گزارشگر:محمداکرام اندیشمند - ۱۹ عقرب ۱۳۹۸
بخش پنجم و پایانی/
نقش پاکستان در پشت پردۀ این مذاکرات
بنابر سیاست دوگانۀ پاکستان در مورد مذاکرات صلح و تاکتیک بودن صلح برای پاکستانیها اگر آنها از صلح سخن میگویند و برای صلح گفتوگو میکنند و یا گاهی گامی برای صلح بر میدارند، در جهت شکل دادن مذاکرات صلح در محور خودشان و در جهت تحقق اهداف و منافع و خواستهایشان است.
پاکستان نشان داده است که هرگونه مذاکرات صلح را در نبود خود و نقش اصلی خود و در جهت منافع و اهداف خود تخریب و سبوتاژ میکند. پس از سال ۱۳۸۵ که تلاشهایی برای مذاکره با طالبان از سوی حکومت افغانستان به ریاست حامد کرزی صورت گرفت و مذاکراتی با طالبان با میانجگیری سازمان ملل متحد از طریق کا آیده نمایندۀ خاص آن در کابل و همچنان توسط آلمان، ناروی و عربستان سعودی انجام یافت، ارتش پاکستان ملا عبدالغنی برادر و ملا عبدالطیف منصور را در سال ۱۳۸۸ در کراچی بازداشت و زندانی کرد. کا آیده با این ها بدون اطلاع و آگاهی پاکستان مذاکره کرده بود و ملابرادر به مذاکره با کرزی تمایل نشان داده بود. پاکستان آنها را به زندان انداخت و ملابرادر را پس از ۸ سال زندان به فشار امریکا رها کرد تا با امریکاییها در مذاکرات قطر سهم بگیرد.
پاکستانیها با زندانی ساختن ملابرادر در ۱۳۸۸ در جریان تمام مذاکراتی که در مراحل مختلف بهنام صلح میان طالبان و امریکاییها و دولت افغانستان بهصورت غیرعلنی و علنی انجام شده و اکنون در قطر میان امریکا و طالبان ادامه دارد، قرار داشتهاند. طالبان در تمام این مذاکرات از مشورت ارتش و استخبارات نظامی ارتش پاکستان برخوردار بودهاند و جریان مذاکرات را به اطلاع آنها رساندهاند و میرسانند.
منابع اطلاعاتی از تماس مستقیم و دایمی عباس ستانکزی رییس هیأت طالبان در جریان مذاکره با زلمی خلیلزاد در دوحه، با جنرال قمر جاوید باجوه فرمانده ارتش پاکستان سخن گفتهاند. این منابع میگویند که ستانکزی به امریکاییها گفته است که از طریق جنرال باجوه و مسوولان استخبارات نظامی ارتش پاکستان در مورد مذاکرات صلح با ملاعبدالغنی برادر مشورت میکنند. پس از آن امریکاییها از پاکستان بهصورت جدی خواستند تا ملابرادر را از زندان رها کرده و به میز مذاکرات در قطر بفرستند. ملابرادر با فشار امریکا آزاد شد و توسط هواپیمای نظامی آلمان انتقال یافت. جالب این است که ملابرادر هنوز هیچ موقف مخالف با اهداف و خواستهای پاکستان در مذاکرات صلح با امریکا نداشته و از ۸ سال زندان هم در زندانهای پاکستان حرفی به زبان نمیآورد؛ گویی که پاکستانیها او را در این هشت سال برای تفریح به جنت برده بودند. ملابرادر در مذاکره با امریکاییها در جهت منافع پاکستان سخن میگوید و در پشت سر از سوی پاکستانیها مدیریت میشود.
این برداشت و باور نادرست است که گفته شود پاکستان در جریان میانجگیری عربستان و عربهای نفتدار خلیج فارس با طالبان و امریکا و یا دولت افغانستان قرار نمیگیرد. مثلاً در سنبله و دلو ۱۳۸۷ به وساطت عربستان مذاکراتی میان طالبان و قیوم کرزی صورت گرفت، نمیتوان پذیرفت که عربستان در این مذاکرات و این نقش، پاکستان را دور زده باشد و یا طالبان بدون اجازۀ پاکستان به اینگونه مذاکرات بپردازند.
یادمان نرود که عربستان با پاکستان روابط بسیار نزدیک و استراتژیک دارد و در تمام حالات در سطح منطقهیی و بینالمللی از پاکستان حمایت میکند. پاکستان بیشتر از ۱۳۵۰۰ نیروی نظامی در عربستان سعودی دارد که دو پایگاه هوایی و یک پایگاه بحری عربستان تحت ادارۀ مستقیم پاکستانیها است. صنعت ساختوساز شهرک عربستان در انحصار شرکتهای ارتش پاکستان است. جنرال راحیل شریف فرمانده پیشین ارتش پاکستان فرمانده ائتلاف نظامی جنگ با داعش و حوثیهای یمن به رهبری عربستان سعودی است. پاکستان در جنگ یمن کنار عربستان قرار دارد و افسران پاکستان در این جنگ نقش دارند. پاکستان در برنامۀ اتمی عربستان همکاری میکند، همانگونه که عربستان سعودی در برنامۀ اتمی پاکستانی همکاری مالی داشت و پاکستان را به کمک خود به یک قدرت اتمی تبدیل کرد. بیشتر از دونیم میلیون پاکستانی در عربستان سعودی اقامت دارند و کار میکنند. این جمعیت عظیم سالانه میلیاردها دالر به اقتصاد پاکستان سرازیر میکنند.
میلیونها دالر را شیخهای پولدار عربستان به عنوان ذکات و صدقات به طالبان افغانستان میدهند که این کار بخشی از مطالبات پاکستان از عربستان در جنگ افغانستان است که هر چند هیچگاه این مطالبه بهصورت علنی مطرح نشده است. عربستان همچنان سالانه سه میلیارد دالر به مدارس دینی پاکستان بهنام زکوه و صدقات کمک میکند که این مدارس مراکز سربازگیری ارتش پاکستان برای گروههای دهشتافگن و انتحارگر و جنگجویان افراطی است که در افغانستان در کنار طالبان میجنگند و در کشمیر نیروهای جنگجوی مخالف هند را تشکیل میدهند.
حالا چگونه میتوان تصور کرد که مذاکرات طالبان با امریکاییها و یا با دولت و گروههای سیاسی افغانستان با میزبانی عربستان و شیخ نشینهای متحد آن در خاورمیانه بدون آگاهی پاکستان باشد و توسط استخبارات نظامی پاکستان مدیریت نشود؟
همینگونه مذاکراتی که میان طالبان و دولت افغانستان در قوس ۱۳۹۱ و ثور ۱۳۹۲ با میانجگیری امریکا و ناروی صورت گرفت، پاکستان قطعاً این مذاکرات طالبان را پشت پرده مدیریت میکرد. یا مذاکراتی را سازمان استخبارات آلمان در عقرب ۱۳۸۹ و ثور ۱۳۹۰ در مونیخ سازمان دادند، از نظر پاکستانیها به دور نبود.
یا مثلاً مذاکراتی با پا در میانی چین میان طالبان و کابل در ارومچی چین صورت گرفت که به هیچ صورت از دید پاکستان بیرون نبود. چین در مورد افغانستان بیشتر در کنار پاکستان قرار دارد.
پاکستان در برخی موارد خود میزبان اینگونه مذاکرات بوده است. در سرطان ۱۳۹۴ در مری اسلامآباد مذاکرات میان طالبان و کابل را میزبانی کرد.
افغانستان و راههای حل مشکل با پاکستان
افغانستان چگونه میتواند در برابر سیاست دوگانه و استراتژی جنگی پاکستان علیه خودش ایستاد شود و از آن عبور کند؟
آیا سیاست افغانستان در این استراتژی جنگی پاکستان نقشی دارد؟
آیا افغانستان میتواند این استراتژی را تغییر دهد و پاکستان را بهسوی صلح بکشاند؟
این دیدگاه که استراتژی پاکستان و فرهنگ استراتژیک ارتش این کشور حمایت از افراطگرایی دینی برای ادامۀ جنگ در افغانستان و در برابر کشور هند است و با هیچ تعامل و توافقی بر سر حل اختلافات و منازعات ارضی و مرزی، متوقف نمیشود و تغییر نمیخورد تا چه حدی واقعگرایانه، درست و غیرقابل تغییر است؟
اگر جنگ در افغانستان استراتژی پاکستان است و صلح تاکتیک و آن هم در خدمت این استراتژی، آیا میتوان با دیپلوماسی و مذاکره با پاکستان تعامل کرد و به توافق دست یافت؟
پاسخ به این پرسش در جامعۀ افغانستان و از سوی گروههای مختلف سیاسی چه در حاکمیت سیاسی و چه در بیرون و از طرف گروههای مختلف اجتماعی و قومی کشور، متفاوت و ناهمگون است.
برخی به این نظر هستند که بدون مقابلۀ باالمثل که همانا کار استخباراتی و امنیتی برای ضربه زدن به پاکستان است و استفاده از تمام ظرفیتهای که پاکستان را دچار بحران امنیتی میکند، راه دیگری برای حل مشکل با پاکستان وجود ندارد. بر مبنای این دیدگاه، افغانستان باید موضوع دیورند را داغ نگهبدارد، از جنبشهای اعتراضی پشتونها در پاکستان حمایت کند، جنبش جداییطلبی بلوچها را کمک و تقویت کند و از فکر ایجاد لوی افغانستان با تجزیۀ پاکستان حمایت به عمل آورد. حامیان این دیدگاه و این سیاست به این باور هستند که قدرت اتمی پاکستان یک قدرت تصنعی و کاذب است، چون پاکستان با توجه به عدم عمق و پهنای سرزمینی نمیتواند از این قدرت استفاده کند. پاکستان میخواهد مرز خود را تا کوههای هندوکش در افغانستان امتداد بدهد تا اینکه عمق استراتژیک برای خود و در جهت استفاده از سلاح اتمی پیدا کند. از این زاویه پاکستان نه به حل منازعۀ دیورند چشم دوخته، بلکه بهسوی افغانستان به عنوان صوبه و ایالت پنجم خود میبیند. در حالی که افغانستان نمیتواند از راه دیپلماسی و مذاکره مانع پاکستان از این استراتژیاش شود و جلو دخالت و تجاوز پاکستان را بگیرد و با آن کشور به یک توافق برسد.
طرفداران لویه افغانستان (افغانستان بزرگ) و بازگرداندن خاکهای آنسوی دیورند به افغانستان میگویند که پاکستانیها موضوع دیورند را نزد خود پایان یافته تلقی میکنند، اما وقتی در مذاکرات با دولت افغانستان برای حل اختلاف و مشکل خود قرار میگیرند، موضوع دیورند را در صدر مسایل قابل مذاکره قرار میدهند. زیرا آنها میدانند که برای افغانستان بحث و تصمیمگیری بر سر دیورند خط سرخ و کار مردمان دو طرف است، نه دولتها. وقتی افغانستان از بحث و فیصله در این مورد امتناع میکند، برای پاکستان بهانه دست میدهد تا تقصیر را به گردن افغانستان اندازد و استراتژی جنگی خود را ادامه دهد.
اما برخی دیگر در داخل افغانستان سیاست امنیتی و استخباراتی را در برابر پاکستان برای مجاب کردن آن کشور و دسترسی به یک راهحل پایدار و قطعی، نادرست، غیرواقعی و غیرعملی تلقی میکنند. از نظر این افراد و گروهها، افغانستان توانایی و ظرفیت مقابلۀ بالمثل را با پاکستان ندارد. به باور اینها، افغانستان سالها پیش این راه را رفته است. در آن زمان سردار محمد داوود زمامدار افغانستان چه در زمان صدارتش و چه در زمان جمهوریتش بر سر منازعۀ دیورند وارد برخوردهای نظامی سرحدی شد، روابط سیاسی افغانستان را با پاکستان قطع کرد، برای ارتش و نیروهای ذخیره امر سفر بری نظامی بهسوی مرزهای پاکستان داد، از معارضان پشتون و بلوچ پاکستان حمایت مالی و نظامی کرد و آنها را برای جنگ و عملیات نظامی و خرابکاری به پاکستان فرستاد. اما هیچکدام این اقدامات و سیاستها به نتیجه نرسید. از نظر اینها ادامۀ سیاست منازعۀ دیورند، تشکیل لویه افغانستان و ادعای ارضی آنسوی دیورند که حدود و ثغور آن نیز مبهم و نامشخص است، بیشتر از منظر قومی و ناسیونالیسم قومی مطرح میشود که در افغانستان سایر اقوام به آن با دیدۀ تردید میبینند. به باور اینها اگر اینگونه ادعا با انگیزه و اهداف قومی به میان کشیده میشود و ثبات و وحدت ملی افغانستان در گروگان این ادعا باقی میماند، سایر اقوام نیز این حق را دارند تا از تشکیل کشورها با هویت قومی در منطقه حمایت کنند. بلوچها که در سه کشور پاکستان، ایران و افغانستان قرار دارند نیز میتوانند ادعای تشکیل کشور قومی را به عنوان حق مسلم خود مطرح کنند. تاجیکها نیز میتوانند از تاجیکستان بزرگ سخن بگویند و برای رسیدن به آن تلاش کنند. اگر قرار باشد که مرزهای منطقه بر خطوط قومی و زبانی تقسیم شود و کشورها از نو بر این خطوط شکل بگیرد، تمام منطقه باید در یک بیثباتی و جنگ پایان ناپذیر داخلی فرو برود.
در حالی که منازعه دیورند به عنوان منازعه مرزی و ارضی افغانستان و پاکستان یکی از پُرچالشترین منازعه در طول بیش از نیم سده اخیر میان دو کشور است، نکتۀ مهم در مورد دیورند این است که از آغاز منازعه تا این اواخر، این منازعه مورد تحلیل و بررسی درست قرار نگرفت. مردم و حتا جامعه روشنفکری و سیاسی افغانستان بهصورت عمدی از اطلاع و شناخت منازعه دیورند دور نگهداشته شدند. در تاریخ رسمی دولتهای افغانستان منازعه بر سردیورند به عنوان موضوع ملی معرفی و تبلیغ شد. در تبلیغات رسمی حکومتها و بهخصوص در سالهای حکومت سردار محمدداوود، حتا بحث برسر دیورند در ورای دیدگاه و سیاست دولت در واقع ممنوع بود. هرگونه دید انتقادی و تفاوت با موضع رسمی، خیانت ملی تلقی میشد و دیورند در سایۀ این تلقیات بهصورت یک تابو درآمد. تابوسازی و تابوانگاری دیورند راه را به شناخت درست و دقیق این منازعه و دریافت راهحل آن بست.
نگاه به منازعه دیورند حتا از سوی جوامع قلیل روشنفکری و گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی بهویژه گروههای ناسیونالیست قومی و گروههای چپ در افغانستان از همان آغاز، نگاه احساسی و عاطفی بود. هیچگاه این منازعه از منظر حقوقی مورد بحث قرار نگرفت که افغانستان تا چه حدی میتواند به عنوان یک حق قانونی خود به آن دسترسی پیدا کند؟ بحث برسر دیورند در راستای سیاست و تبلیغات زمامداران طرفدار این منازعه با احساسات و عوامزدهگی مفرط ادامه یافت. در منازعه بر سر دیورند پیوسته پاکستان به عنوان مداخلهگر و شریر معرفی گردید و افغانستان حق به جانب تبلیغ شد. آیا واقعاً چنین است؟ آیا تمام مسوولیت را بر سر این منازعه پاکستان به دوش دارد که در افغانستان مداخله میکند، به بیثباتی و جنگ دامن میزند، تروریست میفرستد و خاکهای افغانستان را در آنسوی دیورند اشغال کرده و به افغانستان بر نمیگرداند؟
به این ترتیب، مشکل اصلی پیش از آنکه منازعۀ دیورند با پاکستان باشد، یک مشکل درونی میان جامعۀ افغانستان است. اگر یک جمعی حل منازعۀ دیورند را بخشی از منافع ملی افغانستان تلقی میکنند و ثبات و توسعه را در افغانستان در حل این منازعه میبینند، بخش دیگر این تلقی و تفکر را خیانت ملی میپندارند. در حالی که وحدت و یک پارچگی ملی در میان این منفعتطلبی و خیانتانگاری شکل نمیگیرد.
برای حل تمام مشکلات با پاکستان و نوع رابطه با پاکستان لازم است نخست یک گفتمان ملی در داخل افغانستان بر سر این موضوع شکل بگیرد و از دل این گفتمان یک توافق و استراتژی مشترک بیرون شود و آنگاه افغانستان بر اساس آن استراتژی با پاکستان تعامل کند. حتا اگر این استراتژی مقابله و جنگ با پاکستان باشد، باید در یک گفتمان ملی در افغانستان بهوجود بیاید.
نتیجهگیری
افغانستان و پاکستان به عنوان دو کشور همسایه روابط پُرتنش، غیر قابل اعتماد و خصومتآمیز دارند. این روابط ناشی از مسایل مختلف اختلافی و از جمله بر سر مرز دیورند است. در حالی که افغانستان در طول بیش از نیم قرن اخیر و همزمان با تشکیل کشور پاکستان منازعۀ مرزی و ارضی را با پاکستان مطرح کرد و بر سر این منازعه روابط پُر فراز و نشیب با پاکستان را پیمود، اما قربانی اصلی این منازعه نه پاکستان که افغانستان گردید. افغانستان از سوی پاکستان در طول چهل سال اخیر لگد مال شد و پاکستان مانع ثبات و توسعۀ پایدار افغانستان در بخشهای مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی شد. افغانستان برای اعادۀ ثبات سیاسی و قرار گرفتن در مسیر ثبات و توسعۀ پایدار نیاز دارد تا از خصومت پاکستان و دخالت پاکستان و جنگ نیابتی پاکستان در امان بماند. افغانستان باید راه رسیدن به این هدف را جستجو و به یک استراتژی تبدیل کند. این استراتژی باید از دل یک گفتمان ملی بیرون شود و برای تحقق آن از تمام ظرفیتها و امکانات بهره بگیرد. هیچ فرصتی بهتر از امروز نیست تا افغانستان با توجه به حضور نظامی امریکا و ناتو راههای حل مشکل با پاکستان را پیدا کند. این در حالی است که افغانستان با پاکستان پیمان استراتژیک امنیتی را امضا کرده است و باید افغانستان از این پیمان در حل مشکل با پاکستان استفاده کند. اظهارات (۱۹ جوزای ۱۳۹۸) حمدالله محب مشاور امنیت ملی حکومت اشرف غنی در گفتوگو با تلویزیون طلوع که صلح در افغانستان را بدون رفع نگرانی پاکستان غیر عملی دانست، بسیار واقعگرایانه و انگشت گذاشتن به نکتۀ اصلی جنگ و بحران افغانستان است. اما افغانستان چگونه میتواند این نگرانی را برطرف سازد و با پاکستان به تعامل و توافق برسد، از زمامداران متعهد به به منافع ملی و یک دولت ملی بر میآید.
افغانستان این را باید درک کند و بداند که منافع او با امریکا در رابطه با پاکستان یکی نیست که از امریکا توقع حمایت همهجانبه داشته باشد. امریکا چه منافع دارد که بر منازعۀ دیورند جانب کابل را بگیرد؟ پس باید افغانستان در موجودیت امریکا و حمایت غرب برای صلح پای پاکستان را بکشاند و این کار بدون سیاست عقلایی و عقلانیت سیاسی میسر نیست. این عدم انطباق سیاست و منافع امریکا با افغانستان در مورد پاکستان امریکا را به تعامل جداگانه با پاکستان میبرد و افغانستان منزوی و رها شده در میدان میماند.
منابع و یادداشتها:
۱ – رادیو بی.بی.سی، ۴ اسد ۱۳۹۷
۲ – طلوعنیوز، گزارش خبری ۶ ۷هتم جوزای ۱۳۹۸
۳ – کِرل کریستین فییر ترجمه: خالدخسرو، نبرد تا آخرین نفس، شیوۀ جنگ ارتش پاکستان، چاپ انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، سال ۱۳۹۶ف ص ۱۵
خانم فییر قبلاً به عنوان پژوهشگر ارشد با موسسۀ تحقیقاتی راند و همچنان دفتر معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان کار کرده است. دکترای خود را از دانشکدۀ تمدن و زبانهای جنوب آسیا از دانشگاه شیکاگوی ایالات متحده امریکا حاصل کرده و به زبانهای هندی، اردو و پنجابی نیز تسلط دارد. حوزۀ تحقیقاتی خانم فییر، امور سیاسی و نظامی جنوب آسیا(افغانستان، پاکستان، هند، بنگلهدیش و سریلانکا) است. او در این حوزه صاحب چند کتاب است و مقالات زیادی را در مورد پاکستان و تروریسم نگاشته است.
۴ – نبرد تا آخرین نفس، ص ۳۰۲
۵ – مصاحبههای و سخنرانیهای احمدشاه مسعود، تهیه و تنظیم بخش فرهنگی بنیاد شهید مسعود، چاپ بنیاد مسعود، سال ۱۳۹۸، ص ۳۲۲
۶ – احمدرشید، طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید، برگردان به فارسی: اسدالله شفایی، چاپ ایران، سال ۱۳۸۷، ص ۲۸۶
۷ – صدر، دکتر عمر، فرایند صلح در افغانستان: دیدگاههای مردم، انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، مترجم: جلیل پژواک، سال چاپ، ۱۳۹۷- کابل
۸ – همان مآخذ
۹ – همان مآخذ
۱۰ – Pugwash – World Famous for Peaceپگواش یک موسسۀ کانادایی غیر دولتی است که در کابل دفتر خود را در حوت ۱۳۹۴ باز کرد و چند بار جلسات در مورد صلح افغاستان در کشور های مختلف: فرانسه، قطر و امارات متحده عربی دایر کرد. این موسسه به هدف حل منازعات و جنگها، در کشورهای مختلف جهان نشست ها و کنفرانسهایی را برگزار میکند.
۱۱ – فرآیند صلح در افغانستان
http://www.bbc.com/persian/afghanistan-48224386 12 –
http://www.bbc.com/persian/afghanistan-4712917813 –
Comments are closed.