احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۷ سنبله ۱۳۹۲
استاد پرتو نادری در محفل مشاعره به مناسبت دوزادهمین سالروز شهادت قهرمان ملی
من امیدوار هستم که صفت «مردم شهیدپرور» پایان بپذیرد، هر چند ملتها و اقوامی که شهید ندارند، ملت و اقوام بیاندیشه هستند، آنجا که داعیۀ آزادی است و آنجا که داعیۀ مصونیت است، آنجا شهید هم است.
در مورد مردِ بزرگ تاریخ احمدشاه مسعود میخواهم بگویم که مردان بزرگ به این جهان میآیند و زندهگیشان با یک تاریخ آغاز میشود، ولی فرجامی ندارند. یعنی آنها بعد از مرگ نیز زنده هستند، ولی برخورد ما همیشه در تاریخ باید با این شخصیتها برخورد عقلانی باشد. ما گاهی یا دستخوش بسیار هیجانات میشویم و یا هم گاهی دستخوش بسیار بدبینی میشویم؛ ما تا هنوز ملت مطلقپرست هستیم؛ اندیشههای ما مطلق است، قهرمانهای ما مطلق است. در حالی که انسانها مجموعۀ از خوبیها و بدیها هستند.
من باری گفته بودم که بسیار خوب است که تمام تجارب رزمی و دیدگاههای سیاسی و اجتماعی مسعود باید علمی نشر شود. زندهگی مسعود مراحل مختلفی داشته است.
زمانی که دانشجو بود، میرود برای یک داعیه، تا زمان کودتای خونین ثور تا پیروزی و سقوط مجاهدین و آمدن طالبان و دورۀ مقاومت، که اینها دورههای مختلف از زندهگی احمدشاه مسعود است و بینشها و نگرشهای سیاسی او در این دورهها تحول کرده است.
ما باید همۀ اینها را بیرون بکشیم و ببینیم که مسعود در دورههای مختلف چگونه میاندیشید.
من یکبار مسعود را دیدهام ولی گاهگاهی که کلیپهایی از او را در تلویزیونها و جاهای دیگر میبینم و میشنوم، برایم خیلی شگفتیانگیز است که در آن روزگاری که فقط تفنگ و شمشیر سخن میگفت، چگونه یک انسان در بارۀ انتخابات و دموکراسی و حق شهروندی سخن میگفت.
در کنارِ این شاید این یک ضعف احمدشاه مسعود و دیگر مجاهدین بود که در کنارِ موضوعات دیگر نتوانستند تا یک تشکل سیاسی را بسازند. آنها فکر میکردند فقط تفنگ است که سرنوشت را میسازد، البته با توجه به این که کارهای بسیار کمی صورت گرفت، ولی آنقدر گسترده نبود تا توانسته باشد تأثیر بگذارد.
من که با نام علی سینا زمانی در بیبیسی کار میکردم و موضوعات و رخدادهای افغانستان را تقیب میکردم، احساس میکردم تنها نام مسعود کافی بود تا همه با یک روحیۀ قوی برزمند و از سرزمین خود دفاع کنند. شاید این هم نقطۀ ضعف مردمان این کشور باشد که نمیتوانند قهرمانان همهگانی بسازند تا همه ملت قهرمان باشد.
من گاهگاهی فکر میکنم که خداوند بزرگترین نعمتکه مرگش بود، برای احمدشاه مسعود داد. مرگِ بسیار با شکوه.
من بدین باور هستم، کسانی که زیاد از احمدشاهِ مسعود میگویند، آن صفتهای انسانی که در وجود احمدشاه مسعود بود را باید در خود نهادینه بسازند. از بهترین ویژهگیهای زندهگی احمدشاه مسعود منشهای بزرگ اخلاقی اوست.
من هیچگاهی برای احمدشاه مسعود و کسان دیگری شعر نسرودهام. ولی حس میکنم قهرمانیها و داعیۀ او همیشه در اشعارم وجود دارد.
اما در این روزها چند سطر سراغم آمدند که فکر نمیکنم زیاد هم شعر باشند.
احمدشاه مسعود!
دلم برایت میسوزد
که هرساله در هژدهم سنبله
جارچیان بازار مکارۀ سیاست
نامت را به حراج میگذارند
و کور دلان تاریخ
هنوز بر کاجستان کارنامههایت
آتش میافرزوند
و هزار و یک بار دیگر در چشمهسار شهادت تو
زهر میریزند
گویی دیگر هیچ خورشیدی از پشت تپههای بلند خراسان
طلوع نمیکند
دلم برایت میسوزد
شاید دیگر هیچگاهی نمیدانی
که یاران نیمهراه
در مرگ تو خندیدند
و رسیدند به آبی و نانی
که زهرشان باد!
Comments are closed.