احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داكتر محمدخالد نسيمي - ۲۵ سنبله ۱۳۹۱
اثرات وسایل ارتباط جمعی در جامعه
در مورد تأثیر رسانهها و وسایل ارتباط جمعی بر افراد و جامعه در مراحل تحولات اجتماعی، پژوهشهای گوناگونی صورت گرفته است. در این پژوهشها، از میان وسایل ارتباط جمعی، به اثرات رادیو و تلویزیون توجه زیادی مبذول شده است. در این دو وسیله، با وجود همگونیهای بسیار زیاد، زمینههای مطالعاتی کاملاً متفاوتی پدید آوردهاند. با اینهمه، در دهههای اخیر، نظریات گوناگونی از سوی پژوهشگران ارتباطات جمعی، پیرامون اثرگذاری وسایل جمعی ارایه شده است. برنارد برلسون Bernard Berelson و موریس جانویتس Morris Janowitz در کتاب خود زیر عنوان «درآمدی بر افکار عمومی و ارتباطات» چنین آوردهاند: «اثرات وسایل ارتباط جمعی، بسیار گسترده و گوناگون است، این اثرات ممکن است به صورت درازمدت و کوتاهمدت انجام گیرد. ممکن است جنبههای روانی، سیاسی، اقتصادی و یا اجتماعی داشته باشند و همچنین احتمال آن میرود که بر روی عقاید، ارزشها، اطلاعات، مهارتها، گرایشها و رفتارهای ظاهری تأثیر بگذارند.»
در واقع، دخالت متغیرهای گوناگون در زمینۀ اثرات رسانهها موجب شده است که شماری از پژوهشگران، نسبت به نتایج پژوهشهای انجام شده، با تردید بنگرند. در سال ۱۹۴۸ برلسون اعتقاد خود را نسبت به اثرات ارتباطات جمعی، تحت قاعدۀ کلی چنین بیان میکند: «پارهیی از موضوعات که از طریق برخی وسایل ارتباط جمعی، تحت شرایط خاص در معرض توجه گروهی از افراد قرار میگیرد، اثرات خاصی را پدید میآورند.» ۲ :ص ۱۴۲
برخی دیگر در بررسی اثرات خاص وسایل ارتباط جمعی، از طریق پژوهشهای رفتاری، دیدگاه مثبتتری دارند. از آن میان، جوزف تی ـ کلاپر (Joephh – T- klapper) را میتوان نام برد. او در پژوهشهای خود «روش پدیدهگرایی» را مورد نظر قرار میدهد. در این روش، وسایل جمعی تنها به عنوان یکی از عوامل بیشمار موجود در مطالعات مربوط به اثر محیط بر روی رفتار بشر در نظر گرفته میشوند. او همچنین اظهار میدارد که از این طریق، تنها نتایج کلی و عمومی پیرامون اثرات وسایل ارتباطی بهدست آمده است.
شماری دیگر اعتقاد به تأثیر عمیق این وسایل در انسان دارند و اصولاً ارتباط جمعی و تکنولوژی آن را «تصرف عدوانی» در ذهنیات انسان و تجاوز به آزادی بشر میدانند. به عنوان مثال، «بوکارت در سال ۱۹۵۶ گزارش میدهد که بنا بر یک پژوهش موسسۀ «گالوپ» در سال ۱۹۵۴ هفتاد درصد از افراد بالغی که مورد سوال قرار گرفتهاند، دستکم بخشی از انحرافات و کجروی جوانان را معلول خشونت و جنایاتی دانستهاند که در رادیو و تلویزیون و کتابهای مصور کودکان و نوجوانان ارایه میشود.» «در بین خانوادههایی که در نیو هاون توسط اسمیت در سال ۱۹۵۵ در رابطه با عادتهای اکتسابی کودکان از تلویزیون، مورد مصاحبه قرار گرفتهاند، خشونت و جرم و جنایت، ۷۵ درصد از مواردی را که «به اندازۀ کافی» بد دانسته شدهاند، در بر میگیرد.» «گاونبر و دیگران ۱۹۷۸ – ۱۹۸۰، اطلاعاتی را بهدست میدهند که نشان میدهد بینندهگان همیشهگی تلویزیون، بیش از بینندهگان معمولی، به شانس بالای مواجهه با خشونت باور دارند و از راه رفتن در شب میترسند، نسبت به دیگران بیاعتمادتر اند و معتقد اند که در یک «جهان خبیث» زنده گی میکنند.» مطالعات دیگر، پیرامون اثر رسانهها توسط کامستاک و دیگران نشان میدهد که نوعی ارتباط مثبت بین تماشای خشونت در تلویزیون و میزانهای مختلف پرخاشگری در زندهگی واقعی یافتهاند. در شماری از مطالعات انجام شده در مورد کودکان صنف سوم تا دورۀ دبیرستان در امریکا، «شاخصهای وابستهیی وجود داشته که نشانگر ارتباط معنیداری با تماشای خشونت در تلویزیون است. این شاخصها عبارتاند از اقدامات انحرافی مانند بزهکاری جزیی دختران و پسران، دعواهای جدی یا آسیب رساندن به دیگران، تعارض و درگیری با والدین، دعوا و رفتار برهکارانه».
Comments are closed.