احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





سیاست‌های کودکانه در قبالِ پاکستان

گزارشگر:احمد عمران/ 26 عقرب 1393 - ۲۵ عقرب ۱۳۹۳

در پایانِ دو روز سفر و مهمانی و امضای چند قراردادِ تجارتی میان افغانستان و پاکستان، مقام‌های دو کشور اعلام کردند که فصل تازه‌یی از مناسبات را آغاز می‌کنند. نوازشریف نخست‌وزیر پاکستان در دیدار با اشرف‌غنی رییس‌جمهوری افغانستان گفت که در فراهم کردنِ زمینۀ مذاکرات با مخالفان مسلح، دولتِ افغانستان را کمک می‌کند. آقای نواز هم‌چنین تأکید کرد که از هر نوع گفت‌وگو به رهبری افغانستان حمایت می‌کند. mnandegar-3
این بارِ نخست نیست که مقام‌های پاکستانی از گفت‌وگوهای صلح به رهبری دولتِ افغانستان حمایت می‌کنند و حاضر می‌شوند که در این عرصه این کشور را کمک کنند. در بیست‌ویک باری که آقای کرزی به اسلام‌آباد سفر کرد، با همین سخنان از او استقبال شد. در بیست‌ویک سفری که آقای کرزی به پاکستان داشت، مقام‌های پاکستانی از آماده‌گی‌های خود برای تأمین صلح در افغانستان اطمینان دادند. در بیست‌ویک سفرِ آقای کرزی به پاکستان، مقام‌های پاکستانی گفتند که افغانستان باثبات و امن با منافع ملیِ آن کشور در تضاد قرار ندارد. اما حالا چه‌گونه می‌توان به وعده‌های فعلیِ دولت‌مردان پاکستان اطمینان کرد؟ چه ضمانتی وجود دارد که این‌بار پاکستان با اشرف‌غنی همان برخوردی را نکند که با کرزی رییس‌جمهوری پیشین در سیزده سال گذشته کرد؟
در مناسبات با پاکستان زمانی می‌توان از تغییر صحبت کرد که دو مولفۀ اصلی را در نظر داشت.
۱) سیاست‌های افغانستان: در این جای شک نیست که در سیزده سالِ پسین، حامد کرزی رییس‌جمهوری پیشین و همکارانش نتوانستند سیاستِ مشخص و مدونی را در رابطه با پاکستان به اجرا بگذارند. ضعف سیاست‌های افغانستان فرصت مناسبی بود برای پاکستانی‌ها که هم‌چنان به دخالت‌های خود در امور افغانستان ادامه دهند. ضعف سیاست‌های افغانستان، عمده‌ترین عامل در مناسبات با پاکستان باید شمرده شود. اگر دولت‌مردانِ افغانستان می‌توانستند که نوع روابط خود را از مراحل احساسی و عاطفی در مورد پاکستان عبور دهند و به منافع ملیِ خود بیندیشند، بدون شک دامنۀ دخالت‌های پاکستان این‌قدر گسترده‌گی پیدا نمی‌کرد.
آقای کرزی در سیزده سال زمام‌داری خود اشتباهاتِ جبران‌ناپذیری در مسالۀ پاکستان انجام داد. او هرگز به مسایل کلیدی در رابطه با مناسباتِ افغانستان و پاکستان توجه نشان نداد و همواره تلاش می‌کرد که با مهمانی دادن و گفتن حرف‌های شعاری و احساسی پاکستانی‌ها را راضی سازد که در زمینۀ تأمینِ صلح با دولت افغانستان همکاری کنند. وقتی هم که تمام تیرهای آقای کرزی به سنگ می‌خورد، زبان شکوه و شکایت را باز می‌کرد و از سیاست‌های پاکستان در قبال افغانستان بد می‌گفت.
آقای کرزی هرگز سیاستِ مدون و واقع‌گرایانه در قبال پاکستان و بسیاری از کشورهای جهان نداشت. او حتا نتوانست مناسبات افغانستان را با جامعۀ جهانی به‌درستی تشخیص و پی‌گیری کند. آقای کرزی در سیاست‌های منطقه‌یی و جهانیِ خود و همین‌طور در سیاست‌های داخلی‌اش به‌سانِ یک کودک رفتار می‌کرد. گاهی قهر، گاهی آشتی؛ گاهی انتقاد و گاهی هم سپاس‌گزاری. همان قهر و آشتی‌هایی که کودکان با هم می‌کنند.
آقای کرزی یک سیاست‌مدارِ کودک بود و گاهی نیز به این کودکیِ سیاسیِ خود فخر می‌کرد. آقای کرزی خلافِ همۀ تیوری‌های سیاسی، سیاست را عرصۀ تقلب و فریب‌کاری می‌دانست و از این‌که سیاست نمی‌کرد، احساس غرور می‌نمود. اما آقای کرزی نمی‌دانست که سیاست، امری شریف و انسانی است. سیاست تعدیلِ خشونت به ساختار است. به همین دلیل از آقای کرزی در سیاست‌هایش همواره می‌شد تناقض‌ورزی را شاهد آورد. افغانستان در طول سیزده سال، قربانیِ این‌گونه سیاست‌های کودکانه شد.
۲) سیاست‌های پاکستان: چشم‌داشت از تغییر فوری در سیاست‌های پاکستان در رابطه با افغانستان، چشم‌داشتی غیر واقعی و بیهوده است. سیاست‌های پاکستان در رابطه با منطقه و افغانستان در طول دهه‌ها شکل گرفته و برخاسته از منافع ملیِ آن کشور است. پاکستان در طول چهار دهه با افغانستان درگیری‌هایی داشته و این کشور افغانستان را عمق استراتژیکِ خود دانسته است. پاکستان در افغانستان سرمایه‌گذاری کرده و نمی‌تواند به‌آسانی از این سرمایه‌گذاری بگذرد.
پاکستان حق دارد مبتنی بر منافع ملیِ خود در منطقه فعال باشد. نمی‌توان سیاست‌مدارانِ پاکستانی را انتقاد کرد که چرا به دنبال منافع ملیِ خود در منطقه می‌گردند. شناخت سیاست‌های پاکستان از اولویت‌های دولتِ افغانستان بود که در سیزده سال گذشته باید انجام می‌شد. سیاست‌مداران افغانستان حتا شناختِ سطحی از سیاست‌ها، وضعیت ژیوپولتیک و آرایش دیدگاه‌ها در پاکستان ندارند. سیاست‌مداران افغانستان نمی‌دانند که چرا با همۀ افشاگری‌هایِ آن‌ها در مورد حمایت‌های پاکستان از مخالفان مسلح دولت افغانستان، هیچ واکنش دقیقی از سوی جامعۀ جهانی و نهادهای بین المللی نیافتند. سیاست‌مداران افغانستان نمی‌دانند که چه‌گونه می‌توانند دولت پاکستان را وادار سازند که در عرصۀ امنیت و تأمین صلح به همکاری صادقانه تن در دهد. وقتی چنین اتفاقی نیفتاده، نمی‌توان انتظار داشت که پاکستان منافعِ خود را در پای یک کشورِ دیگر قربانی کند.
نتیجه
برای عبور از وضعیت فعلی، نیاز است که افغانستان به گونۀ واقع‌گرایانه به مسایل پاکستان توجه نشان دهد و سیاستی را اتخاذ کند که در آن منافع ملیِ افغانستان در اولویت قرار داشته باشد. دیپلماسی فعال و مبتنی بر ارزش‌های دموکراتیک و جهانی می‌تواند افغانستان را در رابطه با کشورهای منطقه در وضعیتِ مطلوب قرار دهد. از جانب دیگر، دولت‌مردانِ کشور باید جسارت طرحِ مسایلِ اختلافی میان دو کشور را داشته باشند و این اختلافات را در پرتو سیاست‌های واقع‌گرایانه و حقوقی حل کنند. مسایل حقوقی را نمی‌توان به شیوه‌های سیاسی حل کرد، هرگونه تعبیر سیاسی از مشکلات و اختلافات حقوقیِ موجود میان دو کشور پاکستان و افغانستان، می‌تواند به طولانی شدنِ جنجال‌ها و اختلافات کمک کند و نه به حلِ آن‌ها.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.