احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دكتر شمس الحق اريانفر - ۱۷ سنبله ۱۳۹۲
در شمار شخصیتهایی که به تنهایی با ابر قدرتی یا ابرقدرتهایی مقابل بودهاند، مسعود یگانه شخصیتی است که راهکارهای نظامی، سیاسی و اجتماعی و… خود را به تنهایی مشخص ساخته و اجرایی نموده است. در نهضتهای آزادیبخش امریکای لاتین، جنوب شرق آسیا و سایر نقاط احزاب، سازمانها و کشورهای ممد و یاور، قهرمانان و مبارزان بودهاند؛ امادر افغانستان وضعیت گونه دیگر بود. مسعود در داخل افغانستان میجنگید؛ اما رهبری در پاکستان حضور داشت و در راستای همکاری و یاری با مسعود تحت فشار قرار داشت. این فشار هم از جانب پاکستان بود که با مسعود میانۀ خوب نداشت و نمیخواست او رشد نماید؛
هم از جانب احزاب دیگر و قومندانانی که مسعود را رقیب خویش میدیدند و هم از جانب شمار کسانی که در پشاور مستقر بودند و زیر تلقین و فشار استخبارات پاکستان و یا عقدههای شخصی، حرف و عملشان برخلاف مسعود بود. این گروه نهتنها به گونه احزاب مخالف از هیچگونه تبلیغ برعلیه مسعود مذایقه نداشتند که به تمام نیرو تلاش میکردند از رسیدن امکانات به مسعود و بزرگشدن او جلوگیری کنند. این گروه همانهایی بودند که نمیدانیم در شرایط حاضر در کدام گوشۀ دنیا خزیدهاند، شاید هنوزهم بر مسعود انتقاد دارند که چرا در میدان مبارزه و در راه خدا و میهن خود را شهید نمود و گوشه آرامش را اختیار نکرد. از اینرو، مسعود آنگونه که لازم است در همه ابعاد از یاری یاران و همبستگان محروم بود. اما با وجود این مسعود در داخل کشور و جبهات جهاد موفقترین فرمانده و مبتکرترین سازمانده بود. احمدشاه مسعود نهتنها در جبهه نظامی که در عرصههای سیاسی و اجتماعی کارنامههای بزرگی را به یادگار گذاشت.
عظمتِ مسعود در ابتکار و سازماندهی ویژه امور سیاسی و اجتماعی و نظامی بودکه او را در برابر ابرقدرتها پیروز کرد و سرفرازی بخشید. نوآوریهای مسعود در طرح برنامهها و عملیاتهای نظامی، بهحدی درخشنده است که حتی مخالفاناش نیز به آن مهر تایید میگذارند. به یاد داشته باشیم که مسعود از لحاظ تقوا و عمل و صداقت و ایثار و مبارزه و جهاد، جز مخالفان عقیدتیاش، مخالف و منتقدی نداشت. آنهایی که با او مخالفت داشتند، در اوج دشمنی ناگزیر بوده اند از شکوه و شهامت، اخلاق و ایثار مسعود، با احترام یاد کنند. از آغاز جهاد تا شهادت احمدشاه مسعود، ایثار، اخلاص، اخلاق و رشادت و شهامت و تواناییهای نظامی و سیاسی مسعود برهمگان هویدا بود. حتی دشمناش که روسها بودند میگفتند: مسعود با ما میجنگید، اما دوستش داشتیم و مسعود خوشبخت میگفتیم. ازاین رو، آن که با مسعود تا امروز مخالفت کرده و یا میکند، فقط و فقط از حسادت، تعصب و یا از کفر آن افراد سرچشمه گرفته است و بس.
یکی از کسانی که با طالبان نزدیک بود، حکایت میکرد: در روزهای شهادت احمدشاه مسعود من در کابل بودم و در یکی از قرارگاههای طالبان با هموطنان یکجا زندهگی میکردم. درآن روزها هر لحظه و هر جا سخن از مسعود بود. حتی همان طالبانی که با او جنگ داشتند، سخنی نداشتند که در ضدیت با او در جهت حقانیت خود ابراز نمایند. یکی از روزها که بیش از سی نفر مهمان و بزرگان طالب در یک اتاق بودیم، بازهم سخن از مسعود شد و یکی از طالبان که قدرتمند هم بود باتأثر گفت: مرد واقعی و مسلمان واقعی او بود، ما همه نوکر پاکستان هستیم.
چگونه مسعود به این عظمت رسید و چسان با همه تبلیغات و دشمنیهای شوروی و استخبارات منطقه و حتی یاران نا آگاه و احزاب مخالف، مسعود توانست در همه عرصهها پیروزیهای چشمگیری را بهدست آورد. دانشیان و خبرگان سیاسی و نظامی و اجتماعی موفقیت او را در این زمینهها در کنار سایر عوامل مرهون خرد و نبوغ ذاتی او میدانند، هرچند که سخن و تکیه کلام او در همه اوقات و بهخصوص در ایام پیروزیها تکرار این جمله «لطف پروردگار» بود. در زمان فتح بالاحصار و زنبورک تا چهار آسیاب که کابل را زیر فشار راکت داشت، در زیر خانههای امنیت که محل قومانده بود، عتیق یکی از دستیاران مارشال صاحب فهیم با خنده و شوخی گفت: هر وقت میخواستیم، این قسمتها گرفته میشد. آمر صاحب احمدشاه مسعود درحالی که جدی بود گفت: لطف پروردگار است، لطف پروردگار.
برخی از نمودهای خرد والا و نبوغ احمد شاه مسعود را در زمینههای یاد شده به استناد حوادث ورویدادها و تحولات زندهگی او به شناسایی میگیریم:
نبوغ نظامی
شک و تردیدی وجود ندارد که احمدشاه مسعود یک نابغۀ نظامی بود. او بدون این که نظریهپردازان و تیوریسنهای نظامی داشته باشد، جنگ در برابر دو ابر قدرت و استخبارات جهانی و منطقوی را به تنهایی، برنامهریزی کرد و همه پلانهای مارشالها و ارکان حربهای نظامی جهان را بیاثر و نقش بر آب ساخت. نمودهای مشخص را یاد میکنیم تا برهان مدعای ما باشد:
۱-حمله بزرگ سرخ در پنجشیر: ارتش سرخ بعد از شکستهای شرمآور در پنجشیر، حمله هفتم و بزرگ خودرا در پنجشیر آغاز کرد. در این حمله ۳۰ هزار سرباز، یک هزار وسایط جنگی ، ۳۰۰ چرخ بال و ۶۰ هواپیمای میک وسو برای بمبارد داخل عملیات بود. هدف شوروی ختم قطعی پایگاه پنجشیر و زندهگی در پنجشیر بود. از همین رو، سه روز متوالی ۶۰ جت جنگی خانهها و محل مسکونی را بمبارد نمود تا جاییکه یک خانه هم سالم باقی نماند. این پلان به عنوان عالیترین و نهاییترین طرح نظامی برای محو مسعود و جبهه او، در کرملین با مشوره بزرگترین جنرالان روسی طراحی شده بود. اما مسعود در برابر این برنامه طراحان فاتح جنگ دوم جهانی، چه کرد؟
احمدشاه مسعود آنگونه که در صحبت با خبرنگار ایتالوی و در سایر مصاحبههایش گفته است و در کتاب «مرد استوار» نیز چاپ شده است، می گوید: من ۲۴ روز قبل، از تمام جزئیات حمله روسها آگاهی یافتم. در مقابل چنین وانمود کردم که گام به گام با روسها در دره پنجشیر جنگ مینمایم. به این اساس کندن موضعها و خندقها را آغاز کردم. احوال برای روسها میرسید و آنها نهایت شاد بودند که نیروهای ما را با قوت عظیمی که پیش بینی کرده بودند، نیست و نابود خواهند کرد. این وضعیت را تا زمانی ادامه دادم که ۲۴ ساعت به آغاز عملیات روسها باقی ماند. در آن زمان رفت و آمد به دره پنجشیر را قطع کردم و افرادی را که میدانستم به روسها پیام میدهند همه را زندانی کردم. در نتیجه روسها دیگر ندانستند که در این ۲۴ ساعت در پنجشیر چه گذشت. در همین فرصت هدایت دادم تمام مردم پنجشیر از دره خارچ شوند. گروپهای مجاهدین را نیز از دره بیرون کردم و فقط گروههای کوچک را برای وارسی و دریافت معلومات در بیرون از حلقۀ محاصره وظیفه دار ساختم.
به وقت معین حمله آغاز شد. نخست ۳۰۰ چرخبال به تمام قلهها افراد را پیاده نموده، تمام نقاط استراتیژیک را اشغال کردند تا کسی مجال خروج از دره را نداشته باشد. بعد ۶۰ بمب افگن، بمبارد دره را بدون هیچ ملاحظه آغاز کرد. قسمی که هر زنده جانی اگر در دره باشد، تلف گردد. خبرنگار ایتالوی مینویسد: در روز سوم حمله ما در اندراب نزد مسعود بودیم که افرادش مخابره کردند، روسها از قلهها به دره پایان میشوند. همین که مسعود این خبر را شنید، بیاختیار دستش را به دستش زد، از جا برخاست و بیاختیار به صدای بلند گفت: شوروی جنگ را باخت، شوروی باخت جنگه.
این رویداد را چه نام میگذارید؟ روسها پلان کرده اند مسعود را به چنگ آرند و مسعود پلان نموده است، اژدهای سرخ را در طرح خودش به دام اندازد. طراح پلان شورویهاست. اما مسعود به گونهیی در آن طرح رخنه میکند که طرح پیروزی ارتش سرخ ، دام مرگ و نابودی لشکر بزرگترین قدرت جهانی میگردد. جنرالان روس نوشتهاند : بعد از این شکست شوروی اعلان کرد جنگ در افغانستان به بنبست رسیده است. باید شوروی افغانستان را ترک کند. مگر نبوغ غیر از این چیزی دیگری است؟
۲- طرح سقوط کابل: همزمان با خروچ روسها در سال ۱۳۶۷، طرح سقوط کابل مطرح گردید. جلسۀ قومندانان جهادی در مرز پاکستان دایر شد. مسعود هم در آن جلسه دعوت شده بود. ادارۀ آن جلسه تقریباً به دست جنرال اختر پاکستان بود. پاکستان طرح حمله به کابل را ریخته بود و میخواست قومندانان کابل و اطراف آن طرح را اجرا کنند. تقریباً همه پذیرفته بودند. مسعود میگوید: من گفتم: طرح حمله و سقوط کابل چگونه است؟ چگونه کابل سقوط میکند. جنرال پاکستانی گفت: مجاهدان از چهار طرف کابل، با دهل و سرنا و نعرههای تکبیر به شهر نزدیک میشوند، عساکر دولت کمونستی به وحشت افتاده فرار میکنند و کابل سقوط مینماید. من گفتم: کابل با دهل و سرنا سقوط نمیکند و این طرح به هیچ وجه عملی نیست. برای جنرال پاکستانی این سخن سخت تمام شد و خطاب به قومندانها گفت: من یک جنرال هستم و از خود طرح و برنامه دارم. هرکس عمل میکند، بکند و هر کس نمیکند برود پشت کارش. مسعود میگوید: من گفتم، من این طرح را قبول ندارم و میروم پشت کارم. با این سخن مجلس متشنج شد و به دنبال آن قومندانان سعی کردند مسعود به پاکستان برود و با رهبران صحبت نماید. بعدها صحت نظر مسعود به اثبات رسید. زمانی که حکومت نجیب نهتنها با دهل و سرنا سقوط نکرد که در برابر حملات و عملیات متحدانه مجاهدان با یاری و همکاری نظامی ارتش پاکستان در حملۀ جلال آباد نیز همچنان پا برجا ماند و حتی بیشتر مورال گرفت که سه سال دفاع مستقل نجیب برهان مدعاست. اگر برنامه سقوط آن توسط مسعود طرح نمیشد دیگر سقوط آن منتفی شده بود. آن موضعگیری مسعود در برابر جنرال پاکستانی و عدم قبول طرح او و اثبات بعدی صحت نظریات مسعود خود یک نبوغ نظامی را بر نمیتابد ؟ درحالی که ارکان حربهای پاکستان طرحی را آورده بودند که ناکام شد.
۳-مسعود تنها و یگانه سردار تاریخ: احمدشاه در دو مورد کاملاً تنها ماند و تقریباً همه یاران و هم پیمانانش به گونهیی از صحنه کنار رفتند.
اول: زمانی که ملک خان با تسلیم اسماعیل خان به طالبان به آنها پیوست. تمام مراکز قدرت یکی پی دیگر سقوط کرد، حاجی قدیر، جنرال دوستم، حاجی محقق، استاد خلیلی، سید منصور نادری. وضعیت به گونۀ یی پیش آمد که شرایط در تخار نیز بحرانی شد و دستگاه رهبری دولت به تاجیکستان رفت. همینگونه برخی از یاران و قومندانان مسعود نیز به بهانههای از دره خارچ شدند. تنها مسعود ماند. درشب دومی که تالقان نیز سقوط کرده بود، احمدشاه مسعود به رهبری دولت که در بیرون از کشور قرار داشت، این پیام را داد: ملک با من تماس گرفته است. او آماده است در برابر طالبان مقاومت نماید. من باید ورود طالبان را از طریق سالنگ به طرف شمال قطع نمایم . از این ببعد ارتباط ما و شما مدتی قطع خواهد شد؛ زیرا من با گروهی مجاهدان روانه سالنگ هستم. مسعود این راه را قطع کرد و طالب از شمال با ضربۀ سخت رانده شد.
بار دوم مسعود زمانی تنها ماند که طالبان تمام قوای خود را گرد اوردند و حرکت نمودند تا از طریق اندراب و کوتل خاواک به پنجشیر داخل شوند و با فتح پنجشیر روانه کابل گردند. مسعود این جا نیز تنها بود. خود با گروهی از مجاهدان به کوتل خاواک رفت تا قوای چندین هزار نفری طالب را سد و مانع شود. خودش مستقیماً داخل عملیات بود. کسانیکه همراه مسعود بودند میگویند: در آنجا و در آن حمله ما لطف پروردگار را به چشم سر دیدیم. ورنه نیروی ما به آن پیمانه نبود که طالب شکست کند. طالبان شکستند و تار و مار شدند. این نبردها مسعود را برای همیش قهرمان استثنایی و نا تکرار جنگهای چریکی و سردار همیشگی و بیهمتای تاریخ افغانستان کرد و یکبار دیگر بر شهامت و ایثار و نبوغ نظامی مسعود صحه گذاشت.
۴-در سال ۱۳۶۹پاکستان طرح عملیات بزرک نظامی و ختم دولت اسلامی را به افغانستان ارایه کرد. تروریستهای ۴۰ کشور با همراهی ۶۰ تانگ و نیروی مختلط افغانی و پاکستانی به شمول فرقه چرات، در بر اندازی دولت اسلامی دست به کار شد؛ در آغاز این حمله میرویس غیاثی کارمند سفارت افغانستان در تاجیکستان در محل فرماندهی حضور داشت. او بعد از سه روز جنگ به تاجیکستان آمد. او گفت: جنگ بسیار شدید است، بالای هر پوسته، ۱۰ تا ۱۲ تانگ انداخت مینماید. مجاهدان مجال نفسکشیدن ندارند و پیوسته از پوستهها زخمی انتقال مییابد، اما خط برجاست و کسی موضع خود را رها نمیکند. بعد افزود بادیدن شمار زیاد زخمیها آمر صاحب میگفت: اگر تبلیغات روزنامهها و رادیوها نباشد که هیاهو به راه میاندازند فلان جبهه سقوط کرد، خوب است یک مرتبه نیروی طالب و پاکستانی را رها کنیم . مرگ این قوا همین میدانهای شمالی است. سه روز دیگر گذشت، فشار جنگ بیشتر شد و شمار زخمیها بالا رفت و مسعود همان طرحی را که داشت، عملی کرد. به نیروهایش فرمان عقب نشینی داد و طالبان فاتحانه به پروان و کاپیسا مسلط شدند و در عقب دروازههای پنچشیر و سالنگ، آرایش قوا دادند. دو روز بعد مسعود قوماندانان را در پنجشیر گرد آورد. برخی از قومندانها از شدت تأثر میگریستند و میگفتند: آمر صاحب ما شکست نخورده بودیم، چرا فرمان عقب نشینی دادی؟ آمر صاحب گفت: تلفات زیاد بود، نیروی دشمن تجمع داشت و مواضع ما مشخص بود. اکنون دشمن را پراگنده ساختهایم. انشاالله با یک حمله نابود خواهند شد. فرمان صادر شد. مجاهدان در متن طالب داخل شدند و فردا وقت نماز صبح از عقب دشمن و از نقاط مختلف عملیات را شروع کردند. تاساعت ۱۱ روز ۵۰۰۰ هزار طالب جنگی کشته شد. در تاریخ نظامی کسی سراغ ندارد، سرداری را که موضع خود را در یک مانور به دشمن دهد و باز چنین باز پس گیرد. آن طرح و برنامه نظامیان پاکستان و طالبان و این طرح احمدشاه مسعود که در متن طرح آنها داخل گردید و آن را چنان به نفع خود تغییر داد که تباهی کامل هدیه شان شد. این عمل غیر از یک نبوغ والا چه نام دیگری میتواند داشته باشد.
نبوغ اجتماعی
عملکرد اجتماعی مسعود، بعد از تجاربی که در عملیات ۱۳۵۴ بهدست آورده بود، نهایت هوشمندانه بود. مسعود از همان آغاز و از زمانی که نو جوان بود، مجاهد عادی نبود. از همان آغاز ادعای رهبری داشت. میگویند کسی که شعور اجتماعی داشته باشد، وقتی در یک اجتماع حضور یابد، خود بهخود رهبری کار را بهدست می گیرد، هرچند مسوول امر کسی دیگری باشد. این شعور اجتماعی که در مسعود به حد اعلی وجود داشت، نبوغ او را بارور ساخته بود. چند مورد را بر میشماریم.
کار شورایی: مسعود اغلب امور را از طریق شوری و با مشورۀ مردم، حل و فصل میکرد. این امر سبب گردید که هیچگاه چند دستگی به در انجا رخ نداد. این کار شاید در دیگر جاها هم بود، اما مسعود به گونه واقعی آن را به راه انداخته بود. وقتی … ادامه صفحه ۷
احمدشاه مسعود نبوغ…
کسی گناه میکرد، مردم فیصله میکردند، سارنوال و قضا عمل میکرد.
وحدت پنجشیر: کار عمده مسعود ایجاد وحدت حزبی و فکری در پنجشیر بود. در پنجشیر احزاب چپ و راست فراوان حضور داشت. مسعود همه را به دور خود جمع کرد و در یک مسیر حرکت داد . او میتوانست هر یک را به گوشه پراگنده کند، اما نبوغ اجتماعی او حکم میکرد که باید همه را با خود داشته باشد.
عصیان قومندان بهلول: میگویند زمانی قومندان بهلول، قومندان جسور پنجشیر که حین سقوط کابل در عقب زدن طالبان از دهانۀ پنجشیر رشادت بینظیر نشان داد، در دوران جهاد عصیان کرده بود. مسعود برای مهار نمودن او از ۲۳ قرارگاه پنجشیر نفر خواست و عملیات مشترک را بالای او آغاز کرد. وقتی بهلول در محاصره قرار گرفت، او را نکشت، به تسلیم وادار نکرد، بلکه گفت: خودت برو به زندان.
عملیات توسط همه مردم پنجشیر، نکشتن او ، حفظ عزت نفس او و خوار نساختنش همه و همه نبوغ اجتماعی مسعود را بر میتابد. امروز میبینیم که همان قومندان از پیروان خوب مسعود است.
نبود هیچگونه اعتراض: حسین خان قومندان جبهات مسعود قصه میکند: وقتی امر صاحب در حمله روسها، امر خروج مردم پنجشیر را داد، مردم به طرف گردنهها درحرکت بودند. نظامیان نیز در این میان بودند. زن پیری را دیدم که با مشکلات و با رنج درحرکت است. به بچهها گفتم خوب است این با این مادر شوخی کنیم و او را آزار دهیم. خطاب به آن پیر زن گفتم: مادر بسیار به زحمت هستی . همهیی سرگردانیها ازدست همی آمراس . خدا ایره بگیره که سرگردانی کم شوه . آن زن پیر گفت: خدا ترا بگیره. ما هرچه باشه قبول داریم، خدا عمر اوره دراز کنه. مگر این نشانی از آن نبوغ اجتماعی مسعود نیست که چنین در دلها راه یافته است.
نبوغ سیاسی
فتح کابل: مسعود در کنار کابل قرار نداشت. نزدیکتر از او قومندانان فراوانی بودند. بهخصوص بودند فرماندهانی که از سوی پاکستان و کشورهای غربی حمایت میشدند تا در فتح کابل دست اول را داشته باشند، اما مسعود پلان سقوط کابل را سنجید، آن را عملی کرد و با وجود مخالفت برخی از احزاب فاتحانه به کابل داخل شد. مگر این نشانی از نبوغ او نیست؟
نیفتادن به دام شرق و غرب: داکتر عبدالرحمن نماینده سیاسی مسعود بود که پیوسته به کشورهای جهان سفر میکرد و به نمایندهگی از مسعود مذاکره مینمود. باری وقتی جنگها در کشور شدت گرفته بود، داکتر را دیدم و پرسیدم: شما برای مذاکره با کشورهای جهان میروید، آن کشورها چه میگویند و از ما چه میخواهند؟ گفت: به هرکشور غربی که میروم میگویند: ما حکومت اخوانیها را نمیخواهیم. چیست طرحتان یعنی چیست طرح مسعود بیارید تا ما حمایت کنیم . اگرطرح ندارید، بفرمایید این طرح را عملی کنید، ما حمایت میکنیم. بعد گفت: هر طرحی که میدهند، مسعود درآن داخل است. بعنی میخواهند مسعود مجری آن باشد. اما مسعود به دام هیچ یک از طرحها نیفتاد تا برعلیه رهبران جهاد کودتا کند و برای خود قدرت کمایی کند. هدف آن طرحها درنخستین گام این بود که صفوف جهاد گران بشکند، امامسعود هرگز این کار را نخواست. بعد ها درهرگام چنین طرح های عملی شد اما دیدیم که هیچ سودی نداشت. مگر این اصل را درشمار نبوغ سیاسی مسعود نشماریم. شاید شماری قبول نکنند، اما حوادث امروز نشان میداد هدف آن طرحها فریب مسعود بود ورنه کسانی که همان طرحها را پذیرفتند چرا قبول و تایید را کمایی نکردند.
تسلیم شرق و غرب نشد: فشار شرق به همان پیمانه بالای مسعود بود که بعدها غربیها فشار آوردند تا او را به قمر خویش تبدیل نمایند. حتی طالبان نیروی فشاری بود که هر وقت عنوان میشد اگر مسعود اماده قبول همکاری باشد، دیگر طالبی وجود نخواهد داشت. اما مسعود نخواست آزادهگی اسلامی و ملی خود را قربان کند. شاید بعضیها بگویند او غلط کرد. اما دیدیم آنهایی که آماده همکاری شدند، با آنها چه میشود؟ اما نبوغ سیاسی مسعود او را یاری کرد تا شهید شود، اما همیشه قهرمان این ملت باشد. اندک اشتباه او را به ذلت میکشاند . اما خرد سیاسیاش او را در اوج عزت از این جهان بردتا جاودانه باشد. این مسعود بود که به نمایندۀ امریکا که او را تشویق به همکاری میکرد و میگفت در غیر آن تهدید طالب وجود خواهد داشت، گفت: اگربه انذازه کلاهم در افغانستان جا باشد از این خاک دفاع میکنم. مردی که برای هر وجب سرزمینش جان میداد، جادارد که قهرمان ملی و جاودانه این سرزمین باشد و نبوغش را که به تنهایی بزرگترین قدرتهای جهان را زبون ساخت ستایش کنیم.
Comments are closed.