بکتاش سیاوش: آجندای ملی طرحی جامع برای رهایی از بحران و چالش‌های کنونی است

- ۰۳ جوزا ۱۳۹۲

آقای سیاوش با سپاس از این‌که آمادۀ گفت‌وگوی ویژه با روزنامۀ ماندگار شدید. نخست از شما در بارۀ وضعیت جاری در کشور می‎پرسم. وضعیت را در حال حاضر چگونه می‎بینید؟
من فکر می‌کنم که وضعیت کنونی کشور در نتیجۀ رهبری ناسالم دولت یعنی هر سه قوه، در یک بن‌بست اعلام ناشده قرار گرفته است؛ حالا با توجه به این وضعیت، حکومت هم نمی‌تواند کاری کند و جامعۀ جهانی هم کاملاً در افغانستان درمانده شده است.
نیروهای نانو آرام‌آرام بار سفر را می‌بندند، آن‌ها در فکر رفتن از کشور هستند. از سوی دیگر، با گذشت هر روز فشار طالبان هم بر دولت بیشتر می‌شود، آن‌ها از یک طرف آمادۀ صلح و حتا شرکت در انتخابات می‌شوند؛ اما از جانب دیگر، جان شهروندان بی‌گناه ما را می‌گیرند و انتحار می‌کنند. ما در وضعیت دشوار قرار گرفتیم، این بن‌بست خاموش و پیش از توفان است.
دو رویداد مهم پیش‌روی مردم قرار دارد؛ انتخابات ریاست‌جمهوری و خروج نیروهای خارجی. پس از خروج نیروهای خارجی وضعیت چه‌گونه خواهد شد؟
باور من این است پس از ۲۰۱۴ رنگ‌و بوی جنگ در افغانستان تغییر خواهد کرد و این جنگ از مشروعیت نیروهای بین‌المللی به جنگ امریکایی تقلیل خواهد یافت. تنها نیروهایی‌که در کشور باقی خواهند ماند، نیروهای امریکایی خواهند بود؛ آن‌ها هم در برخی از پایگاه‌ها می‌مانند و کشورهای دیگر عضو ناتو از افغانستان خارج می‌شوند.
حالا نگرانی این است در شرایطی که ما حمایت بیش از چهل کشور را داشتیم و سازمان ملل هم از افغانستان حمایت می‌کرد، نتوانستیم از حضور گستردۀ نیروهای بین‌المللی به نفع خود استفادۀ درست کنیم؛ اگر امریکایی‌ها به تنهایی در افغانستان بمانند، کشورهای همسایه و رقیب واشنگتن، حضور آن‌ها را با اتحاد جماهیر شوروی مقایسه خواهند نمود.
آیا ما شاهد یک انتخابات دموکراتیک در سال ۲۰۱۴ خواهیم بود. آیا ما می‌توانیم یک زعیم و رهبر درست برای نجات کشور برگزینیم. در کل آینده را چطور می‎بینید؟
اگر مردم بتوانند رهبر و زعیم ملی خود را در انتخابات پیش‌رو برگزینند، نیازمندی ما روز تا روز به جامعۀ جهانی کم‌تر خواهد شد. اگر پس از ۲۰۱۴ نظام قبیله‌یی و خانواده‌گی دوام کند و کرزی بازهم پافشاری‌ ماندن در قدرت را کند، یا یکی از اعضای خانواده‌اش را به قدرت برساند و جهان هم به نحوی چراغ سبز نشان بدهد، آینده را به شدت هم به دنیا و هم برای مردم وحشتناک می‌بینم. ولی امیدوارم دنیا درک کرده‌ باشد که فصل نظام حاکم در افغانستان به پایان رسیده است و هم خود مسوولان نظام حاکم، باید زمینه را برای مردم مساعد بسازند که خود مردم قدرت را به دست بگیرند.
جناب سیاوش بیش از یک دهه است که دولت در یک مسیر مشخص گام بر نداشته است، یعنی در یک سر درگمی به سر می‌برد؛ این سر درگمی ناشی از چیست؟
در این ده سال در رأس نظام آقای کرزی قرار داشت و او علاقه‌مند رهبری یک نظام شخصی بود. اگر بحث صلح با طالبان پیش می‌آید او تلاش می‌کند که این بازی‌های سیاسی طوری به نتیجه برسد که در آن کرزی قهرمان باشد. اگر بحث مجادله با نیروهای خارجی به میان می‌آید، بازهم می‌بینیم که رییس‌جمهور خودش را پیش می‌کشد. آسیب کلانی که در ده سال گذشته دولت ما را به ناکامی مواجه کرد، این است که حامد کرزی به یک اجماع ملی باور ندارد. او به یک ساختاری باور ندارد که در آن تمام اقوام، گروها، احزاب و سازمان‌های سیاسی خود را بیابند.
در تمام قالب‌ها یک چیز به فکر آقای کرزی می‌آید و آن خودش است؛ اگر بحث صلح هم به میان می‌آید، باید قهرمانش کرزی باشد و اگر پارلمان از پا در بیاید و ناکار آمد شود، باید قهرمانش او باشد. اگر فساد است باید وی به مردم نشان دهد که این فساد را دیگران به میان آورده‌اند.
حامدکرزی در فکر قهرمان‌سازی خودش است و این قهرمان‌سازی‌ها، فرصت‌های بزرگ را از ما گرفت.
جناب سیاوش! شما گفتید که حامدکرزی می‌خواهد از خود یک قهرمان بسازد، آیا شما فکر نمی‌کنید چهرۀ نقابین رییس‌جمهور نزد مردم افشا شده است؟
چند استراتژی را حامد کرزی پیش گرفته است که از آن طریق می‌خواهد خود را تبرئه کند:
نخست: نیروهای بین‌المللی را در افغانستان حامد کرزی آورده است؛ نیروهای بین‎المللی هم آقای کرزی را آورده اند. حالا جالب است که او در واپسین روزهای عمر حکومتش می‌خواهد خود را به مردم یک چهرۀ ضد غربی نشان بدهد. او در گفت‌وگوهایش چهرۀ ضد غربی می‌گیرد و می‌گوید: اگر امریکا فلان کار را کرد، اشغال‌گر است و… چون او می‌داند که این مسأله در بعضی از مناطق کشور مصرف داخلی دارد، به ویژه مناطق جنوبی. وی با این ترفند می‌خواهد به مردم نشان دهد که من باور دارم نیروهای امریکایی اشغالگر است، ولی چیزی از دستم بر نمی‌آید.
آقای کرزی با این کارش می‌خواهد توجه و رضایت مردم مناطق جنوبی را به خود جلب کند.
مسأله دیگر، حساسیت مردم افغانستان در برابر پاکستان است. باتوجه به این، در شرایط حساس و دشوار، آقای کرزی مسألۀ دیورند را مطرح می‌کند که من خط دیورند را به رسمیت نمی‌شناسم و نیز هشدار می‌دهد که پاکستان باید خود را اصلاح کند. حتا این کار آقای کرزی باعث شد، شماری از منتقدان نظام هم آماده شوند که گذشتۀ سیاه و ننگین او را پشت سر بگذارند و در کنارش بیاستند. اما وقتی حکومت جدید در پاکستان به صحنه می‌آید، آقای کرزی پیش از اعلان نتایج رسمی انتخابات این کشور، به نواز شریف تبریکی می‌دهد.
عمران خان چندی پیش گفت: آقای کرزی دیورند را به رسمیت نمی‌شناسد؟! او نان و برق را از امریکایی‌ها گدایی می‌کند، حالا می‌خواهد یک بخشی از پاکستان را از خود بسازد که هم نان دارد، هم آب و هم برق. عمران خان افزود: اگر گدا را بالا از خود بنشانید، دعوای خدایی می‌کند. حالا ما کرزی را فرصت داده‌ایم و او دعوا دارد که خاک ما را بگیرد.
در کل، رییس‌جمهور تلاش دارد خودش را برائت تاریخی دهد. ولی ابزارهایی را که او برگزیده، ابزاری نیست که بتواند آقای کرزی را از وضعیت فعلی نجات دهد.
آقای کرزی در برابر تمام نا‌هنجاری‌های موجود مسوول درجه اول است، او باید پاسخ‌گو باشد.
اشاره به پاکستان داشتید، این کشور همواره به گونۀ آشکار از شبکۀ القاعده و طالبان حمایت کرده است. ولی دولت افغانستان سال‌ها در برابر عملکرد آن‌ها سکوت اختیار کرده بود. در کل پاکستانی‌ها با این سیاستی که در پیش گرفته‌اند، از افغانستان چه می‌خواهند؟
پاکستان چیزی را که از افغانستان می‌خواست، در سه دهۀ پسین به دست آورده است. دولت افغانستان باید با استفاده از این فرصت تاریخی و حضور جامعۀ جهانی برخی از مسایل مورد منازعه را با پاکستان یک‌طرفه می‌کرد. ما می‌گوییم که خط دیورند را به رسمیت نمی‌شناسیم، در حالی‌که برای رفتن به پشاور به پاسپورت نیاز داریم، وقتی با پاسپورت وارد پشاور می‌شویم، این نشان می‌دهد که ما خط دیورند را به رسمیت شناخته‌ایم.
منطق این است که ما در این معضل تاریخی پای جامعۀ جهانی را بکشیم؛ اگر پاکستان آماده نیست این خاک را دوباره به مردم افغانستان دهد، ما باید در جست‌وجوی یک بدیل باشیم. در این صورت بهترین گزینه همان طرح سردار محمد داوود خان است که گفته بود در عوض این خاک، یک مسیر ترانزیتی به بحر برای افغانستان داده شود.
تقاضای ما باید از جامعه جهانی این باشد که افغانستان یک کشور محاط به خشکه است، این کشور به یک راه بحری نیاز دارد؛ پاکستان باید در برابر خط دیورند یک راه بحری به افغانستان باز کند که تقاضای مردم افغانستان با موجودیت و پا درمیانی جامعۀ جهانی تحقق‌پذیر است. اگر لجاجت کنیم چیزی به دست نمی‌آوریم، در سیاست با برخورد لجوجانه همه چیز از دست می‌رود.
رهبران سیاسی و شخصیت‌های ملی در شرایط کنونی، با توجه به بن‎بستی که شما به آن اشاره کردید، چه نقشی را می‌توانند ایفا کنند؟
مسوولیت کلان تاریخی آن‌ها این است که از فردگرایی و تک‌روی خود را منسجم‌تر بسازند در محور یک خط فکری و یک اجماع ملی جمع شوند، تا افغانستان را از وضعیت فعلی نجات داده شود. این، یک مسوولیت دینی، ملی و تاریخی است. در ده سال گذشته یکی از ضعف‌های کلان این بود که ما تک‌روی کردیم، در نتیجۀ این تک‌روی‌ها ره به جای نبردیم. حالا زمان فرا رسیده است که همه دور یک محور برای تأمین منافع ملی جمع شوند و رسالت تاریخی‌شان را ادا کنند.
آیا برگزاری انتخابات می‌تواند ما را از بحران کنونی نجات دهد؟
انتخاباتی که بتواند قناعت مردم را فراهم کند، به دو چیز ضرور دارد:
یک: تفاهم جامعۀ جهانی. جامعه جهانی باید تصمیم بگیرد که نظام فعلی به ماشینی می‌ماند که با تبدیل پرزه‌هایش نمی‌توان آن را سالم نگه‌داشت؛ این ماشین باید به کلی غوض شود، تا ما یک روش جدید نظام‌داری در افغانستان را روی دست بگیریم. جامعۀ جهانی باید پول لازم در اختیار ما قرار بدهد و امنیت انتخابات را تأمین کند.
دوم: در درون معادلات سیاسی، اگر جناح‌های سیاسی باز هم به آقای کرزی چراغ سبز نشان دهند و چون گذشته‌ها، یک معامله به وجود بیاید و کرزی هم‌چنان در قدرت باقی بماند، این خطرناک است. نباید دیگر قدرت‌های بیرونی و شخصیت‌های ملی، با آقای کرزی معامله کنند و بازهم آن‌ها ضمانت دوام قدرت او را کنند؛ باید همه تلاش کنند تا انتخابات برگزار شود.
ما دو تجربۀ تلخ انتخاباتی داریم که حتا چالش‎های آن به بیرون از کشور نیز درز کرد. در کل ما شاهد انتخاباتی دموکراتیک و شفاف نبودیم. آیا این بار یک انتخابات به دور از تقلب و شفاف در افغانستان برگزار خواهد شد؟
من از مهندسی‎شدن انتخابات سخت نگران هستم، به دلیلی این‌که ادارات محلی در اختیار تیم حاکم است، اگر تیم حاکم کسی را به عنوان نامزد پیش می‌کشد، از تمام قدرت برای گرفتن رأی استفاده خواهد کرد. به گونۀ مثال: فرماندهان و والی‌های ۳۴ ولایت در اختیار تیم حاکم است.
با توجه به این، نگرانی‌ها در حال اوج گرفتن است؛ تیم حاکم به یک انتخابات مهندسی‌شده تن می‌دهد.
ابقای کرزی در رهبری نظام چه نتایجی در پی خواهد داشت؟
اگر حامد کرزی در قدرت باقی بماند، دیگر هیچ امید و روزنۀ برای مردم افغانستان باقی نمی‌ماند؛ اگر کرزی در قدرت باقی ماند، افغانستان باقی نمی‌ماند، کوتاه این‌که باقی ماندن کرزی در قدرت پس از سال ۲۰۱۴ به معنای این است که دیگر افغانستانی وجود ندارد.
در موجودیت کرزی پس از سال ۲۰۱۴، دموکراسی، آزادی و حقوق بشر نخواهیم داشت و افغانستان بر خواهدگشت به یک امارت طالبانی که ملا عمر رهبرش بود که هر چه دلش می‌خواست انجام می‌داد. اگر کرزی یک فیصد برای دموکراسی، حقوق بشر و حقوق مردم باور داشته باشد، نباید در قدرت باقی بماند، ولی اگر او برای ماندن در قدرت پافشاری کند، تمام دست‌آوردهای نیمبندی ‌که وجود دارد، آن‌هم می‌میرد و افغانستان در لبۀ پرتگاه و سقوط قرار خواهد گرفت.
به باور شما به عنوان جوان‌ترین نماینده مجلس، نسل جوان و دانشگاهی در انتخابات پیش‌رو چه نقش را می‌تواند داشته باشد؛ در کل در شرایط دشوار کنونی رسالت نسل جوان چه است؟
جوانان بزرگ‌ترین نقش و رسالت را می‌توانند در انتخابات پیش‌رو داشته باشند. در صورتی‌که برای این نسل فرصت و آگاهی لازم داده شود؛ با توجه به این‌که نسل نو ما، درس‌هایی از تونس، مصر و کشورهای خاورمیانه گرفته‌اند، می‌توانند نظام‌های اسبتدادی را براندازند و دیکتاتورها را از قدرت به زیر بکشند.
انتخابات پیش‌رو و سرنوشت مردم، باید با رأی و حضور گستردۀ نسل دانشگاهی و جوانان رقم بخورد؛ باید رهبران سیاسی از این نیرو و قدرت دست نخورده استفاده کنند و نقش بیشتر برای آنان داده شود، تا نسل جوان در مورد سرنوشت خود و مردم خویش تصمیم بگیرند.
در این اواخر وضعیت امنیتی به گونۀ سازمان‌یافته وخیم شده است. به ویژه وضعیت شمال به شدت نگران‌کننده است. شما چه فکر می‌کنید پشت سر این ناامنی‌ها کیست و چرا وضعیت روز به روز خراب می‌شود؟
بدون شک دست‌هایی در کار است. نظام حاکم در این ناامنی‌ها دست دارد. از دولت توقع می‌رفت که باید تمام مناطق کشور را امن بسازد، ولی برخلاف در درون این نظام توطیه‌هایی در جریان است. حتا مناطق امن ما را ناامن می‌سازند، این کاملاً دقیق است. بحران‌زایی از درون سازمان‌دهی می‌شود، امروز در مناطق امنی مثل بدخشان، مخالفان مسلح حضور گسترده دارند و این، پرسش بر انگیز است.
دولت می‌خواهد مناطقی را که ساحۀ نفوذ اپوزیسیون سیاسی است، به نحوی ناامن جلوه دهد. آن‎ها رعب و وحشت را عمداً راه‎اندازی می‎کنند، تا مردم نتوانند به پای صندوق‎های رأی بروند. دولت شاید مناطق دیگری را تا رسیدن انتخابات بدامن بسازد. رهبری دولت در مناطقی که رأی ندارد، از همین اکنون اوضاع را متشنج ساخته تا زمینۀ حضور مردم به پای صندوق های رأی فراهم نشود.
بلی تلاش کلی این است که انتخابات سبوتاژ شود. در قانون اساسی آمده است: باید انتخابات سراسری برگزار شود. تیم حاکم شاید به بهانۀ ناامنی‌ها انتخابات را بر گزار نکند؛ اما اگر جامعۀ جهانی بر دولت فشار وارد کند، انتخابات برگزار می‌شود، در این صورت گزینۀ بعدی ناامن‌سازی حوزه‌های رأی‌دهی است. یعنی در گام اول سبوتاژ انتخابات و در گام بعدی ناامن‌سازی برخی مناطق، جزء برنامۀ دولت خواهد بود.
شماری از رهبران سیاسی به ویژه آقای احمد ولی مسعود، طرح اجندای ملی را از چند سال بدین‌سو برای خروج از بن‎بست کنونی مطرح کرده است. به باور شما با توجه به چالش‌های موجود، این طرح چه‌قدر می‌تواند مؤثر و عملی برای رهایی از بحران موجود باشد؟
تا جایی‌که من رسالۀ آجندای ملی را مطالعه کردم، طرح آقای احمد ولی مسعود یک طرح جامع و کلی برای رهایی از بحران و چالش‌های موجود در کشور است. اما باید این طرح با تمام مهره‌ها و چهره‌های ملی و مطرح کشور شریک ساخته شود. در ضمن این طرح باید در یک همایش بزرگ به همه‌پرسی گذاشته شود و تمام نخبه‌ها و کسانی که حرفی برای گفتن دارند، دیدگاها و آسیب شناسی‌ شان را در آن شریک سازند تا این طرح فربه‌تر شده و به غنامندی بیشری برسد. باور من این است که این طرحِ بسیار خوبی در شرایط فعلی افغانستان است؛ اما شرط اساسی این است که این طرح به یک اجماع کلان‌تر برسد و دیدگاه‌ها و نقد و نظر نخبه‌گان سیاسی در آن در نظر گرفته شود. در کل طرح آجندای ملی رویکرد مناسب برای عبور از بحران کنونی افغانستان است.
به نظر شما راه عبور از بحران کنونی چیست؟
راه عبور از بحران فعلی بسته‌گی به چند گزینه دارد:
یک: برگزاری یک انتخابات شفاف و عادلانه و به دور از تقلب.
دوم: تعویض چهره‌های تکراری و تغییر نظام حاکم یگانه راه عبور از بحران کنونی کشور است. ما با در نظرداشت این دو گزینه می‌تواینم از چالش‌های خطرناک موجود عبور کنیم و تنها چیزی‌که مردم افغانستان را به صلح و امنیت می‌رساند گزینش یک زعیم ملی، آن‌هم از طریق انتخابات عادلانه است. ما در این دو صورت در یک وضعیت مطلوب قرار می‌گریم.
یکی از دلایلی که نظام حاکم نتوانست ریشه‌هایش را در میان مردم عمیق‌تر بسازد و از حمایت و پشتوانۀ مردمی برخوردار باشد این بود که این نظام نه ملی بود و نه مشروع. باید انتخابات بعدی این دو خلا را پر کند و مشروعیت و مقبولیت داشته باشد.
عامل اصلی بحران کنونی کیست؟ چه کسی در هرج مرج کنونی مقصر اول است؟
عامل اصلی بحران کنونی کسانی هستند که بیش از یک دهه در رأس نظام بوده‌اند. بحران را آنانی به وجود آورده‌اند که در ده سال در فکر تأمین منافع فردی، قومی و گروهی خویش بوده‌اند. در رأس این گروها و حلقه‌های بحران‌‎زا آقای کرزی قرار دارد.
به عنوان پرسش آخر، چه‌گونه می‌تواینم به صلح پایدار برسیم؟
صلح در برابر گروهای مسلح زمانی امکان‌پذیر است که نخست با یک اقتدار وارد گفت‌وگو شویم. من فکر می‌کنم که صلح پایدار در افغانستان با کنارآمدن با طالب و حزب اسلامی نمی‌آید. اگر ما این دو جریان را هم شریک قدرت بسازیم، بازهم صلح به میان نمی‌آید.
اگر دولت می‌خواهد صلح پایدار در کشور به میان بیاید، طرف روشن است و آن پاکستان است. باید گفت‌‎وگوهای مستقیم و رو در رو با پاکستان با حضور و نظارت جامعۀ جهانی آغاز شود. همان طوری‌که سازمان ملل میزبان گفت‌وگوها، میان فلسطین و اسراییل بود، همین گونه بحران در افغانستان وجود دارد. باید کشورهای منطقه گفت‌وگو میان افغانستان و پاکستان را میزبانی و نظارت کنند؛ تنها در این صورت صلح پایدار در کشور به میان خواهد آمد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.