«خط بلک ویل» از کجا می‌گذرد؟

- ۱۵ سرطان ۱۳۹۲

ایالات متحدۀ امریکا، همواره طرح‌های استراتژیکِ خود را از زبان سیاست‌مدارانِ بازنشستۀ خویش اعلان می‌کند تا اگر سوالی یا احتجاجی در زمینه به‌وجود آید، به‌ساده‌گی بگوید: «آن‌چه او گفته، مربوط به خودش است، نه سیاست رسمی ایالات متحده.»
این ادعا را با مراجعه به اسناد روابط بین‌المللی امریکا، می‌توان ثابت ساخت. از آن جمله است مطالبی که «رابرت دن بلک ویل» دیپلمات سابقه‌دار امریکا و سفیر سابق آن کشور در هندوستان، در روزنامۀ the times of India زیر عنوان «طرح ب در مورد افغانستان» نوشت.
بلک ویل چندی بعد از نگارش آن مقاله، در مصاحبه‌یی با خبرنگار مجلۀ فارن پاریسی، سخنانِ خود را تکرار کرد. او در مقالۀ خویش، تجزیۀ افغانستان به دو کشور ]پشتونستان و خراسان[ را، طرح ب (در برابر جنگ با طالبان برای بیرون کردنِ سرزمین‌های پشتونی از چنگ آنان که طرح الف است) نامید. بلک ویل به امریکا و هم‌پیمانانش توصیه کرد که نیروهای خود را در مرز پشتونستان و افغانستان مستقر سازند. اما او نمی‌گوید که این خط (که باید خط بلک ویل نامیده شود) از کجا می‌گذرد. او تأکید کرد که امریکا و هم‌پیمانانش نباید برای کسانی بجنگند که دوست‌شان نیستند؛ و در برابر نباید به کسانی پشت کنند که دوستِ آن‌هاست.
شاید اولین جرقه‌های تأیید طرح بلک ویل از جانب امریکا و هم‌پیمانانش، در جلسۀ فوق‌العادۀ میان اوباما و دوید کامرون ـ پس از مرگ اسامه بن لادن ـ به مشاهده رسیده باشد. آنان در کنفرانس مطبوعاتی‌یی که پس از یک ملاقات سری داشتند، اعلان کردند که «به نتایج استراتژیک دربارۀ بحران افغانستان رسیده‌اند».
بلک ویل، خود خلاصه‌یی از مقالۀ خویش به‌دست داده که در پایان متن اصلی آمده. با ترجمۀ آن خلاصه، این هشدار را به پایان می‌بریم:
سیاست خارجی امریکا در قبال افغانستان، دربرگیرندۀ مصرفِ میلیاردها دالر و تحمل رنج کشته شدنِ سالانه صدها تن از هم‌پیمانان مخصوصاً به این منظور است که طالبان افغان نتوانند سرزمین‌های پشتونیِ خود را کنترل کنند.
اما ایالات متحدۀ امریکا و هم‌پیمانانش نمی‌توانند طالبان را شکست دهند. دولت فاسد حامد کرزی بهبود نمی‌یابد. در یک نگاه واقع‌بینانه، نیروهای ارتش افغانستان هیچ‌گاهی توان به دست گرفتنِ عملیات‌ها در مناطق جنوب و شرق کشور را نخواهند داشت. و در ۱۵ دسمبر نیویورک تایمز نوشت که «دو سند طبقه‌بندی شده، گزارش‌های بسیار منفی‌یی را می‌رسانند که امکان پیروزی برضد شورشیان بسیار محدود است، مگر این‌که پاکستان حاضر به همکاری و شکار آن‌ها در پناهگاه‌های امن‌شان در مناطق مرزی خود شود». اما این اتفاق نخواهد افتاد.
با توجه به وضعیت وخیم سیاست امریکا در قبال افغانستان، خوش‌بینی در رابطه با این استراتژی و تصور این‌که این برنامه به موفقیت می‌رسد، یادآور یکی از دیدگاه‌های وایت کوین در کتاب نگاه از پشت شیشه‌اش است: «چرا گاهی من با وجود صبحانۀ روی میز، به شش چیز ناممکن معتقد بوده‌ام؟»
در واقع تجزیه برای دولت اوباما، بهترین و قابل دسترس‌ترین گزینه برای شکستِ استراتژی موجود است. این اداره باید جلوِ تعیین زمانِ خروج نیروها را بگیرد و برای یک جنگ طولانی‌تر ـ برای ایفای نقش در افغانستان ـ با ۳۵ تا ۵۰ هزار نیرو برای ۷ تا ۱۰ سال آینده، آماده‌گی بگیرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.