احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۰۴ سرطان ۱۳۹۲
شورای عالی صلح اعلام کرده که بهزودی هیأتی را برای آغاز گفتوگوهای صلح به قطر میفرستد. در همین حال نمایندهگان طالبانِ مستقر در قطر نیز پس از رایزنیها میان خود، گویا توافق کردهاند که به جای بسته شدن دروازۀ دفتر این گروه، به وضعیتِ موجود گردن نهند و بهنحوی به مذاکرات آغاز کنند. اما چند نکته در این خصوص به عنوان گرههای کورِ مسالۀ گفتوگو با طالبان همچنان وجود دارند و تا زمانی که این گرههای کور گشوده نشوند، فکر نمیشود که گفتوگوها در زمینۀ استقرار صلح در کشور، به نتایج مطلوب برسد.
گره نخست، همان مسالهییست که شورای احزاب و نهادهای سیاسی در افغانستان، به آن در اجلاس روز یکشنبۀ خود اشاره کرده است. شورای احزاب و نهادهای سیاسی کشور، طی یک گردهمایی اعلام کرده که از روند گفتوگوهای صلح حمایت میکند اما با این پیششرط که پیش از آغاز هر گونه گفتوگو و مذاکرهیی در افغانستان، آتشبس میان نیروهای متخاصم برقرار شود.
بدون تردید این مسأله به عنوان پیشدرآمد مذاکرات صلح، مسالۀ مهم و بااهمیتی است و تا زمانی که طرفهای درگیر به عنوان حسن نیت و متقاعد شدن به گزینۀ سیاسی بهجای راهحل نظامی، به آتشبس تن ندهند، هرگونه گفتوگو و مذاکره از آغاز به بنبست میانجامد.
گفتوگوهای صلح زمانی معنا پیدا میکند که طرفهای درگیر نسبت به راهحل نظامی عملاً به نتیجه نرسیده باشند و گزینۀ گفتوگو و مذاکره را با تمام صداقت و مولفههای آن قبول کنند. آیا گروه طالبان به این نتیجه رسیده است که در میدان جنگ، پیروزی نخواهد داشت و باید به گفتوگوهای صلح روی بیاورد؟
به این پرسش هنوز از سوی رهبرانِ این گروه پاسخ رسمی داده نشده است، ولی حضور نمایندهگانِ آن در قطر میتواند تلویحاً بیانگر چنین نتیجهیی از سوی این گروه باشد. اما در صحنۀ عمل هنوز نشانههایی از چنین رویکردی به چشم نمیخورد و جنگجویان طالبان همچنان به جنگ و کشتار غیرنظامیان ادامه میدهند.
گره کور دوم، بحثیست که امرالله صالح رییس پیشین امنیت ملی کشور مطرح کرده است. آقای صالح بر اساس یافتههایی که در اختیار دارد، میگوید برخی افراد که در قطر به نمایندهگی از گروه طالبان حضور یافتهاند، هیچ رابطهیی در دوازده سال گذشته با رهبران این گروه نداشتهاند و از سوی ادارۀ استخبارات پاکستان به دوحه فرستاده شدهاند. این مسأله یک پرسش بزرگ را میتواند به میان آورد و آن اینکه چهگونه میتوان مطمین بود که افراد موجود در قطر از سوی گروه طالبان نمایندهگی میکنند؟
دولتمردان کشور تجربههای تلخی در این خصوص دارند. در گذشته، شماری از افراد به نام و یا نمایندهگیِ گروه طالبان با آنها تماس گرفتهاند در حالی که بعداً مشخص شده است که این افراد هیچ رابطهیی با گروه طالبان نداشتهاند. آن دُکاندار اهل کویته را همه به یاد دارند که خود را نمایندۀ طالبان معرفی کرد و با آقای کرزی هم دیدار نمود و پس از گرفتن پولهای کلان ارگ ریاستجمهوری، ناگهان از روی زمین ناپدید شد، مثل اینکه هرگز چنین فردی وجود خارجی نداشته است.
این از بازیهای خطرناکِ آی.اس.آی پاکستان است که همواره تلاش کرده که آدرس و مشخصاتِ افرادِ وابسته به گروه طالبان را مخفی نگه دارد تا در زمان لازم از آنها سود ببرد. اکنون هم وضع چنین است و گفتههای رییس پیشینِ امنیت ملی میتواند زنگ خطری برای مذاکرات صلح تلقی شود. اینبار اینگونه نشود که هیأت محترم شورای عالی صلح با کسانی گفتوگو و توافق کند که بعداً مشخص شود که اصلاً هویت افغانستانی نداشتهاند. چه ضمانتی وجود دارد که تمام افرادی که به قطر رفتهاند، اعضای گروه طالباناند؟ دولت افغانستان و شورای عالی صلح، چه شناختی از این افراد دارند؟
هنوز هیچ نهاد معتبری هویتِ این افراد را به عنوان نمایندهگانِ گروه طالبان تأیید نکرده است و این احتمال وجود دارد که بازهم استخبارات پاکستان به نوعی دیگر بر سرمقام های کشور کلاه بگذارد. البته اینبار کلاه چنان گشاد است که شورای عالی صلح حتا نخواهد توانست که پیش پای خود را هم ببیند.
گره کورِ سوم این است که هیأت شورای عالی صلح با چه طرح و برنامهیی میخواهد با طرف مقابل گفتوگو کند؟ آیا دولتمردان کشور جوانب مختلفِ مسأله را بهدقت وارسی کردهاند و میدانند که چه را بر سر میز مذاکره از دست خواهند داد و به جای آن چه خواهند گرفت؟ زیرا بسیار محتمل به نظر میرسد که گروه مذاکرهکننده به دلیل نزدیکیهای عاطفی و فکری با تفکرات طالبانی، به توافقاتی دست پیدا کنند که اصلاً با روند سیاسی موجود همخوانی نداشته باشد و شهروندان کشور خواهانِ چنین توافقاتی نباشند. باید دید که صلح به چه قیمتی قرار است بهدست بیاید؛ آیا به قیمت از دست رفتنِ آزادیهای مشروعِ شهروندان کشور؟
افغانستان امروز، افغانستان زمانِ حاکمیت طالبان نیست و حتا ما در واکنش به گشایش دفتر این گروه در قطر، شاهد آن بودیم که مردم افغانستان چهقدر به آزادیها و روند دموکراتیزه شدنِ جامعه بها میدهند. نمیتوان دموکراسی و حقوق شهروندی را قربانی صلحی کرد که پیامآور اسارت و بردهگیِ شهروندان کشور باشد.
گره کور چهارم، موضوع افکار و خواستهای طالبان است. طالبان تا امروز خود را به عنوان گفتمان غالب، تلاش کرده است که نشان دهد. گفتمان غالب به این معناست که تفکر طالبانی، تفکر غالب بر جامعه است و این گروه به نمایندهگی از مردم افغانستان سخن میگوید. چنین برداشتِ حداکثری از وضعیت موجود، عملاً به خطر از دست رفتن دستاوردهای فعلی میانجامد و این چیزی نیست که مردم افغانستان خواهانِ آن باشند. طالبان در بهترین وضعیت ممکن، میتوانند خود را به عنوان یک تفکر سیاسی مطرح کنند و از این منظر به فعالیتهای سیاسی و مشروع در افغانستان ادامه دهند. طالبان باید بدانند که آنها گفتمان غالبِ جامعه نیستند، کما اینکه در گذشته نیز نبودهاند؛ ولی شرایط و جو نظامیِ آنزمان این فرصت را برای این گروه و حامیان منطقهییِ آن فراهم کرده بود که به چنین توهمی دچار شوند. طالبان میتوانند در کنار دیگر تفکرات و اندیشههای سیاسی، برای خود جایی بیابند و اگر چنین جایی نبود، بهسادهگی واقعیتِ تغییر و تحول در کشور را بپذیرند.
Comments are closed.