احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۳ ثور ۱۳۹۲
درگیری پاسبانان مرزی پاکستان و افغانستان در منطقۀ گوشتۀ ولایت ننگرهار، یک کشته و چند زخمی به جا گذاشته است. هرچند هنوز چندیوچونیِ این رویداد روشن نیست، اما ظاهراً گفته میشود که ایجاد پاسگاههای امنیتی از سوی پاکستان، سبب درگیری میان سربازانِ دو طرف شده است.
سربازی که در این میانه جان خود را از دست داده، جوانی بود به نام قاسم خان. گفته میشود که دو تن از سربازان پاکستانی و دو تن از سربازان افغانستانی نیز زخم برداشتهاند.
همچنان گزارش شده است که قرار است هیأتی از هر دو طرف (افغانستان و پاکستان)، این واقعه را بررسی کنند.
نکته جالب، واکنشهای برخی از گروهها و حلقات در شبکههای اجتماعی بود که با نمایش شعارها و عکسهایی، طبل جنگ با پاکستان را کوبیدند و حتا برای ایجاد پروپاگندای بیشتر، خبر نامنویسیِ سربازان داوطلبِ جنگ با پاکستان را پخش کردند.
از طرفی هم اینکه، حامد کرزی رییسجمهوری افغانستان دیروز واکنشِ خود را ـ البته در بیرون از کشور ـ در اینباره مطرح کرد و به نحوی از درِ ستیز با پاکستان درآمد، چیزِ تازهیی در موضعگیریهای او نبود.
اما این حس کوبیدن بر طبل جنگ، از کجا ناشی میشود؟
برای پاسخ به این پرسش دو نوع رویکرد وجود دارد: یکی، جنبۀ تاریخیِ آموزههای دشمنی با پاکستان و تلقینِ این آموزههای تاریخی در وجودِ حلقات و گروهها.
جنبۀ تاریخیِ این داستان از آن قرار است که پشتونستانخواهی پنجاه سال اخیر، ذهن بسا از رهبرانِ این کشور را تخدیر کرده است؛ به گونهیی که رویدادهای تاریخی بیهیچ پشتبند واقعی، تحریف شده و بر بنیاد آن، نوعی از منازعات قومی را شکل دادهاند. دشمنی دیرینۀ افغانستان با پاکستان، هیچ دلیل دیگری جز این ندارد که شماری از رهبران در گذشته، بر بنیاد یک تصور واهی و غلط، داعیۀ پشتونستانخواهی را علم کرده و خواستار حذف رسمیِ خط دیورند گردیده بودند.
این داعیه از همان آغاز، بذر دشمنی را میان این دو کشور پاشید. رهبرانِ ما در گذشته بهجای برخورد عقلانی با این قضیه، نوعی برخورد تهاجمی را پیشه کردند و پاکستان را برای همیشه نسبت به افغانستان بدگمان ساختند.
از سوی دیگر، این طرز تفکر به عنوان یک استراتژی ملی در طول پنجاه سال اخیر در اذهان مردم تلقین شده است که میتوان آن را تلقینِ نادرستِ آموزههای پشتونستانخواهی خواند. چیزی که بیهیچ دلیل و حقانیتی برای اغلب مردم بیسواد ما، به یک آرزوی ملی تبدیل شده است.
در این میانه، گروهی از حلقات، درست همین حس را نشانه میگیرند و با کوبیدن طبل جنگ با پاکستان، این تلقینات را زنده میسازند. حال آنکه از احساسات تا خرد، کیلومترها فاصله است.
رویکرد دوم، جنبۀ سیاسی و روزمرهگیِ مسأله است که برای برخی سیاستمداران از اهمیت بهسزایی برخوردار میباشد. رویداد اخیر در ولسوالی گوشتۀ ولایت ننگرهار، مشحون این مسأله مینماید.
اما پیش از اینکه بحث جنگ یا صلح با پاکستان را مطرح کنیم، به این بیاندیشیم که آیا حکومت افغانستان که امروز اینقدر در برابر پاکستان قرار گرفته، در موقفِ خویش ثابت خواهد ماند؟
از طرفی، هنوز این اتهام بر برخی از مهرهها در حکومت کنونی مطرح است که برای منافعِ پاکستان کار میکنند. در چنین وضعی، سال ۲۰۱۴ و بحث انتخابات را هم پیش رو داریم. پس باید به رویدادهای اخیر بهخصوص بحث جنگ با پاکستانیها، به گونهیی دیگر نگاه کنیم.
به نظر میرسد که این حرکت، سازمانیافته و سیاسی است و ریشۀ آن ممکن به راکتپرانیهایی که از آن سوی مرز به خاک افغانستان، از دو سال به اینسو شلیک میشده، برسد. بنابراین حلقاتی در پی آناند تا محاسبات، برداشتها و حاصلِ خویش را از ایجاد این وضع داشته باشند و خوبترین پشتوانه برای این حلقهها، همان احساسات مردمِ افغانستان در برابر مظالمِ چندینسالۀ حکومتهای پاکستان بر افغانستان است.
هرچند جنگ نظامی افغانستان و پاکستان بیشتر به یک رویا میماند؛ اما تبلیغ و ترویج آن، فقط میتواند بر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور، تأثیرات مخربش را بگذارد و بس. معطوف کردنِ اذهان عامه به مسایلی مثلِ احتمالِ جنگ بین دو کشور، از شگردهای برخی سیاستمداران است که میخواهند بههدفِ گریز از محاسبۀ مردم و نیز اغوای آنها در ایام نزدیک به انتخابات، آن را روی دست بگیرند.
با این همه، این نکته را هم قابل یادآوری میدانم که مردم شجاع افغانستان در دورۀ مقاومت، بهدلیل مداخله و تجاوز پاکستان، با آن کشور در مبارزه و ستیز بودند و با دستان خالی و بضاعتِ اندکِ خویش، درسهای سختی به جنرالان پاکستانی و ایادیشان دادند؛ اما اکنون باید با اتکا به دانش و شعور سیاسیمان، از جنگِ منظم و جدی با این کشور اجتناب کنیم.
Comments are closed.