دکتر امیرشاه حسن‌یار درگذشت

گزارشگر:14 حوت 1392 - ۱۳ حوت ۱۳۹۲

mnandegar-3دکتر امیرشاه حسن‌یار یکی از شخصیت‎های علمی و اکادمیک کشور، جهان فانی را وداع گفت.
آقای حسن‌یار که از چندسال بدین‎سو در ایالات متحدۀ امریکا زنده‎گی می‎کرد، روز گذشته در این کشور درگذشت.
درگذشت آقای حسن‎یار ضایعۀ بزرگی برای جامعه علمی و فرهنگی کشور محسوب می‎شود. او از همکاران قلمی روزنامۀ ماندگار بود و هرازگاهی مقاله‎های علمی و تحقیقی خویش را که اکثراً دربارۀ وضعیت تحصیلات عالی بود، به روزنامۀ ماندگار می‎فرستاد.
زنده‎گی نامۀ دکتر حسن‎یار به قلم خودش
من وکیل محمد اکبر خان نرگس را از نزدیک می‌شناسم، زیرا ما هر دو تقریباً از یک روستا هستیم. در عین زمان وقتی که من محصل بودم به او انگلیسی درس می‌دادم.
در سال ۱۳۴۴ وقتی که انتخابات برگزار شد، من محصل دانشگاه کابل بودم و دولت هم به ما اجازه داد که به محل‌های سکونت خود برویم و در انتخابات سهم بگیریم. من که اصلاً از پنجاب هستم، به آن جا رفتم. انتخابات هم صورت و چند کاندیدا بودند و از آن جمله یکی هم محمد اکبر خان نرگس بود.
در انتخابات البته محمد یوسف خان هم رقیبش بود، ولی محمد اکبر خان نرگس به دلیل خدماتی که به معارف هزاره جات کرده بود، در بین مردم شهرت و نام نیک داشت. در انتخابات ۱۳۴۴، که من هم شرکت کرده بودم، ایشان وکیل شد.
وقتی که او به پارلمان آمد، چند نفر وکیل دیگر هم بسیار نقش داشتند که از آن جمله شیخ رمضان علی شریفی بود و در عین حال محمد اسماعیل مبلغ، حاجی عبدالرزاق خان توفیق ترکمنی و عبدالحسین مقصودی از ناوور بودند.
آنها در چند مورد بسیار جدی بودند. وقتی که قانون دانشگاه به شورا آمد و در آن قانون ذکر کرده بودند که هر کسی که استاد می شود، باید هر دو زبان (فارسی و پشتو) را بفهمد و بتواند به هر دو زبان تدریس کند.
وقتی که این قانون رفت به پارلمان، تعداد زیادی از وکلا به شمول مبلغ، اکبر خان نرگس و شیخ رمضان علی شریفی (با آن مخالفت کردند). به خاطر دارم که شریفی در پارلمان گفت که خداوند در قرآن گفته که علمه البیان و نه علمه الپشتو و آن قانون را رد کردند.
از مسایل دیگر، معارف متوازن هم در پارلمان یک مساله بسیار مهم بود. در بعضی جاها به صورت غیرمتوازن دانشکده ها و مکاتب زیاد تشکیل می شد و مخصوصا وقتی که دانشگاه ننگرهار تشکیل شد، یکی از اعتراض‌ها این بود که این دانشگاه در چند کیلومتری کابل تشکیل شده و چرا در بلخ تشکیل نمی شود و چرا در هرات نمی شود.
آنها در مجموع برای توسعه معارف کوشش کردند و در همان دهه دموکراسی تعداد زیادی از مکاتب در هزاره جات در اثر تلاشهای همین وکیلان، که اکبر خان نرگس هم جزو آنها بود، تشکیل شد، خیلی چشمگیری بود. مثلا لیسه پنجاب و لیلیه پنجاب، که لیلیه ای بود برای تمام ولسوالی های هزاره جات.
وقتی که دانش آموزان از ولسوالیهای هزاره جات می آمدند، لیلیه می خواندند، چرا که تعداد زیادی از مردم فقیر بودند و نمی توانستند در مکاتب روزانه درس بخوانند.
در کل تلاشهایی را این وکیلان به صورت دسته جمعی کردند و در عین زمان یک تیم واقعا بسیار منسجم بودند. در اکثر مجالسی که آنها می کردند، در باره مسائل مملکتی، مسائل معارف و تشکیلات اداری افغانستان، تقریبا همیشه من هم همراه شان بودم. آنها بسیار منسجم بودند و همکاری بسیار خوب داشتند.
آموزش انگلیسی
من زمستانها که از دانشگاه مرخص می شدم، می رفتم به زادگاه خود، پنجاب، و ایشان (محمد اکبر خان نرگس) مرا دعوت می کرد. خانه ما از خانه او کمی فاصله داشت و نمی توانستم که روزانه بروم و شبانه پس بیایم.
به طور سنتی من روزهای شنبه می رفتم به خانه آنها و اکبر خان نرگس و برادرش سناتور محمد علی خان نرگس را انگلیسی درس می دادم. سناتور محمد علی خان در مکتب هم با من بود و آدمی هوشیار بود و قلمی خوب داشت ونویسنده خوب بود.
آنها را تا روز پنجشنبه انگلیسی درس می دادم و روز پنجشنبه به خانه پس می آمدم و روز شنبه باز هم می رفتم. این در سالهای ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۴۳ بود.
مرا تشویق می‌کرد
محمد اکبر خان نرگس از دوستان بسیار نزدیک من بود و مرا بسیار تشویق می کرد که دانشگاه بخوانم وگرنه در شرایط آن زمان اکثرا وقتی که از کلاس دوازدهم فارغ التحصیل می شدیم، فقر و شرایط سخت زندگی اکثر شاگران را وادار می کرد که پس به زادگاه خود بروند معلم شوند. من هم میل داشتم که بروم معلم شوم. ولی محمد اکبر خان نرگس مرا زیاد تشویق کرد که باید به تحصیلات خود ادامه دهم و دانشگاه بخوانم.
وقتی که من دانشگاه را هم خواندم و به عنوان شاگرد اول از دانشکده زراعت فارغ التحصیل شدم، چون در تظاهرات سوم عقرب (۱۳۴۳) شرکت کرده بودم، مرا از دانشگاه اخراج کردند.
بعد از آن من می خواستم که همه چیز را ترک کنم، اما ایشان تشویق کرد و گفت شما مبارزه کنید و از حق خود دفاع کنید. پس از آن من یک سال مبارزه کردم تا دوباره وارد دانشگاه شدم.
مشاور نزدیک
در تمام مسائل مشاور بسیار نزدیکش من بودم. در نطقهایی که می کردند و نطقهایی که می نوشتند و دیگر موضعگیری‌هایش من همراهش بودم. با کسان دیگری هم مشورت داشت، ولی بیشتر با من مشورت داشت. در عین زمان ما هر دو به این عقیده بودیم که باید یک تیم تشکیل شود و به همین خاطر بود که یک تیم تشکیل شد و در آن تعدادی از افراد بودند.
فرقی که با وکیلان فعلی داشت این بود که او از شخصیتهای ملی بود. آنها شخصیتهایی بودند که برای منافع شخصی خود کار نمی کردند. پشت این در و آن در پی منافع شخصی خود نمی رفتند، ولی در بعضی مسائل به صورت جدی می رفتند، چنانچه در بعضی جاها مرا هم همراه خود می برد و مخصوصا وقتی که به وزارت معارف می رفت. با وزیران در باره مسائل معارف متوازن صحبت می کرد.
او یکی از چهره هایی بود که با معارف و تحصیلکرده ها روابط بسیار خوب داشت. برخلاف یک عده وکلایی که اصلا تحصیلکرده ها و روشنفکران را به نگاه خوب نمی دیدند، وسعت نظر داشت.
وکیلان آن دوره که با هم می نشستند، و من هم با ایشان بودم، هدف و آرمان مشترکی داشتند و آینده‌نگر بودند. وکیلان دوره دموکراسی بسیار مقتدرتر از وکیلان فعلی بودند و در عین زمان آنها مردمانی بودند که یک شبه نیامده بودند.
همه کوشش آنها و مخصوصا اکبر خان نرگس با عده ای دیگر مثل رمضان علی شریفی، عبدالرزاق توفیق و علی محمد خان از دره صوف، این بود که در همین دوره ای که در پارلمان هستند، چون در بین توده ها بودند، آلام و رنجهای مردم را احساس کرده بودند، می خواستند مشکلات، رنجها و مصیبتهایی که وجود دارد، اگر حل نمی شود، حد اقل از مقدار آنها کاسته شود.
جالب این بود که در تمام مجالسی که صورت می‌گرفت، ایشان از من دعوت می‌کرد که همراهش بروم ــ حتی در بعضی مجالسی که با وکیلان شمال هم داشتند. ایشان روابط خوبی با وکیلان شمال هم داشتند و از جمله با نظر محمد خان تخاری و نور محمد خان تاتار.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.