احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۰۵ اسد ۱۳۹۸
افغانستان در حالی به سمت آغاز مبارزات انتخاباتی میرود که شرایط بیش از هر زمان دیگری برای انجام این روند سرنوشتساز آماده نیست. حکومت طی مدتی که فرصت داشت، شرایط را برای برگزاری کارزارهای انتخاباتی مهیا سازد، به صورت تعمدی از چنین اقدامی سرباز زد. اما، تیم «دولتساز» از ماهها به اینسو به صورت یکجانبه مبارزات غیرقانونی انتخاباتی را در سراسر کشور آغاز کرده است. آقای غنی نه تنها در تمام ولایتهای کشور چندین دفتر انتخاباتی باز کرده است که با پخش پول در میان مردم، گماشتن افراد به پستهای دولتی و اغوای دیگران تلاش ورزیده که خود را در انتخابات آینده ریاستجمهوری نامزد برتر معرفی کند. متأسفانه نه نهادهای بینالمللی و نه هم کمیسیون شکایتهای انتخاباتی در این مورد به اندازۀ کافی آگاهیدهی کردهاند و نه هم مانع کارزارهای غیرقانونی آقای غنی شدهاند. اینگونه عملکرد قاعدۀ بازی را نامتوازن ساخته و سبب بیاعتمادی مردم به روند انتخابات میشود. حالا هم تعداد زیادی از شهروندان کشور با نگاه شکآمیز به روند انتخابات نگاه میکنند. آنها با توجه به نتایج انتخابات سال ۱۳۹۳ فکر نمیکنند که این بار آقای غنی بیطرفی خود را در انتخابات بتواند حفظ کند. برای آقای غنی انتخابات سال روان بحث مرگ و زندهگی است. اگر او نتواند که به هر شکل ممکن قدرت را غضب کند، دیگر جایی برای زندهگی کردن در افغانستان نخواهد داشت. او حتا به اندازۀ رییسجمهوری پیشین شانس ندارد که حداقل بتواند در میان مردم زندهگیاش را ادامه دهد. برای آقای غنی انتخابات سال روان حکم پنجاه پنجاه را دارد؛ یا پیروزی به هر وسیله ممکن و یا مرگ سیاسی ذلتبار در یکی از کشورهای غربی. به همین دلیل آقای غنی از تمام امکانات و زمینهها برای دست یافتن دوباره به قدرت سیاسی استفاده میکند. او حتا ممکن است که بودجه حکومت را کاملاً در این راه به مصرف برساند. هر چند که خودش و بعضی از متحدانش نیز به اندازۀ کافی میلیونها دالر در ذخایر بانکی خود در خارج از کشور دارند ولی آقای غنی به پولهای که در اختیار دارد، بسنده نمیکند و سعی دارد با ریختن پول و انجام تقلبهای گسترده با راهاندازی جنگ، ناامنی و وحشت در میان مردم، از فضا به نفع خود استفاده کند. البته، انتخابات با چالشهای بزرگی نیز رو بهرو است. اول این که کشورهای تمویلکننده هنوز تمایلی به پرداخت هزینههای انتخابات از خود نشان ندادهاند.
آقای غنی میخواهد که هزینههای انتخابات را از بودجۀ ملی تأمین کند ولی تأمین هزینههای انتخابات از بودجۀ ملی عواقب بسیار خطرناک و بحران آفرین در پی دارد که هیچکسی قادر به کنترل آن نخواهد بود. کمکهای جهانی به افغانستان در سالهای اخیر بسیار کاهش یافته و اگر این مقدارهم صرف مسایل انتخاباتی شود، آنگاه هیچ پولی در بساط نخواهد ماند. دوم این که، هیچ معلوم نیست گفتوگوهای صلح به کجا ختم میشود. گزارشهای تایید ناشده نشان میدهند که امریکاییها بر سر ایجاد حکومت موقت با طالبان به توافق رسیده و تلاش دارند که آقای غنی را هم متقاعد کنند که از قدرت کنار برود و انتخابات با تأخیر برگزار شود. سوم این که وضعیت امنیتی افغانستان در این ماهها و هفتههای اخیر به صورت کم سابقه به وخامت گراییده و مناطق بیشتری از کنترل حکومت خارج شده است. برخیها تخمین میزنند که نزدیک به ۶۰ در صد مناطق در اختیار طالبان قرار دارد. اگر این رقم درست باشد که زیاد هم مبالغهآمیز به نظر نمیرسد، آنگاه برگزاری انتخابات سراسری و همهشمول ممکن نیست و مشروعیت انتخابات از همان اول زیر سوال قرار میگیرد. چنین انتخاباتی برای مردم افغانستان قابل قبول نخواهد بود و کشور را دچار بحران تازهیی خواهد کرد. چهارم این که، احتمال دارد با عملکردهای غیرقانونی آقای غنی در زمان کارزارهای انتخاباتی شماری از نامزدان که میخواهند به صورت قانونی رأی مردم را به دست آورند و یا دارای رأی واقعی اند، نخواهند در چنین روند سراسر تقلب آمیز و پُردغدغه شرکت ورزند. آقای غنی کار را بر همه مشکل کرده است. او شرایط را برای برگزاری انتخابات سالم از حالا سخت کرده و در یک انتخابات غیرسالم و غیرشفاف کی میخواهد که شرکت کند.
بودن آقای غنی در قدرت به هیچ صورت مشکل افغانستان را حل نمیکند، شاید او دلایل شخصی برای ماندن و بودن در قدرت داشته باشد، ولی این دلایل مشروعیت او را در یک انتخابات پُرتقلب ضمانت نمیکند و باعث میشود که افغانستان با روزهای سختی رو بهرو شود. همان طور که در آغاز این نوشته گفته شد، عمر سیاسی آقای غنی به پایان رسیده است. او دیگر چهرهیی نیست که بتواند کشور را از مشکلات موجود رهایی بخشد. حضور پنجسالۀ او در قدرت سیاسی نشان داد که تواناییهایش برای مدیریت و رهبری کشور بسیار ضعیف و ناچیز است. افغانستان فردا به کسی نیاز دارد که بتواند تمام جناحها را به دور خود جمع کند و در مشارکت سیاسی با همه جوانب پایههای حکومتی فراگیر و مردمی را بریزد. به دست آوردن قدرت سیاسی در شرایط افغانستان آن هم به کمک خارجیها کار بسیار مشکلی نیست ولی حفظ آن هم ممکن است؟ حکومتداری آقای غنی، به خوبی محک چنین قدرتی است. او قدرت سیاسی را به هر شکلی که بود به دست آورد ولی نتوانست از آن به نفع مردم و جامعه استفاده کند. پس از پنجسال او حکومتی ناکام و بحران زده را در اختیار دارد. حکومتی که دیگر فلج شده و حتا با مصرف پولهای کلان نیز از جایش تکان نمیخورد. آیا چنین رهبریی قابل مباهات و افتخار است؟ آیا با جاری کردن خون و ویران کردن کشور می وان خود را زعیم مردم ساخت؛ بدون شک خیر.
Comments are closed.