تجلیل  از نوروزِ عالم‌افروز     (بخشی از کتاب «رسوم و عقیدۀ مردم دری‌زبان افغانستان» نوشتۀ داداجان عابدف)

تجلیل از نوروزِ عالم‌افروز (بخشی از کتاب «رسوم و عقیدۀ مردم دری‌زبان افغانستان» نوشتۀ داداجان عابدف)

برگردان: بهرام اميراحمديان بخش نخست همين كه برف‌ها به آب شدن شروع مي‌كند، مردم از فرا رسيدنِ بهار باخبر می‌شوند و براي استقبال از آن آماده‌گي مي‌گيرند. بهار نخستين و زيباترين فصل سال، ايامي‌ست كه در آن آسمانِ نيلگون با باران‌هاي متواتر و...

ادامه مطلب...
جشن جمشیدی نوروز:  میراث ارج‌اومندِ نیاکان‌مان

جشن جمشیدی نوروز: میراث ارج‌اومندِ نیاکان‌مان

دوستان فرزانه، فرهنگیّان فرهیخته، درود برشما! اجازه بدهید که جشن بزرگ نوروز را به‌شما مبارک‌باد بگویم. هرچند، در کشورما - در این روزگار- این جشن یک روز برگذار می‌شود، مگر در گذشته‌ها چنین نبود. بدین معنی که جشن نوروز، به‌روایتی دو...

ادامه مطلب...
سروده‌هایی از میرزا عبدالغفور یعقوبی

سروده‌هایی از میرزا عبدالغفور یعقوبی

قدت چون سرو شب ديدم سياه پوش چو ابري كرده مهتابی در آغوش ز فيض صبح نوروز جوانیت به‌دور عارضت گل می‌زند جوش چو رويت لاله در صحرا نديدم به مویت مشك تر همتا نديدم دوچشمانت حيا بار‌يدني داشت بهاری اين چنين زبيا نديدم بهار رفته باز آمد...

ادامه مطلب...
اروپا اروپایی‌ترین هنر را هرگز درک نکرده است!

اروپا اروپایی‌ترین هنر را هرگز درک نکرده است!

نويسنده: ميلان کوندرا برگردان: پرويز همايون‌پور رمان‌نويس کيست؟ به نظر فلوبر، رمان‌نويس آن کسي است که مي‌خواهد در پس اثرِ خود ناپديد شود. ناپديد شدن در پس اثر خويشتن، به معناي چشم پوشيدن از نقش شخصيتِ وجيه‌المله است. امروز، اين کار آساني...

ادامه مطلب...
شاید می‏خواهی بیدار شوی!

شاید می‏خواهی بیدار شوی!

پای‏هایت کرخت شده. بغلت درد گرفته. دست‏هایت را از شدتِ خواب‏رفته‏گی تکان داده نمی‏توانی. چه‌گونه تکان‏شان دهی که درد می‏کند. هشت‏ساعت تمام در همان پهلو خوابیده‏ای و تکان نخورده‏ای. عادت کرده‏ای به این‏طور خوابیدن. می‏ترسی تکان بخوری و با لحاف...

ادامه مطلب...