احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۷ عقرب ۱۳۹۸
درحالیکه تلاشها در پیوند به مذاکراتِ صلح دوباره کلید خورده و کشورهای منطقه از جمله پاکستان بر حمایتشان از روند صلح تأکید میکنند، حمدالله محب، مشاور امنیت ملی افغانستان خبر میدهد که طالبان گروهی یکدست و منسجم نیستند، بر جنگ کنترل ندارند و شماری از فرماندهانِ عمدۀ آنها به داعش پیوستهاند. او توضیح میدهد که طالبان بدون اجازۀ پاکستان، توانایی موافقت دربارۀ صلح را ندارند و حتا اگر چنین اتفاقی هم بیفتد، داعش جایگزینِ آنها میشود و جنگ در افغانستان ادامه مییابد.
اما آنچه از زبان مشاورِ امنیت ملی افغانستان شنیده میشود، جدا از آنکه نااُمیدکننده و یأسآور است، پروسۀ صلحِ افغانستان را در عین پیچیدهگی، بیهوده و بیمعنا ثابت میسازد. پیچیدهگیِ صلح در ایناست که برای تحققِ آن باید تمام کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ فعال شوند و برای قانعکردنِ طالبان به صلح، دیدگاههایشان را به هم نزدیک سازند. به عبارت دیگر، اول میباید این کشورها به تفاهم برسند و سپس این تفاهم به طالبان انتقال یابد و در نهایت، میان این گروه و دولتِ افغانستان توافقِ صلح نهایی گردد. بیهودهگی اما ایناست که تا وقوع چنین اتفاقی، بنا به اظهاراتِ آقای محب و قراین عملی، ماشین جنگیِ طالبان به داعش میپیوندد و زیر این عنوان، جنگ علیه دولت و مردمِ افغانستان ادامه مییابد. یعنی در این معادله، هیچ سودی متصور نیستـ مگر برای آن شمار از طالبها که بر اثر توافق صلح، در قدرت سهیم میشوند و برخی کرسیهای حکومتی را اشغال میکنند.
ماههاست که در نقشۀ گفتوگوهای صلح، امریکا به عنوان ابرقدرت جهان، چین و روسیه به عنوان قدرتهای بزرگ، پاکستان و ایران نیز به عنوان قدرتهای منطقهیی و برخی کشورهای عربِ حوزۀ خلیج فارس همه فعال شدهاند تا طالبان سلاحشان را بر زمین بگذارند و در ساختار دولتداری سهیم گردند. این پروسه مسلماً جدا از اینکه به بزرگنماییِ بیش از حدِ گروه طالبان انجامیده، منجر به تقویتِ منطقِ خشونت و تشویق فرهنگِ خشونتسالاری شده است. از همینروست که فرماندهان نظامیِ طالبان که میدانند در مذاکراتِ صلحِ جاری برای آنها سهم و نصیبِ عمدهیی وجود ندارد و امتیازهای بزرگ را سایرین میبرند، به داعش میپیوندند و اطمینان دارند که حمایتهایِ استخباراتی از آنها از کانالهایِ مختلف ادامه مییابد و در مذاکراتِ صلح آینده، شانسهای درخشانی انتظارشان را میکشد.
هیچ شکی وجود ندارد که طالبان تا این جایِ کار، به حمایتهای بیرونی متکی بودهاند و منطقِ خشونت توانسته آنها را اینقدر عزیز و محترم بسازد که قدرتهایِ جهان و منطقه با آنها روابط دیپلماتیک برقرار سازند و از آنها دعوت به سهمگیری در قدرت کنند. بر اساسِ این الگو، در صورت نهایی شدنِ مذاکرات و توافقِ صلح، حتا اگر پاکستان از حمایتهایِ گذشتۀ خود از طالبان دست بردارد، فرماندهانِ نظامی و ناراضیِ طالبان این اُمید را دارند که کشورهایِ ذینفع و بازیگرانِ دیگری یافت شوند که با حمایتهای استخباراتی و لوژستیکی از آنها، نیروی جنگیِ آنان را سرپا نگه دارند و آیندۀ سیاسیشان را تضمین کنند.
با این حساب، حتا اگر صلحِ طالبان و امریکا و در نهایت گفتوگویِ میانافغانی به فرجام برسد و حکومتی بر این مبنا در کشور تشکیل گردد، بازهم این صلح به جنگ و خشونت در افغانستان پایان نمیدهد. مقصرِ این وضع شاید بیش از همه، امریکا باشد که هرگز نتوانست روی ریشههای ترور و خشونت در افغانستان تمرکز کند. ریشههایی که اگر یک سر در فقر و بیسوادیِ مردم داشت، سرِ دیگرِ آن در خاکِ همسایۀ آزمندِ ما بود. پس از امریکا، مقصر، حکومتهای گذشته و کنونی است که هرگز نتوانستند به معنای واقعی صاحبِ طرح و ابتکار برای صلح و ثبات باشند. کارِ آنها بیشتر شعار و بازی با احساساتِ مردم بوده و ثمرۀ کارشان هم افزودن بر پیچیدهگی مسالۀ افغانستان.
متأسفانه باید گفت که جنگوصلح در افغانستان، در یک چرخۀ بطالت و بیهودهگی قرار گرفته که پایانِ آن نقطۀ آغازی دوباره میتواند باشد…
Comments are closed.