحت بتواند کابل را به طالبان بسپارد. طالبان خوب درک میکند که سقوط کابل مانند ۱۹۹۶ نباید اتفاق بیافتد، چراکه امریکا مجبور به بازگرداندن نیروهایش میشود.
از طرف دیگر، امریکا از ایجاد یک دموکراسی و جامعۀباز در افغانستان ناامید شده است. همین امریکا در کمتر از ده سال توانست تمامی زیربناهای آموزشی، فرهنگی و سیاسی جاپان را تغییر داده و از نو به مود غربی بسازد. جامعۀ افغانی ظرفیت مدرن شدن را ندارد. بعد از هفده سال دلخوشی به نشستن در یک «کافیشاپ» در کابل، یک تیم دختران روباتباز، یک دختر دونده آنهم با حجاب در آخر صف المپیک یا چند شبکۀ تلویزیونی که همه مجریاتش با حجاب ظاهر میشوند شاخص کافی برای تثبیت یک جامعۀباز در حدی با ارزش نیست که افکار عمومی در غرب رضایت بدهد تا همچنان برای حفظش پول و خون بدهند.
با آنهم، طالبان به امریکا و متحدان اروپاییاش میتواند اطمینان بدهد که همین حد محدود آزادی زنان و رسانهها در مرکز کابل را به عنوان دستاورد نمادین هفده سال دستاورد غرب به رسمیت میشناسد و مستقیم به نمادهای آزادی و میراث امریکا حمله نمیکند تا خود جامعۀ افغانی کمکم آن را در درون خود خفه ساخته و همهچیز به گذشته برگردد.
Comments are closed.