- ۰۱ دلو ۱۳۹۳
عبدالبشیر فکرت بخشی ـ استاد دانشگاه کابل
از تعصب جاهلان دینِ هدا را دشمن اند
عاقبت در دستِ این کوران عصا خواهد شکست
بیـدل
بخش سوم و پایانی
انگیزهها
تردیدی ندارم که حرکتهای اینچنینی، ماهیتاً فرهنگیاندـ هرچند از انگیزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن نیز نمیتوان چشمبسته گذشت و آن را نادیده انگاشت. غرب میداند که مسلمانها در برابرِ اینگونه اعمال حسّاساند و دستزدن به آن، شورمندیِ دینی آنها را به اوجنای غلیان برمیآورد، اما با آنهم دستبردار نیست و هرازگاهی مشاعرِ دینی مسلمانها را نشانه میگیرد و با این کار، احساسِ تنفر میان پیروان ادیانِ گونهگون را شعلهور نگه میدارند. شاید این فتنهافروزیها به دلیل آن است که از ظرفیتِ ضدّ استعماری اسلامی هراساناند و اسلام را خطرِ بالقوه برای آیندۀ خویش میپندارند که از مجرای ضمیرِ انسانِ غربی به صوب کلِ پیکرۀ غرب در حرکت است و روزی به قلبِ آن خواهد رسید.
سنجشِ میزانِ احساسات مسلمانها، تشخیصِ مناطقِ مسلماننشین، اشاعۀ اسلامهراسی در جهان و به نمایشگذاشتنِ چهرهیی خشن از اسلام، پیشگیری از رشدِ فزاینده گرایش به اسلام ـ به ویژه که این گرایش به اسلام در فرانسه از هر جای دیگرِ دنیا شتابناکتر بوده است ـ را میتوان از انگیزههای بنیادینِ این نوع اعمال تلقی کرد. آنان با این کار، زمینههای پهنشدنِ اسلام را بیش از پیش محدود میکنند و با طرحِ توطیههای اینچنینی، صفوفشان را در برابرِ مسلمانها توحید و بقایشان را تضمین میکنند.
وقتی به خانم مارگارت تاچر (۱۹۲۵- ۲۰۱۳م) گفته شد که اکنون اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی فرو پاشیده است و پیمانِ نظامی ناتو بهخاطرِ مقابله با آن ساخته شده بود، در پاسخ گفت: «اسلام خطرناکتر از کمونیسم است». غرب خود را متکی به تیوری دشمنسازی میداند و نیز اعتراف دارد بر اینکه پیمانِ نظامی ناتو بدونِ دشمن میپوسد و از بین میرود. بنابراین، تلاش دارند تا همواره دشمنی داشته باشد و یا هم دشمنی بسازد تا بقای ناتو را تضمین کند. از قضا قرعۀ این دشمنی یک بار دیگر به نام اسلام رقم خورده است و مسلمانها باید بهای بقای ناتو را بپردازند.
ما چه کنیم؟
اسلام با سرنوشتِ خطرناکی روبهرو است؛ یکسو دشمنان در کمیننشسته و در سوی دیگر مدافعانِ نادان؛ آنها از روی مخاصمت آتش میافروزند و اینها از روی جهالت خود را در آن میسوزانند که در این میان سرخودهگیهای درونی گروههای اسلام و مسلمانان بیش از هر چیزی به اسلام آسیب زده است. وقتی به اسلام نظر میاندازیم، باید بر بیکسیهای آن گریست و بر دژهایی که حولِ آن کشیدهاند، حسرت خورد.
مسلمانها با فراموشگری اصالتِ تاریخی خویش در پرتگاه نادانی فرو رفتهاند و از پیامبر خویش، خلافِ آنچه پیامبرشان فرموده است، به دفاع میپردازند. پیامبر اکرم چنانکه گفته آمدیم، بارها موردِ توهین و استهزا قرار گرفتند اما جز با عطوفت و نرمخویی برخورد نکردهاند. او که پیامبرِ رحمت نامیده شده است، هیچ-گاهی خشونت را ترویج نکرده و از هر کسی در راستای صلح و آرامش پیشقدمتر بوده است.
در این میان، برخی مسلمانها چنان عمل میکنند که انگار متقیتر از پیامبر اند و هیچنوع انعطافی را ـ ولو برخلافِ آموزههای دینی باشد ـ برنمیتابند. عملکردهای تندروانه و خشونتبار، آسیبهایی از درون به اسلام وارد آورده است که دشمنانِ بیرونی وارد نکرده اند. مسلمانها با عملکردهای افراطی و حذفِ فیزیکی مهاجمینِ فرهنگی، کارد دست دشمن میدهند و اسلام را دینی خشونتپرور ـ چنانکه غربیها میخواهند ـ نشان میدهند. غرب نیز با بهرهگیری سرسامآور از رسانههای جمعی و جهانی خویش، واکنشهای تندروانۀ مسلمانها را بزرگنمایی میکند و با استفاده از تبلیغات پروپا قرص رسانهیی از کاه کوه میسازد و با تعمیمی هدفمندانه، یکچنین اعمالی را به کلِ جهانِ اسلام نسبت میدهد و چهرۀ کلی اسلام را هر چه بیشتر مخدوش نشان میدهد.
هجمههای فرهنگی را نباید با تفنگ پاسخ داد و در این زمینه باید با خواجه بشیر احمد انصاری همداستان شد. هر پاسخِ خشونتگری که در برابرِ حملههای فرهنگی دیگران ـ با هر انگیزهیی که بوده ـ تا امروز داده شده است، نتیجهاش معکوس بوده و انزوا و صدماتِ جبرانناپذیری را در پی داشته است. متأسفانه واکنشهای مسلمانان در قبالِ یکچنین وقایعی، همواره با خشونت توأم بوده و مسلمانها از اسلام چنان دفاع کردهاند که آب به آسیاب دشمن ریخته است.
اقدامی عجولانه و حذفگرایانۀ چند تن در برابرِ مجلۀ ظنر شارلی ابدو باعث شد تا این مجله شهرتی جهانی کسب کند و اخیراً با جسارتی تمامتر، چند میلیون نسخۀ دیگر آن را که کاریکاتوری از پیامبر گرامی اسلام در صفحۀ نخستِ آن جا دارد، چاپ و نشر نماید. انگار عملکردِ چند مسلمانِ تندرو تقاضاها برای آن مجله را به حدِ باورنکردنییی افزایش داده است کما اینکه نشرِ آن بعد از همان حادثۀ خونین، به حدود پنجاه برابر افزایش را نشان میدهد و این خدمتِ کمی نیست که واکنشهای تندمزاجانۀ برخیها به اهانتگرانِ پیامبرِ اسلام کرده است.
نتیجهگیری
۱) اخیراً یکی از مجلاتِ ظنرِ فرانسهیی بهنامِ شارلی اِبدو با نشرِ کاریکاتوری از پیامبر گرامی اسلام دست به اقدامی زد که احساساتِ دینی مسلمانها را جریحهدار ساخت و واکنشهای بسیاری را با خود بههمراه داشت. در این میان برخی واکنشها مسلحانه و خشونتبار بوده و برخی دیگر تنها به حدِّ محکومیتِ زبانی بسنده کردهاند.
۲) واکنشهای فکری ـ فرهنگی نیز در قبالِ این مسأله کم نبوده است و نویسندهگانی چه در داخل و چه در خارج به آن پرداختهاند. واکاوی ماهیت ایمان دینی است و پاسخ به اینکه: چرا واکنشهای دینی همواره خشونتبار و توأم با سرسپردهگی بوده است؟ آیا ایمانِ دینی فقط باوری در سطح است یا در اعماقِ وجودِ انسان ریشه دارد؟ مگر میشود میانِ ایمانِ دینی و باورهای علمی علامتگذاری تطبیقی کرد؟؛ از طرفیهم، اینکه برخودِ غرب با آزادی بیان چهگونه بوده است؟ آیا آزادی بیان مطلق است یا نسبی؟ مگر میشود آزادی بیان را برای هر کسی هر گونه تعریف کرد؟، از پرسشهای دیگریاند که مختصراً به آنها پرداخته شده است.
۳) به گواهی تاریخ، در هر مقطعی که حرکتی راه افتاده است و شخصیّتی در پی اصلاحِ نظری و عملی انسانها بر آمده است، کسانی دور هم جمع شدهاند و برای خنثا کردنِ داعیههای اصلاحگرایانه در نطفه تا پای جان کمر بسته اند و از هیچ تلاش و تقلایی در این زمینه دریغ نورزیده اند که در این میان نقشِ پیامبران الهی از هرکسی برجستهتر بوده و رنجهای بسیاری را نیز ـ به گواهی قرآن کریم ـ در این راستا متحمل شده اند و پیامبر اکرم نیز از این قاعده مستثنا نیست.
۴) کسانی که به دشمنی با انبیای الهی سوگند خورده اند، همان بیمارهایی اند که از روی جهل با داکترِ معالج خویش به دشمنی برخاسته اند و در آتش مخاصمتی که افروخته، آسیبی جز بر خویش نمیزنند و به تعبیرِ قرآن کریم «وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»[بقره:۵٧] سودی جز خسران و ظلم بر خویشتن در این تجارت نصیبشان نمیشود.
۵) اعتقاد به نبوّاتِ عامه یکی از پایههای ایمانِ دینی است که بدونِ آن ایمانی وجود نخواهد داشت و مقبول نخواهد بود. بههمپیوستهگی ایمان به انبیای الهی چنان است که هرگز تفکیک نمیپذیرد و با هرگونه فرقگذاشتنی ایمان متلاشی میشود و از دست میرود. بنابراین، در قلمروِ کشورهای اسلامی و نیز توسطِ اقلیتهای مسلمانِ کشورهای غیراسلامی هیچ توهینی به فرستادهگان ادیانِ سماوی دیگر صورت نمیگیرد و دستگاههای حکومتی نیز در صورتِ اهانت به پیامبرانِ دیگر در برابرِ آن میایستند و اجازۀ اهانت به پیروان ادیان دیگر را نمیدهند و حتا اهانت به پیروانِ ادیان وضعی نیز ممنوع قرار داده شده است.[انعام: ۱۰۸] اما غربیها حرمتگذاشتنِ مسلمانان را با بیحرمتی پاسخ میدهند و حتا دستگاههای حکومتی آنان به جای ممانعت از چنین اعمالی، به حمایت از آن آستین بر میزنند و با پررویی تمام آن را آزادی بیان میخوانند.
۶) ایمانِ دینی از اعماقِ وجودِ مومنین نبعان میکند و فردِ مومن تفکیکی میان ایمان و خودش نمیبیند. و از این رهگذر قیاسناپذیر است. با این حساب، در برابرِ اهانت به ایمان همچون اهانت به خودش میایستد و با سرسپردهگی تمام واکنش نشان میدهد.
۷) شاید همین ویژهگی ایمان است که بلزپاسکال میگوید: «به وجودِ خدا دل گواهی میدهد نه عقل، و ایمان از این راه به دست میآید» و یا اینکه: «دل دلایلی دارد که عقل را به آن دسترس نیست»؛ و قرآنِ کریم هرگاهی که از ایمان نام میبرد، کانونِ آن را قلب میخواند. کاربست تعبیراتی همچون: نابینایی قلب[رعد: ۲۸] ، شکِ قلبی[توبه: ۱۱۰، ۴۵] ، بستهبودنِ قلب[محمد: ۲۴، بقره: ۸۸]، انکارِ قلبی [نحل: ۲۲]، الفتِ قلبی[انفال: ۶۳]، خشوع قلبی و قساوتِ قلبی [حدید: ۱۶]، ترس قلبی[احزاب: ۲۶] اطمینانِ قلبی [انفال: ۱۰ و بقره ۲۶۰] و… را باید متمکّن بودنِ ایمان در قلب خواند که شورمندی درونی را باید از لازمههای آن دانست.
۸) در اینکه آزادی بیان یکی از ارزشهاست، شکی نیست و در تاریخ اسلام نیز نمونههایی زیادی میتوان به دست داد که آشکارکنندۀ پذیرش عمیق آزادی بیان به عنوانِ یکی از واجبات دینی است. اما این امر به معنای پذیرش آزادی مطلق نیست، چه آزادی مطلق به قولِ مونتسکیو نه ممکن است و نه هم مفید. غربیها آزادی بیان را چنان تعریف میکنند که سخنگفتن در موردِ هلوکاست و انتقاد از آن جرم است ولو بر مبنای پژوهشی جامع و فراگیر باشد، اما ترسیمِ کاریکاتورِ پیامبرِ گرامی اسلام جرم نیست بلکه موردِ حمایت نیز قرار میگیرد. توهین به ملکه تا همین سالهای پسین در انگلستان جرم تلقی میشد که مجازاتِ سنگین اعدام را در پی داشت اما اگر کسی به پیشوای بزرگِ بشریت حضرت محمد اهانت روا بدارد، جرم نیست.
۹) تاریخ گواهی میدهد که معلمین امروزِ آزادی چه جنایتهایی که نکردند و این جنایتپروریها همچنان ادامه دارد که نمونههای آن را میتوان در فلسطین، عراق، سوریه و سایر نقاطِ جهان بهوضوح دید. از همه مهمتر اینکه، جنایتپیشهگانی با اینهمه قساوت و فاجعهآفرینی خودشان را سردمدارانِ قافلۀ آزادی و عدالت میخوانند و با پررویی تمام بر کرسی آموزشِ آزادی تکیه زده اند. اینها با دستانِ خونینی که آزادی را ذبح کردهاند، به آزادی می-نویسند و دستانِ عقبِ صحنۀ شان را همچنان عقبِ صحنه نگه میدارند تا آفتاب از خطِ استوا عبور نکند و دولتِ کنارِ بامشان زوال نیابد.
۱۰) سنجشِ میزانِ احساسات مسلمانها، تشخیصِ مناطقِ مسلماننشین، اشاعۀ اسلامهراسی در جهان و به نمایشگذاشتنِ چهرهیی خشن از اسلام، پیشگیری از رشدِ فزایندۀ گرایش به اسلام ـ به ویژه که این گرایش به اسلام در فرانسه از هر جای دیگر دنیا شتابناکتر بوده است ـ را میتوان از انگیزههای بنیادینِ این نوع اعمال تلقی کرد. آنان با این کار، زمینههای پهنشدنِ اسلام را بیش از پیش محدود میکنند و با طرحِ توطیههای اینچنینی، صفوفشان را در برابرِ مسلمانها توحید و بقایشان را تضمین میکنند.
۱۱) هجمههای فرهنگی را نباید با تفنگ پاسخ داد و در این زمینه باید با خواجه بشیر احمد انصاری همداستان شد، و اینکه هر پاسخِ خشونتگری که در برابرِ حملههای فرهنگی دیگران ـ با هر انگیزهیی که بوده ـ تا امروز داده شده است، نتیجهاش معکوس بوده و انزوا و صدماتِ جبرانناپذیری را در پی داشته است. اقدامی عجولانه و حذفگرایانۀ چند تن در برابرِ مجلۀ ظنر شارلی ابدو باعث شد تا این مجله شهرتی جهانی کسب کند و اخیراً با جسارتی تمامتر، چند میلیون نسخۀ دیگر آن را که کاریکاتوری از پیامبر گرامی اسلام در صفحۀ نخستِ آن جا دارد، چاپ و نشر نماید. انگار عملکردِ چند مسلمانِ تندرو تقاضاها برای آن مجله را به حدِ باورنکردنییی افزایش داده است، کما اینکه نشرِ آن بعد از همان حادثۀ خونین، به حدود پنجاه برابر افزایش را نشان میدهد و این خدمتِ کمی نیست که واکنشهای تندمزاجانۀ برخیها به اهانتگرانِ پیامبرِ اسلام کرده است.
منابع
قرآن کریم
۱٫ مثنوی معنوی، دفتر دوم
۲٫ به نقل از پترسون و دیگران: ۱۳۷۶ خورشیدی، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه: احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چاپ اول (ایران: تهران- طرح نو)
۳٫ محمد علی فروغی: ۱۳۸۸ خورشیدی، سیر حکمت در اروپا، چاپ پنجم (ایران: تهران- انتشارات زوّار)
Comments are closed.