احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نثاراحمد فیضی غوریانی ـ عضو مجلس نمایندهگان/ 2 ثور 1393 - ۰۱ ثور ۱۳۹۳
انتخابات در افغانستان به عنوان مهمترین فرایند تحکیمِ ارزشهای مردمسالارانه به پایان رسید و حالا به تعقیبِ این فرایند ملی، همۀ دیدهها به سوی نتایجِ آن دوخته شده است. در این جُستار تلاش میشود که به این پرسش، پاسخ ارایه شود که «آیا راه یافتنِ یکتن از نامزدها به کاخ ریاستجمهوری کافیست و هیچ مشکلی پس از آن وجود نخواهد داشت؟»
زمانی این پرسش به عنوان یک پرسشِ کلیدی ذهنم را به خود مشغول کرد که با جناب احمدولی مسعود رییس بنیاد احمدشاه مسعود و طراح برنامۀ «آجندای ملی» در خانهاش بر سرِ مسایل کشور و انتخابات صحبتهای طولانی داشتم. در بسیاری از زمینهها ما به نتایجِ واحدی رسیده بودیم و این پرسش نیز در جریانِ همین گفتوگوها سر برآورد.
حاصل گفتوگوهای چندینساعتۀ ما در آن وقت، دغدغههای پساانتخاباتی بود؛ دغدغههایی از ایندست که پس از پیروزی یک نامزد، چه پیش میآید؟ آیا برنامهیی برای یک روز پس از اعلام این پیروزی وجود دارد؟…
در اینکه انتخابات یک نامزد پیروز خواهد داشت، همه متفقالقولاند. فرقی نمیکند که این نامزد پیروز چه کسی است و چهگونه به پیروزی دست یافته؛ در نتیجۀ اعلام نتایج در دور اول و یا دور دوم و یا اینکه بدون رفتن به دور دوم، ولی در یک توافق با دیگر نامزدها و تشکیل دولت مشارکتی!
این مسأله، دغدغۀ جستار کنونی نیست، ولی میتواند بر نتایجِ آن اثرگذار باشد. مشکلِ اکثر نامزدانِ انتخابات ریاستجمهوریِ افغانستان و تیمهای موجود در این است که علیرغم ادعای داشتن طرح و برنامۀ پس از پیروزی، به حادترین مسایلِ جامعه کمتر اندیشیدهاند و برنامههای مدون برای حلِ آنها در اختیار ندارند. گاه با طرحهای کلی و مبهم تلاش میشود که این نقیصه به گونهیی جبران شود و گاه با ظاهر شدن در رسانهها و گفتن حرفهای شعاری. اما مشکل اصلی اینجاست که با چنین حرفهایی، مشکل کشوری چون افغانستان که در برزخِ میانِ گذشته و آینده در نوسان است، حل نمیشود.
مشکل افغانستان دقیقاً زمانی آغاز میشود که نتیجۀ انتخابات اعلام شود. آنگاه است که میبینیم چالشها و مشکلات قد میافرازند و بهزودی تواناییهای حکومتِ جدید را می بلعند. پس باید به این مسأله توجه داشت که راه یافتن به کاخ ریاستجمهوری کافی نیست، هرچند میتواند یک شرط ضروری برای تمثیل ارادۀ مردم باشد.
افغانستان کشوریست که تازه سازههای دموکراتیک را تجربه میکند و هنوز به اندازۀ کافی از تفکراتِ پیشادموکراتیک فاصله نگرفته است. مهمترین تهدید برای ارزشهای دموکراتیک در چنین جوامعی، پوپولیسم سیاسی است. رفتن به کاخ ریاستجمهوری تنها روی خوبِ سکه است، ولی این سکه روی بدی هم دارد و آن روی بد این است که در فردای پیروزی، عدهیی خود را به دور از قدرت سیاسی میبینند و به این دلیل حس میکنند که با حق و رایشان جفا صورت گرفته است.
در سیزده سال گذشته، آقای کرزی با همۀ تلاشهای خود موفق نشد که پاسخی به این معضل پیدا کند. نه اپوزیسیون افغانستان توانست نقش فعال اپوزیسیونی داشته باشد که برای جوامع دموکرایتک از اهمیتِ فراوان برخوردار است و نه دولت افغانستان توانست چتری برای تمامِ گروهها و جناحهای موجود برافرازد. همین که در جریان کارزارهای انتخاباتی همان افرادی که در داخل نظام کار میکردند، به یکدیگر اتهام وارد نمودند، عمق بدبینیهای سیاسی در افغانستان را نشان میدهد.
بر این بنیاد، بحث فردای پس از پیروزی بسیار اهمیت دارد. چه مکانیزمی باید روی دست گرفته شود که در نتیجۀ آن، همۀ گروههای سیاسی و بهویژه مردم افغانستان خود را زمامداران اصلیِ کشور ببینند؟ و اگر اپوزیسیونی نیز شکل میگیرد، اپوزیسیونی قدرتمند و دارای منطق سیاسی باشد که بتواند در هدایتِ حکومت مفید تلقی شود؟
این معضل زمانی میتواند راهحل پیدا کند که واقعاً تیم پیروزِ انتخابات در پی انحصارِ قدرت نباشد و حکومتی بهوجود آید که آیینهدارِ حضور شهروندانی به مساحتِ جغرافیای افغانستان باشد. دقیقاً میخواهم بر ایجاد دولت وحدت ملی تأکید بورزم؛ دولتی که نه بر اساسِ معاملهگری سیاسی میان چند نفر بهوجود آمده باشد، بل دولتی که نمایندهگان واقعی مردم افغانستان، نخبهگان و متخصصان، آن را پایهریزی کرده باشند.
فرمول فعلی که مورد استفاده قرار میگیرد، پاسخگوی نیازهای امروز کشور نیست. این فرمول به گونۀ اشتباهآمیزی طراحی شده که دولت وحدت ملی را با حضور معاملهگرانِ سیاسیِ هر منطقه در بخشهایی از حاکمیت به اشتباه گرفته است. این فرمول کارایی خود را از دست داده و باعث بهوجود آمدنِ یک فاصلۀ کلان میان شهروندان و حاکمیت شده است. دولت وحدتِ ملی باید از نخبهگانِ همۀ اقوام، ملیتها و اقشار جامعه نمایندهگی کند و این افراد اند که میتوانند ممثل واقعیِ ارادۀ مردم در یک نظام مردمسالار باشند.
Comments are closed.