احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۵ اسد ۱۳۹۲
مهران موحد
میگویند پیش از آنکه سقراط، اندیشهورز نامبُردار یونانی را به اتهام به فساد آلوده کردن جوانان آتنی محاکمه کنند و مجبورش بسازند جام شوکران را بنوشد و بمیرد؛ از وی پرسیدند: بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟ سقراط حکیم گفت: بزرگترین آرزوی من ایناست که در بالاترین نقطۀ شهر آتن بایستم و با صدای خیلی بلند که به گوش همۀ آتنیها برسد خطاب به مردم آتن بگویم: «ای مردم آتن، چرا با اشتیاق و حرصی توصیفناپذیر بهترین و گرانبهاترین سالهای عمر خود را صرف جمعآوری پول و ثروت و طلا میکنید، حال آنکه آن گونه که شاید و باید در زمینۀ آموزش و پرورش فرزندان تان که روزی همۀ ثروت و طلای خود را به آنها واگذار خواهید کرد جد و جهد مبذول نمیدارید و توجهی نشان نمیدهید؟». سقراط حکیم به خوبی دانسته بود که بهترین راه برای رسیدن جامعهیی به سعادت و خوشبختی و آسایش، آموزش و پروش نسلیاست که به خوبی بتواند از عهدۀ انجام دادن وظایف خود بربیاید و نسبت به سرنوشت همنوعان خود بیاعتنا و بیعلاقه نباشد و مسلح به سلاح دانش و آگاهی باشد و برای به دست آوردن خیر و فضیلت تلاش کند که البته از نظر سقراط، فضیلت همان دانشاست و دانش، فضیلت. اما متاسفانه در جامعۀ ما ( افغانستان) در نزد بسیاری از پدران و مادران و متولیان امور نه تنها آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان و جوانان در صدر اولویتها قرار ندارد بلکه کمترین توجهی به مسایل مربوط به آموزش و پرورشِ نسل آیندۀ کشور نشان نمیدهند. معلوم نیست اگر سقراط حکیم زنده میبود و وضعیت آموزش و پرورش در افغانستان را از نزدیک میدید چه عکسالعملی از خود نشان میداد. احتمالاً جام شوکران را پیش از محاکمه و محکوم به اعدام شدن، سر میکشید! با آنکه در طی سالیان اخیر، سرمایههای هنگفتی صرف بهتر شدن وضعیت معارف در افغانستان شده اما دریغمندانه وضعیت آموزش و پرورش در افغانستان، حالت رقتباری دارد و از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست. همۀ ما به چشم سر میبینیم که یکی از اتفاقهایی که در طی ۱۰-۱۲ سالِ پسین رخ داده ظهور آدمهاییاست که دارای مدرکهای عالی تحصیلی هستند، اما اصلاً سواد ندارند یا سواد کافی ندارند. ما با انبوهی از تحصیلات عالیهخواندههای بیسواد و کمسواد مواجه هستیم. بازار تقلب و جعلکاری هم خیلی پُررونقاست. یکی از ولایتهای افغانستان که در آن- به اعتراف مسوولان امور- وضعیت معارف در بدترین حالت قرار دارد ولایت پنجشیر است. کافیاست به نتایج همه سالۀ امتحانهای کانکور در ولایت پنجشیر نگاهی بیفگنید تا عمق فاجعه را به خوبی دریابید. هم اکنون بسیاری از فارغ التحصیلان مکاتب پنجشیر موفق به راهیابی به دانشگاهها نشدهاند و بیکار اند و معتاد به انواع مواد مخدر و آلوده به انواع مختلف مفاسد اخلاقی !من در اینجا به عنوانِ «مشت، نمونۀ خروار»، در بارۀ لیسۀ عالی رُخه چیزکی مینویسم. شما میتوانید وضعیت دیگر لیسههای پنجشیر را از وضعیت لیسۀ رُخه قیاس بگیرید. لیسۀ عالی رُخه که در ولسوالی رُخه موقعیت دارد یکی از تاریخیترین و قدیمیترین مکاتب در گسترۀ افغانستان است. در گذشتهیی نه چندان دور، مکتب یاد شده وضعیت خیلی خوبی داشت و مدیران و معلمان زبده و ورزیدهیی در این مکتب، مشغول کار و فعالیت بودند و شاگردان ورزیده و دانشمندی را تربیت میکردند تا جایی که بسیاری از نخبگان پنجشیر که هم اکنون به مناصب بالای دولتی و غیر دولتی رسیدهاند فارغ التحصیل همین مکتب هستند. اما ظاهراً ترقی ما رو به پاییناست و اکنون مکتب لیسۀ رُخه گرفتار حالت رقتباریاست و شرح کامل آنچه بر این لیسه گذشته به قول فردوسی،»یکی داستاناست پرآب چشم». بنده پیش از اینکه این گزارش کوتاه را بنویسم دورا دور چیزهایی در بارۀ مکتب رُخه و حالت تاسفبارش شنیده بودم اما پس از اینکه تصمیم گرفتم… ادامه صفحه ۶
معارفِ پنجشیر…
این گزارش کوتاه را بنویسم و مجبور شدم با دانشآموزان مکتب مزبور و نیز با آنهایی که دستی در آتش دارند سخن بزنم و حرفهای آنها را بشنوم، دریافتم که وضعیت، خیلی خیلی بدتر از آنچه هست که من تصور میکردم. یکی از مشکلات عمدهیی که مکتب رُخه به آن گرفتار است، کمبود معلمان کارآگاه و فهمیده و متعهد و مسوولیتشناساست. تقریباً همۀ آنهایی که در این مکتب، مشغول آموزگاری هستند بالاتر از صنف ۱۲ آموزش ندیدهاند و سواد کافی ندارند و بر مضمونی که تدریس میکنند مسلط نیستند. در چنین وضعیتی، نباید ما از شاگردان توقع داشته باشیم دانشآموزانی آگاه و ممتاز باشند چه اینکه معلم کمسواد، شاگردی بیسواد یا در بهترین حالت، شاگردی کمسواد تحویل جامعه میدهد. علاوه برآن، برخی از معلمان در لیسۀ رُخه معتاد به مواد مخدر هستند و حتا در مواردی اعتیاد خود را به دانشآموزان منتقل کردهاند! شما از معلمی که معتاد به مواد مخدر است چه توقعی میتوانید داشته باشید و آیا این قبیل معلمان، الگوی خوبی برای کودکان و نوجوانان و جوانان ما خواهند بود؟ گزارشهایی وجود دارد دال بر اینکه برخی از معلمان در مکتب مزبور، آلوده به برخی از مفاسد اخلاقی هستند و این موجب شده که دانشآموزان در هنگام حضور در کلاس یا دیدار با اینگونه آموزگاران، احساس خطر کنند و امنیت روانی نداشته باشند و به کلاسهای درس در فضایی دلهرهآور و اضطرابآلود حضور یابند. در برخی از موارد نادر، برخی از دانشآموزان، توسط چنین معلمانی آلوده به مواد مخدر یا برخی از مفاسد اخلاقی شدهاند. گزینش آدمهایی که معتاد به مواد مخدر یا آلوده به مفاسد اخلاقی هستند به عنوان آموزگارِ کودکان و نوجوانان و جوانان ما، مصداق بارز « چوپان ساختن گرگ» است. رمهیی که چوپانش گرگ باشد تکلیفش روشن است و سرنوشتش غمانگیز و تراژیک. شماری از دانشآموزان لیسۀ رُخه از مدیران این لیسه شکایت دارند و آنها را متهم به ناتوانی در اجرای وظایف محولۀ خود میکنند و اشخاصی بیکفایت و مسوولیت نشناس میدانند. برای مثال، بارها دیده شده که دانشآموزانی که در امتحانهای سالانه ناکام ماندهاند با استفاده از قوۀ قهریه معلمان را مجبور ساختهاند آنها را کامیاب بسازند و حتا در جاهایی شاگردان نالایق و ناکام، معلمان را شدیداً مورد لت و کوب قرار دادهاند؛ اما در برابر چنین اتفاقهایی هیچ واکنشی از سوی مدیریت لیسه دیده نشده است و مدیریت لیسه توان این را در خود ندیده که از حقوق معلمان خود دفاع کند. در چنین حالتهایی، هرگز آموزگاران، به خاطر ناکام ساختن شاگردان تنبل و بیسواد، جان و آبروی خود را به خطر نمیاندازند و ناگزیر میشوند دست به تقلب بزنند و شاگردان تنبل را نمره بدهند و کامیاب بسازند و بدین گونه، ما با دوازدهپاسهایی مواجه میشویم که حتا نمیتوانند به درستی نام خود را بنویسند! یکی از نمونههای بارز بیکفایتی مدیران لیسۀ رُخه، تقلبیاست که در اثنای برگزاری امتحانها صورت میگیرد. هنگامی که با چند تن از دانشآموزان لایق و ممتاز لیسۀ رُخه دیدار کردم، متوجه شدم که آنها از تقلبهایی که در اثنای امتحانها انجام میشود جدا شکایت دارند و از حقتلفییی که در حق شاگردان ممتاز صورت میگیرد به ستوه آمدهاند و تقصیر همۀ این اتفاقها را به گردن مدیریت لیسه میاندازند. اگرچه این را همه میدانیم که هیچ کاری در افغانستان بیتقلب و تزویر صورت نمیگیرد. بیجهت نیست که کشور ما رتبۀ نخست را در فساد اداری در سطح جهان از آن خود کردهاست. مبارک مان باد! تنها اتفاق خوبی که در سالیان اخیر در زمینۀ معارف و تحصیلات عالی در پنجشیر روی داده ایناست که شماری از بزرگان پنجشیر با جمعآوری اعانه از تاجران و سرمایهداران پنجشیری، بودجهیی را برای برگزاری کورسهای آموزشی یا تامین معاش معلمان یا تعمیر ساختمانهای مناسب برای مراکز آموزشی اختصاص دادهاند. اما ظاهراً در همین مورد هم تلاش این بزرگان به جایی نرسیده و متضمن سود چندانی نبودهاست چرا که آنهایی که مسوولیت اجرای پروژههای یاد شده را برعهده داشتهاند اشخاصی استفادهجو و مسوولیت نشناس بودهاند و بدین ترتیب، بخش مهمی از سرمایۀ اختصاص داده شده به جای اینکه صرف پروژههای آموزشی شود به جیب «چهارکلاهها» ریخته شدهاست! گوییا هیچکسی دلش به حال زار و نزار وطن ما و مردم ما نمیسوزد. معلوم نیست آیندۀ انبوهی از نوجوانان و جوانان ما که در مکتبهای عقبمانده و ناکارآمدی مثل لیسۀ رُخۀ پنجشیر آموزش میبینند چه خواهد شد و سرنوشت، آنها را به کجا سوق خواهد داد. آیا ما در آیندهیی نه چندان دور با نسل تازه به دوران رسیدهیی روبرو خواهیم شد که آموزش ندیده و تربیت نشده و سواد ندارد و بیکار است و آلوده به انواع رذائل و مفاسد اخلاقی است؟ آیا ظهور نسلی نامتعهد و بداخلاق و آموزش ندیده و بیسواد در آیندهیی نه چندان دور، جامعۀ ما را به آشوب نخواهد کشاند و فضایی برای تنفس کردن برای افراد سالم و پاک و متعهد باقی خواهد گذاشت؟ گو اینکه همین اکنون نیز بخش بزرگی از جوانان ما مشغول آشفته کردن فضای جامعه و خفقانآلود و جهنمی ساختن جامعه برای افراد سالم و متعهد و مسوولیتشناس و دلسوز هستند. من به آینده چندان خوشبین نیستم.»باش تا صبح دولتش بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحر است»!
Comments are closed.