احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





شاه نعمت‌الله و حافظ

گزارشگر:دکتر محمـود فتوحی/ 13 ثور 1393 - ۱۲ ثور ۱۳۹۳

mnandegar-3درباره روابط شاه نعمت‌الله ولی (۷۳۱- ۸۳۴) و حافظ سخن بسیار است. محققان نشان داده‌اند که آن‌ها با هم دیدار نکرده‌اند، زیرا شاه نعمت‌الله بین سال‌های ۸۱۲-۸۱۷ حدود ده سال پس از مرگ حافظ به شیراز رفته‌است (فرزام، ۱۳۵۴). به گمان برخی آن دو شعر هم را می‌خوانده‌اند و میان ایشان اختلاف ‌نظرهایی بوده است. شعرهای واحدی را به هر دو نسبت داده‌اند. واقع امر این است که حافظ هیچ‌گاه به شاه‌ولی نظر نداشته، بلکه الگوی شاعری، برای شاه‌ولی بوده است. شاه‌ولی چندین بار به استقبال حافظ رفته و غزل‌هایی با وزن و قالب و مضامین مشترک در هر دو دیوان زیاد است (رک. فرزام، ۱۳۷۹: ۲۹۳-۳۰۰). فعالیت شعری شاه ولی در کرمان مصادف با آخرین سال‌های زنده‌گی حافظ آغاز می‌شود.

ویژه‌گی‌های بلاغی غزل‌های شاه‌ ولی نشان می‌دهند که مخاطب اصلی وی، شاعران درباری و حرفه‌یی نیستند، بلکه وی شعرش را ابزار دعوت پیروان عرفان مکتبی ساخته است. دلیل ساده‌گی سبک و تکراری بودن ابیاتش این است که اکثر غزل‌هایش پاســخ فوری به قوال و یا به مریدانش در محافل صوفیانه بوده است. از اسناد تاریخی می‌توان فهمید که پیروان شاه نعمت‌الله در باب مراد خود افسانه‌پردازی کرده‌اند و افسانه التفات حافظ به شاه ولی از این دست است. هواداران شاه ولی در قرن نهم، چنین گفته‌اند که حافظ غزل «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» را در تعریض به غزلی از شاه نعمت‌الله گفته است (کرمانی، ۱۳۶۱: ۱۰۶). در دیوان شاه نیز ابیاتی هست که بوی تعریض به حافظ دارد:
معــنی تــنزّل ار بداند حـــافظ
تنزیل به عشق دل بداند حافظ
او کرد نزول و ما ترقّی کردیم
تحقیق چنین کجا تواند حافظ
(شاه نعمت‌الله ،۲۵۳۵: ۸۶۵)
بعیـد است که غزل حافظ «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» پاسخ به غزل معروف شاه ولی باشد. دلایل قطعی بر این مدعا این است که در دیوان سعدی (۱۳۶۱: ۶۵۲) دو غزل هم‌وزن و هم‌قافیه غزل‌های مورد بحث پیدا می‌شود. حافظ مصراع سعدی «بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند » را عیناً در غزل خود آورده است. این فُرم از زمره غزل‌هایی بوده که مورد استقبال شاعران قرار ‌گرفته است. شاعران روزگار حافظ مثل جهان ملک خاتون، کمال خجندی، عبید زاکانی، ناصر بخاری و اطمعه شیرازی استقبال‌هایی از وزن و قافیه این غزل کرده‌اند. اما غزل معروف شاه ولی در میان معاصران وی چندان مقبولیتی نیافته است. نمی‌توان پذیرفت که غزل حافظ، جواب به شاه ولی بوده، بلکه شاه ولی به شعر حافظ نظر داشته است. دیگر این که در دیوان شاه ولی اغلب با کلمه «خواجه» مواجه می‌شویم که شاید اشاره به حافظ باشد. مثلاً در غزلی با مطلع «در گوشه میخانه کسی را که مقام است / ناقص نتوان گفت که او رند تمام است» در مقطعش با لحنی احترام‌آمیز از یک «خواجه» صحبت می‌شود: «سلطان جهان بنده سید شده از جان / او بنده آن خواجه که در عشق غلام است». بعید نیست که این غزل شاه ولی استقبال مستقیمی باشد از غزل «گل در بر و می در کف و معشوق به کام است. . . ».
«شاه نعمت‌الله ولی به سال ۷۳۱ هجری قمری متولد و در سال ۸۳۲ (به روایتی ۸۳۴) در ماهان کرمان وفات یافت و شمس‌الدین ابراهیم بمی پدر سیدطاهرالدین بمی عارف نامی هم‌عصر شاه نعمت الله از بم آمد و بر پیکر شاه‌ولی نماز خواند. او فرزند «میر عبدالله ولی» از بزرگان عرب بوده‌است. نسبت او با نوزده نسل به رسول اکرم می‌رسد. ولادت او را برخی در شهر حلب عنوان کرده‌اند و عده‌یی از مورخین نیز ایشان را متولد کوه بنان در کرمان می‌دانند.
امیر خلیل‌الله نوه او تولد جد خود را روز چهارشنبه چهاردهم ربیع‌الاول ۷۳۱ دانسته‌است و اسدالدین نصرالله تولد او را پنجشنبه بیست‌و‌دوم رجب ۷۳۰ در قصبه کوهبنان کرمان ذکر کرده‌اند.
مدت زنده‌گانی شاه نعمت‌الله ولی ۱۰۴ سال ذکر شده‌است.» (ویکی‌پدیا)
۱٫ سعدی، شیخ مصلح الدین. (۱۳۶۱). کلیات. تصحیح فروغی. تهران: انتشارات جاویدان.
۲٫ شاه نعمت‌الله ولی. (۲۵۳۵). کلیات اشعار. به سعی سیدجواد نوربخش. تهران: خانقاه نعمت اللهی.
۳٫ عبید زاکانی، نظام الدین عبیدالله. (۱۳۸۲). کلیات. تصحیح پرویز اتابکی. تهران: زوار.
۴٫ فرزام، حمید. (۱۳۷۹). تحقیق در احوال و نقد آثار شاه نعمت الله ولی. تهران: سروش.
۵٫ فرزام، مسعود. (۱۳۵۴). «تأثیر و تأثرات شاه نعمت‌الله ولی و حافظ «روابط حافظ و شاه نعمت‌الله ولی». مقالاتی در باره زنده‌گی و شعر حافظ. کنگره حافظ شیراز. به کوشش منصور رستگار فسایی. چاپ‌خانه‌ دانشگاه پهلوی.
۶. کرمانی، عبدالرزاق. (۱۹۸۲). مناقب شاه نعمت‌الله ولی. (نگارش۹۱۱ ق)‌ تصحیح ژان اوبن. تهران: انجمن ایران‌شناسی فرانسه. ۱۳۶۱ش.
***
بندی از ترکیب‌بند عبید زاکانی
آن به که روز عید به می التجا کنیم
عیش گذشته را به صبوحی ادا کنیم
با پیر می‌فروش برآریم خلوتی
یک چند خانقاه به شیخان رها کنیم
از صوت نای و نی بستانیم داد عید
وز چنگ و عود کام دل خود روا کنیم
هر خسته‌گی که از رمضان در وجود ماست
آن را به جام باده صافی دوا کنیم
چون وقت ما خوشست به اقبال پادشاه
بر پادشاه مغرب و مشرق دعا کنیم

غزل اول سعدی
برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
بی‌مغز بود سر که نهادیم پیش خلق
دیگر فروتنی به در کبریا کنیم
دارالفنا کرای مرمت نمی‌کند
بشتاب تا عمارت دارالبقا کنیم
دارالشفای توبه نبستست در هنوز
تا درد معصیت به تدارک دوا کنیم
روی از خدا به هر چه کنی شرک خالص است
توحید محض کز همه رو در خدا کنیم
پیراهن خلاف به دست مراجعت
یکتا کنیم و پشت عبادت دو تا کنیم
چند آید این خیال و رود در سرای دل
تا کی مقام دوست به دشمن رها کنیم
چون برترین مقام ملک دون قدر ماست
چندین به دست دیو زبونی چرا کنیم
سیم دغل خجالت و بدنامی آورد
خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم
بستن قبا به خدمت سالار و شهریار
امیدوارتر که گنه در عبا کنیم
سعدی، گدا بخواهد و منعم به زر خرد
ما را وجود نیست بیا تا دعا کنیم
یارب تو دست گیر که آلا و مغفرت
در خورد تست و در خور ما هر چه ما کنیم

غزل دوم سعدی
برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
دکان معرفت به دو جو بر بها کنیم
گر دیگر آن نگار قباپوش بگذرد
ما نیز جامه‌های تصوف قبا کنیم
هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم
آن کو به غیر سابقه چندین نواخت کرد
ممکن بود که عفو کند گر خطا کنیم
سعدی وفا نمی‌کند ایام سست مهر
این پنج روز عمر بیا تا وفا کنیم

غزل حافظ
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
بی‌معرفت مباش که در من یزید عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود
تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
صاحب‌دلان حکایت دل خوش ادا کنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خیر نهان برای رضای خدا کنند
شاهان کم التفات به حال گدا کنند
حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.