بررسی مجدد نیروهای نظامی؛ طرحی ناموفق

- ۱۵ سنبله ۱۳۹۱

توقف روند آموزش نیروهای کشور به‌وسیلۀ امریکا، به‌دلیل افزایش حملات یونیفورم‌پوشان به نیروهای ناتو، زنگ خطر تازه‌یی است که می‌تواند جلب و جذب نیروهای جدید نظامی را متاثر کند. همین حالا، جذب نیروهای جدید نظامی در کشور با چالش‌های متعددی روبه‌رو است و در بسیاری از مناطق، مقام‌های محلی پولیس و ارتش از کمبود نیرو سخن می‌گویند. اگر به این معضل، معضل تازه‌یی نیز افزوده گردد، بدون شک آسیب‌پذیری نیروهای امنیتی افزایش می‌یابد و به تبعِ آن، اوضاع رو به وخامت کشور از این‌هم بدتر خواهد شد.
طرح ایجاد ارتش و پولیس ملی، از آغاز با کاستی‌های فراوانی مواجه بود و در این خصوص، شرایط ویژه کشور و نیازهای آن به حساب آورده نشدند و به همین دلیل دیدیم که با گذشت هر روز، مقام‌های امنیتی از وارد کردنِ دیدگاه‌های جدید و تغییرات در مکانیزم و ساختار نیروهای نظامی خبر دادند. در همین حال، طراحان و اجراکننده‌گان ایجاد ارتش و پولیس نوپای کشورهم نظرات و دیدگاه‌های متفاوتی را به نمایش گذاشتند و مشخص شد که میان آن‌ها نیز هماهنگی و یک‌دستی در خصوص اجرای طرح ایجاد نیروهای امنیتی وجود ندارد.
از جانب دیگر، تمویل‌کننده‌گان بین‌المللیِ طرح ایجاد ارتش و پولیس که خود از مشاوران اصلیِ این برنامه نیز بودند، در بسیاری از مسایل با همکاران افغانستانی خود اختلاف نظر داشتند و این مسایل در مجموع سبب شدند که امروز نیروهای کشور در وضعیتی نامشخص و غیرقابل پیش‌بینی قرار گیرند.
همان‌گونه که شرایط اجتماعی و فرهنگیِ افغانستان، شبیه هیچ‌یک از کشورهای متحد غربی آن نیست، ارتش و پولیس آن نیز نمی‌تواند شبیه این کشورها باشد. شاید تجارب کشورهای کمک‌کننده به افغانستان، بتواند در بعضی جاها مفید واقع شود، ولی به دلایل اختلافات فرهنگی در بسیاری مسایل، این تجارب راه خود را از یک‌دیگر جدا می‌کنند.
افغانستان تجربه دیگری در عرصه مبارزه و جنگ دارد که شاید دیگر کشورها چنین تجربه‌یی را نداشته باشند. سه دهه جنگ و درگیری ـ چه با قدرت‌های بزرگ جهانی و چه با قدرت‌های منطقه‌یی ـ آرایش نظامی در افغانستان را دست‌خوش تحول و دگرگونی کرده است. زمانی نیروهای نظامی کشور، از الگوی ترکیه پیروی می‌کرد و در مجموع این الگو، الگوی کارآمدی نیز برای این نیروها، به‌دلیل نزدیکی‌های فرهنگی و جغرافیایی، به شمار می‌رفت؛ ولی بعداً زمانی که افغانستان تلاش کرد تسلیحات نظامی روسی را به‌دست آورد، دست همسایه شمالی کشور در ساختار نیروهای ارتش و پولیس باز شد والگوی ترکی، جای خود را با الگوی روسی نظامی عوض کرد.
در طی چندین دهه، الگو و سلاح روسی در کشور به اندازه کافی جا باز کرد و حتا در زمان جهادِ مردم افغانستان علیه نیروهای اشغالگر، هر دو طرف منازعه از سلاح‌های روسی علیه یک‌دیگر استفاده می‌کردند. اما در این سال‌ها، مردم افغانستان تجربۀ تازه‌یی از جنگ را هم فرا گرفتند؛ جنگ چریکی، که عمدتاً با نیروی پراکنده و تجهیزات کم قابل اجراست. مردم افغانستان نزدیک به دو دهه با اشغالگران ـ چه از مرزهای شمالی و چه از مرزهای جنوبی ـ جنگیدند و از استقلال، تمامیت ارضی و کیان اسلامیِ خود پاسداری کردند.
اما به دنبال سقوط رژیم متحجر طالبانی که فضای جدید سیاسی در کشور حاکم شد، تلاش‌های مستمری صورت گرفت که تجربه مجاهدین در جنگ با اشغالگران نادیده گرفته شود. به همین دلیل، دیدیم که پراکنده‌گی و تشتت در ساختار نیروهای نظامی، حاکم شد و به جای توجه به تجارب و نیازهای امنیتی و سیاسی کشور، تیوری‌پردازی‌های جنگی از هر طرف بالا گرفت.
البته در عرصۀ نظامی نمی‌توان بدون نظریه عمل کرد، ولی ساختار و بافتار فرهنگی و اجتماعی کشورها نیز از اهمیت ویژه‌یی برخوردار اند. زمانی یکی از نظریه‌پردازان مهم اسلامی، می‌گفت: کشورها همان‌گونه که دارای جغرافیای منحصر به خود هستند، از ویژه‌گی‌های منحصر به فرد فرهنگی و سیاسی  نیز برخوردار اند. این نظریه‌پرداز، معتقد به «جغرافیای حرف» بود و می‌گفت شاید یک حرف و سخن در یک کشور به نتایج دلخواه و مطلوب منتهی شود، ولی همین حرف و سخن برای کشور دیگر کُشنده باشد. در عرصه مناسبات نظامی نیز این منطق می‌تواند کارآمد تلقی شود. شاید برای کشوری یک نوع الگوی نظامی کارساز باشد، ولی برای کشور دیگر، الگو و روش دیگری لازم باشد. با توجه به این ویژه‌گی‌هاست که نظریه‌پردازان دفاعی و جنگی، ساختارهای نظامی را مشخص می‌کنند و بر اساس آن، به ایجاد ارتش و پولیس می‌پردازند، هرچند که نمی‌توان انکارکرد که نظریه‌های عام همواره می‌توانند به عنوان چراغ رهنما عمل کنند.
در سال‌های پس از سقوط رژیم طالبانی، افغانستان نیاز به ارتش و پولیسی داشت که با شرایط کشور آشنا باشد و بتواند از پسِ مشکلات امنیتی بیرون شود. این ارتش، نه ارتش امریکا می‌توانست باشد و نه ارتش بریتانیا. این ارتش و پولیس می‌توانست از درون تجارب فرماندهان جهاد و مقاومت با امتزاج با تجاربِ کشورهای متحد افغانستان، پی‌ریزی شود.
این روزها که در آستانه ۱۸ سنبله، روز شهادت قهرمان ملی کشور و روز بزرگ شهید قرار داریم، خوب است که با یاد آن ابرمرد عرصه آزادی و رشادت، از کارنامه‌های نظامیِ او نیز سخنی داشته باشیم.
قهرمان ملی کشور از سوی بسیاری از نظریه‌پردازان نظامی، به عنوان یک استراتژیست نظامی توصیف شده است. تجارب این مرد آزاده برای افغانستان، به عنوان تجارب دست اول و کارساز از اهمیت ویژه‌یی برخوردار است. شهید احمدشاه مسعود در مبارزه و تامین امنیت، چنان متفکرانه برخورد می‌کرد که کم‌تر نظامی‌یی در جهان با او می‌توانست همسری کند. خاطرات مبارزات هوشمندانه و قهرمانه او، در اذهان یاران و نزدیکان این شهید بزرگ وجود دارد و نیاز است که آن خاطراتِ سرشار از پند و تجربه، مکتوب و در زمینه ایجاد ارتش و پولیس کارا و مطمین از آن‌ها استفاده شود. دولت اگر واقعاً خواهان تامین امنیت و پاسداری از کشور است، نباید تجارب و کارکردهای مردان جهاد و مقاومت را نادیده گیرد و به ساده‌گی از کنار آن‌ها عبور کند. ضرورت است که در این عرصه افرادی گماشته شوند تا این تجارب را از نقاط مختلف کشور گردآورند و به صورت نوشتار در اختیار طراحان و ایجادگرانِ ارتش و پولیس قرار دهند.
بررسی نیروهای امنیتی، به هیچ صورت نمی‌تواند طرحی موفق به شمار رود؛ چرا که همواره خطر رخنه و نفوذ نیروهای بیگانه در ساختارهای امنیتی وجود دارد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.