احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۲ ثور ۱۳۹۳
پیوستن تیم اعتدال، برابری و سازندهگی به تیم اصلاحات و همگرایی ضمن اینکه در چیدمان انتخاباتیِ تیمهای موجود بهشدت تغییراتِ اساسی را رونما کرد، باعث شد معادلاتِ ارگ ریاستجمهوری در مدیریتِ تیمهای انتخاباتی و روند انتخابات نیز متزلزل و در آستانۀ فروپاشی قرار گیرد.
پیش از این، شماری از تحلیلگران باور داشتند که ارگ ریاستجمهوری توانسته با نفوذ خود در تیمهای انتخاباتی، سرنوشت نتایج انتخابات را در انحصار خود داشته باشد. به قول این آگاهان، آقای کرزی با استفاده از سیاست «تخمهای خود را در یک سبد نگذارید» توانسته بود که در اکثر تیمهای انتخاباتی نفوذ یابد و حتا چیدمانِ آنها را رقم زند.
اما به نظر میرسد که پس از اعلام نتایج اولیه، ارگ ریاستجمهوری با یک شکست قاطع در محاسباتِ خود روبهرو شده است. مدیریت بازی انتخابات در حال حاضر، نه تنها از ارگ ریاستجمهوری بیرون شده، بل توانسته به میزانِ بالایی تعاملات و حرکتهای پشت پردۀ آن را مهار کند.
آقای کرزی با تلاشهای کمسابقه پس از اعلام نتایج اولیه، میخواست همچنان بازی انتخابات را در گروِ خود داشته باشد و سرنوشتِ انتخابات را به سمتی هدایت کند که منافعِ وی در آن تأمینشدنی است. بحث پُرسروصدا و داغ ایتلافِ انتخاباتی میان دو نامزد پیشتاز، برای نخستینبار از چهاردیواری ارگ بلند شد و آقای کرزی به بهانههای گوناگون، نشستهایی را میان نامزدانِ پیشتاز به مدیریتِ خودش برگزار کرد. نتیجۀ این نشستها که میتوانست بسیار فاجعهبار به حال مناسباتِ دموکراتیک در کشور باشد، چیزی نشد که آقای کرزی از آنها توقع میبرد.
آقای کرزی با دادن رنگ قومی به انتخابات، میخواست دو نامزد پیشتاز را متقاعد سازد که هر دویشان نمیتوانند از کلِ کشور نمایندهگی کنند. پایههای استدلالِ آقای کرزی بر این امر استوار شده بود که گویا یکی از نامزدها رای بهاصطلاح اکثریتِ پشتونها را و دیگری رای بهاصطلاح اکثریت تاجیکها را با خود دارد.
روز گذشته در نوشتهیی به مناسبت پیوستنِ تیم اعتدال به تیم اصلاحات، به ویژهگیهای افراد توتالیتر و حکومتهای توتالیری اشارههای گذرا داشتم. در آن نوشته سعی کردم نشان دهم که تیم ارگ از ویژهگیهای تفکر توتالیتری برخوردار است. قومی ساختن مناسبات دموکراتیک، بازی با ارزشهای مردمسالارانه و دستکم گرفتن مردم در حوزۀ جمعی، از جمله ویژهگیهای تفکر توتالیتری است که منجر به ایجاد نظامهایی بر این پایه میشود. در چنین تفکری، یک فرد به جای دیگران فکر میکند، به نتیجه میرسد و تصمیم میگیرد. آقای کرزی نیز در پشت درهای بستۀ ارگ فکر میکند، به نتیجه میرسد و تصمیم میگیرد. او با همین رویکرد به قدرت، تلاش داشت که خود را زعیم انتخاباتِ افغانستان معرفی کند.
با نگاهی گذرا به عملکرد آقای کرزی از دو سال به اینسو بهگونۀ واضح مشخص میشود که او در این مدت یک آن هم از موضوعِ انتخابات غفلت نکرده است؛ چه زمانی که بحثِ اجماع را در خصوصِ انتخابات مطرح کرد و چه هم زمانی که برای تیمهای انتخاباتی تعیین تکلیف میکرد.
آقای کرزی بارها اعضای کمیسیونهای انتخاباتی را به ارگ دعوت کرد و توصیههای لازم را در مورد انتخابات برایشان انجام داد. اما هیچیک از دعوتهای آقای کرزی در خصوص انتخابات، بر اصل عدم جانبداری استوار نبوده است. او در انتخابات بدون تردید جانبدار بود و همین حالا هم جانبدارانه عمل میکند. اما اینکه بهسادهگی فرمولهایش ناکارآمد بیرون شدند و تلاشهایش بینتیجه ماندند، باید از بخت بدِ خود و بیـداری مردم گلایه کند.
آقای کرزی در میدان سیاستِ افغانستان به شکل فاجعهباری شکست خورد و حالا طعمِ این شکست را در پیوستن تیمهای با آرای بالا به صفِ «اصلاحات و همگرایی» مزمزه میکند. حالا از هر سو که به انتخابات نگاه شود، تیم پیروز خود را نشان میدهدـ چه انتخابات در دور اول به نتیجه برسد و چه به دور دوم برود.
دستکم در سیزده سال گذشته، مردم افغانستان یاد گرفتهاند که بازی را با همان چالهای تمامیتخواهان به نفعِ خود رقم بزنند. پس از این، آقای کرزی و اطرافیانِ او شاید همچنان به تلاشهای خود برای برهم زدنِ وضعیت ادامه دهند، ولی این تلاشها دیگر نتیجهبخش نخواهند بود و بازی را تمامیتخواهان کاملاً باختهاند. این گروه در آستانۀ فروپاشی کامل، شاید حرکتهایی را برای بیثباتسازیِ روند سیاسی موجود انجام دهند، ولی آنها یک چیز را فراموش کردهاند که مردم افغانستان اینبار تصمیم نهایی و قطعیِ خود را در مورد سرنوشت سیاسیِ کشور گرفتهاند.
افغانستان فردا، افغانستان مشارکتِ سیاسی تمام مردمِ افغانستان در حوزۀ تصمیمگیریهای کلان خواهد بود و قدرت بدون شک دوباره به مردم برخواهد گشت، چه تمامیتخواهان بخواهند و چه نخواهند!
Comments are closed.