پرنـده‌گـانِ هیـچکـاک

گزارشگر:وصال روحانی/ 30 میزان 1393 - ۲۹ میزان ۱۳۹۳

mnandegar-3در پنجاهمین سال اکرانِ «پرنده‌گان»، یکی از کارهای کلاسیک‌شدۀ آلفرد هیچکاک افسانه‌یی و بهتر بگوییم فقط چند هفته پس از ۵۰ساله شدنِ فلمی که با گذشتِ سال‌ها از دیدگاه تماشاگران و منتقدان بهتر و بهتر جلوه کرد و در نهایت یکی از بهترین‌های دو ژانر تریلر (دلهره‌آور) و هارور (وحشت) شناخته شد؛ خیلی‌ها معترف‌اند این فلم بر نسل‌های بعدی اثری گران نهاده است و تأثیرگذاری آن، چنان ماندگار است که به قرن‌های بعدی هم خواهد کشـید. اهمیت این تمجید بیشتر از آن‌روست که در ارزش‌گذاری مالی اولیه بسیاری از اهالی این حرفه، « The Birds» را نه فلمی فوق‌العاده بلکه با احتساب استندردهای بالای هیچکاک، اثری معمولی توصیف کردند و فقط گذشت زمان و بارها دیدنِ آن ارزش‌های آشکار و پنهان فلم را عیان‌تر و تجلیل از آن را الزامی ساخت. در آن زمان، کارشناسان و منتقدان و بسیاری از دوست‌داران سینما، با قیاس اجتناب‌ناپذیر «پرنده‌گان» با دو کار از آثار سال‌های پایانی دهۀ ۱۹۵۰ و شروع دهۀ ۱۹۶۰ هیچکاک با نام‌های آشنای «سرگیجه» (۱۹۵۸) و «سایکو» (۱۹۶۰) که کم از شاهکار نبودند و حتا «شمال از شمال غربی» (۱۹۵۸) که در تعریف از آن افراط شد و «مارنی» (۱۹۶۲) که هیچکاک تم کلیِ آن را در برخی فلم‌های قبلی خود همانند «طلسم شده» نیز آورده بود؛ گفته بودند «پرنده‌گان» دستاورد تازۀ خاصی ندارد و ایده‌یی کوچک در دنیایی بزرگ و مظروفی اندک در ظرفی عظیم است، اما دیدن هرچه بیشتر فلم، میزانسن‌های به‌ظاهر آسان و عادی ولی به واقع استادانۀ آن، فلم‌برداری قدم به قدمِ آن به مثابۀ چشم هر بینندۀ فلم، به‌آرامی و با گذشت زمان به همه‌گان القا کرد که «پرنده‌گان» تعبیر تازه‌یی از دلهره و غافل‌گیری است و سوژۀ ابتکاری آن (حملۀ کاملاً بی‌دلیل و بدون مقدمۀ انبوهی از پرنده‌گان و کلاغ‌های ظاهراً بی‌آزار و در واقع خطرناک به شهری ساحلی و کوچک در گوشه‌یی از امریکا) نیز که در سال‌های نخست تماشاگران را فقط به تعجب وا می‌داشت، به‌تدریج و با گذشت زمان، اثری دیرپاتر را بر آنان نهاد و فلمی که دومین (و آخرین) همکاری پیاپی هیچکاک با تیپی مدرن به شمار می‌آمد و این هنرپیشۀ زن را با احتساب همکاری قبلی‌شان (مارنی) ناگهان صاحب شهرتی بزرگ ولی به سبب دشواری صحنه‌ها و برخورد نامناسبِ هیچکاک با وی به‌شدت شاکی کرد و راد تیلور و سوزان پله شت سایر بازیگران اصلی آن بودند، به‌آرامی به جایگاهی رسید که اینک می‌بینیم سزاوار آن است و نیم قرن بعد از اکران فلم، آن را بیش از هر زمانی می‌توان حس کرد.
از آن‌جا که The Birds مانند سایر کارهای هیچکاک به ژانر ترسناک تعلق دارد و از حملۀ مشتی پرنده به آدم‌ها که در نگاه اول فانتزی و خنده‌دار و غیرجوی به نظر می‌رسد فرآیندی مرگبار می‌سازد، جا دارد که نظرات تعدادی از فلم‌سازان کنونی ژانرهای تریلر و وحشت را پیرامون این فلم بدانیم و به واقع مطلع شویم که چه‌قدر وسیع و آشکار و به‌نحوی غیر قابل انکار از این فلم خط فکری گرفته‌اند و رد اثرِ آن ولو به‌طور غیرمحسوس در فلم‌های آنان آشکار است.
گی یرمودلتورو (سازندۀ «آزمایشگاه پن» و «میمیک»):
نمی‌دانم چه بگویم تا حق مطلب دربارۀ «پرنده‌گان» ادا شود، هیچکاک در این فلم هر عنصر لازم و در دسترس را به نحو اکمل به خدمت گرفته است. از روش فلم‌برداری موسوم به Cutting edge و حرکت تدریجی رو به هدف و سپس تعقیب سادۀ هر کاراکتر با یک لانگ شات به گونه‌یی که پس‌زمینۀ تصاویر به ما دلهرۀ مورد نظر او را بدهد، گرفته تا دیگر طرق شرح ماجرا و سایر عناصر فلم، همه‌گی در حد کمال اند. لباس‌های ادیت هد و موسیقی برنارد هرمن نیز که مهر و نشان‌های همیشگی کارهای هیچکاک هستند، روی این فلم هم منقوش است و با این که تصور می‌شد او موضوع کوچکی را برگزیده است اما در سال ۲۰۱۴ بنظر می‌رسد که موضوع انتخابی او اصلاً کوچک نیست.

جان کارپنتر (خالق «هالیوون»، «چیز» و «مردی از ستاره‌ها»):
فکر می‌کنم پرنده‌ها نمادی از تنش‌های موجود در ماجرا و روابط مخدوش بین کاراکترها باشد. آمدن زن تازه‌یی (تیپی هدرن) که کاراکتر اصلی مرد قصه (راد تیلور) برای همسری خود برگزیده است، به شهر و تقابل او با زنی که پیشتر نامزد تیلور بوده (سوزان پله شت)، مظهر بزرگ این تقابل است و از طرف دیگر مادر کاراکتر تیلور (جسیکا تندی) نیز مشغول ورانداز کردنِ هر دو و صدور رای به سود یکی است و نمی‌داند که کاراکتر هدرن را برای پسرش مناسب بداند یا خیر. بنابراین شما می‌توانید پرنده ها را نشانۀ تردیدها و برخوردهای روحی و درونی کاراکترها بدانید. نه فقط «پرنده‌گان» بلکه اکثر فلم‌های دیگر هیچکاک، نوعی درس و الگو برای همۀ فلم‌سازان نسل‌های بعدی بوده است و خود من درس‌های زیادی از او گرفته‌ام.

زان کاساویتیس (کارگردان «بوسۀ محکومان»):
من «پرنده‌گان» را سال‌ها بعد از اکران اولیه‌اش در یک سالن ویژه پخش آثار ارزشمند قدیمی و زمانی دیدم که ۱۳ـ ۱۴ سال بیشتر نداشتم و حسابی رویم تأثیر گذاشت. نوعی ترس بود که برای خودم قابل تحلیل و فهم نبود و حتا نمی‌دانستم که ترس است یا حیرت. با گذشت زمان فهمیدم که آن تأثیر از هر جنسی بوده باشد، مرا به سوی تکرار آن در کارهای خودم کشانده است. هیچکاک کاراکترهایش را در پس‌زمینه‌یی از کلاغ‌های وحشی‌یی که به‌آرامی در شهر فرود آیند و از سیما و حرکات‌شان خشونت می‌بارد، برای ما معرفی و ترسیم می‌کند. من هم معتقدم که حرکات تند و تهاجمیِ این پرنده‌ها، نمادی از خلق و خوی درونیِ کاراکترهای قصه و روح‌های ستیزه‌جوی آنان است و آن‌ها کارهایی را می‌کنند که آدم‌های قصۀ هیچکاک می‌خواسته‌اند انجام بدهند و آن را در ذهن‌شان داشته اند. آن‌ها به آدم‌ها حمله می‌کنند، زیرا کاراکترهای قصه به هر دلیلی آن را در ذهن می‌پرورانده و می‌خواسته‌اند که همان کار را بکنند ولی آن کار را توسط کلاغ‌های خانه کرده در افکار آن‌ها صورت می‌پذیرد.

ران اندروود (کارگردان «لرزش‌ها»):
نکتۀ جالبی که در ارتباط با «پرنده‌گان» وجود دارد و من همیشه از آن یکه خورده‌ام، این است که هیچ‌گاه به وضوح و حتا با ابهام توضیح داده نمی‌شود که چرا پرنده‌گان به این شهر حمله می‌کنند و دلیل آن چیست و اگر چنین رویکردی به کلی در پرنده‌ها هست، چرا به سایر شهرها حمله نمی‌کنند و به چه سبب این اتفاق همین یک بار رخ داده است، بیننده بعد از چند بار پرسیدن این قضیه به آرامی آن را فراموش می‌کند و جذب و مسحور رویدادها و دچار ترس از حملات کلاغ‌ها می‌شود. من سعی کردم الگویی از همین ناشناخته‌گی و نامشخص بودن انگیزه‌ها را در فلم Tremors پیاده کنم. باید متذکر شوم که امکان ندارد فلم دلهره‌آور و ترسناکی ساخته شود اما کمی یا قسمتی از کارهای هیچکاک تأثیر نپذیرد. بارها فلم‌های او از جمله «پرنده‌گان» را دیده و از خودم پرسیده‌ام که چه‌طور آن کارها را انجام داده است و هرگز پاسخی را برای آن نیافته‌ام. نگره‌ها و تکنیک‌های هیچکاک، تقریباً غیرقابل تکرار است.

جودانته (خالق «Gremlins» و «پیرانها»):
یکی از صحنه‌های فلم که آن را بسیار دوست دارم، سکانس داخل رستورانت است که مردم شهر در آن پیوسته کاراکتر تیپی هدرن را بابت آن‌چه روی داده است و آن اتفاقات سیاه و حملۀ شلاق‌وار پرنده‌گان به آن‌جا شماتت می‌کنند و می‌گویند قدمِ او بد بوده که شهر به این روز سیاه افتاده است. این راه نشان دادن جنگ افراد با یکدیگر در عین داشتن یک دشمن مشترک (پرنده‌ها) است. فقط «پرنده‌گان» نیست که برای ما فلم‌سازان دو سه نسل بعد از این فلم درس‌آموز بوده و سایر کارهای هیچکاک نیز سال‌ها در هرم این حرفه و هنر خواهند ماند.
راجر کورمن (سلطان فلم‌های b و خالق The Raven):
اغلب فلم‌های هیچکاک راجع به ضمیر ناخودآگاه افراد و شکل‌گیری حوادث بر اساس ناشناخته‌ها و غافل‌گیری‌ها و یا مقاصد پنهانی برخی کاراکترها است. اساس و بنیان فلم‌های او این است. یکی از صحنه‌های ترسناک پرنده‌گان، نمایی است که دختری نوجوان را در خیابانی نشان می‌دهد. او تنهاست و کس یا چیزی دور و بر او نیست، اما شما می‌ترسید که مبادا پرنده‌ها الان از راه برسند. ترس از واقعه‌یی که هنوز شکل نگرفته و شاید هرگز نگیرد، شما را در بر می‌گیرد، این بهترین نوع ایجاد تعلیق در قصۀتان است و خود من بارها سعی کرده‌ام همین الگو و صحنه‌هایی از همان قبیل را که شرح دادم، در فلم‌هایم بیاورم اما بدیهی است که هیچ‌یک با آن نما و با کار هیچکاک برابری نمی‌کنند.

الی روت (سازندۀ Hostel و «تب کابین»):
من مصاحبه‌های هیچکاک را دربارۀ «پرندگان» خوانده‌ام و او گفته بود اتفاقات تلخِ این فلم می‌تواند سزای همۀ مردم در ناز و نعمتی باشد که از دنیا غافل مانده اند و در افکار سطحی خود غرق اند و شکرگزاری بابت نعمات زنده‌گی‌شان را فراموش کرده اند و ناگهان و از درون هیچ جا موجوداتی سر بر می‌آورند و این‌گونه مرگ آفرین می‌شوند و بر سر شهری کوچک و آرام و غرق در خوش‌بختی بلا و بدبختی نازل می‌کنند. با این‌که به نظر عده‌یی این فلم یک فانتزی از نوع تلخ آن و بازی با غیرممکن‌ها است، اما در ابتدای قصه و حتا تا اواسط راه همه چیز انسانی و عادی به پیش می‌رود. راد تیلور نامزدش هر کسی را که قصد ازدواج با وی را دارد، به شهر و محل سکونتش آورده تا به مادرش معرفی کند و دیدارها و برنامه‌ها طبق روال به پیش می‌رود تا این‌که ابتدا یک پرنده و سپس دسته‌های پُرشمار پرنده‌گان به شهر و آدم‌ها حمله می‌کنند و همه چیز را تحت‌الشعاعِ خود قرار می‌دهند و دیگر قصۀ اولیه و اصلی از یاد می‌رود. این هنرِ هیچکاک است که ما را از دل یک رابطۀ انسانی با کمترین زمان به دنیای تلاش برای بقای صرف، منتقل و میخکوب و داستانش را ابدی می‌کند.

منبع: The Atlantic
مد و مه

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.