سخنرانیِ سطحی‌گرایانۀ رییس‌جمهور و بازتابِ آن در سخنرانی‌های نامزدوزیران

گزارشگر:احمد عمران/ شنبه 4 دلو 1393 - ۰۳ دلو ۱۳۹۳

رییس‌جمهور اشرف‌غنی روز سه‌شنبه با حضور در مجلس نماینده‌گان، برای معرفی نامزدوزیرانِ کابینۀ وحدت ملی سخنرانی مفصلی نیز ایراد کرد. این سخنرانی که به مدت دو ساعت ادامه داشت، در بسیاری از محافلِ سیاسی و رسانه‌ها از آن به عنوان «خطوط اساسی دولت جدید» یاد شده است. پیش از ارایۀ این بیانیه، برخی از نزدیکان رییس‌جمهوری چنین شایع کرده بودند mnandegar-3که آقای غنی در مراسم معرفی نامزدوزیران، برنامۀ مدونِ خود را که در آن سیاست‌ها و استراتژی دولت جدید را در پنج سال آینده نشان خواهد داد، در اختیار مردم می‌گذارد. به گفتۀ این افراد، آقای غنی چنان برنامه‌یی را تدوین کرده که در آن ضمن درک شرایط ویژۀ افغانستان، به اساسی‌ترین مشکلاتِ آن می‌پردازد. برنامه‌یی کارا، تأثیرگذار، قابل اجرا و با میزان بالای سوددهی.
بیشتر مردم روز سه‌شنبه را روز مهم می‌دانستند و حتا بیشتر از معرفی نامزدوزیران، انتظار بیانیۀ جامع و مدونِ رییس‌جمهوری را داشتند. فکر می‌شد که آقای غنی با توجه به فهم و درکی که از وضعیت دارد و خود یکی از افراد برنامه‌ساز شناخته می‌شود، برای نخستین‌بار در این سیزده سال خلاف دو دوره ریاست‌جمهوری آقای کرزی، برنامۀ مدون و نوشته‌شدۀ دولتِ جدید را به آنان ارایه خواهد کرد؛ برنامه‌یی که در روشنی آن سیاست‌های دولت جدید تبیین شده و بخش‌های اجرایی می‌توانند دورنمای کار و فعالیت‌های خود را مشخص سازند. حتا گفته می‌شد که این برنامه چنان جامع و مدون است که نیازی نخواهد بود که نامزدوزیران هر یک برنامه‌های خود را به تنهایی در مجلس ارایه کنند؛ چون برنامۀ پنج‌سالۀ رییس‌جمهوری تصویر واضحی از فعالیت‌های بخش‌های اجرایی را بازتاب می‌دهد. اما آیا با شنیدن این بیانیۀ مفصل دو ساعته، می‌توان گفت که آقای غنی برنامۀ پنج‌سالۀ دولت جدید را ارایه کرد؟
به نظر نمی‌رسد که سخنرانی آقای غنی، چیزی فراتر از بیانیه‌ها و سخنرانی‌های آقای کرزی بوده باشد. آقای کرزی سخنرانی‌های جالبی ارایه می‌کرد. او نبض مردم را می‌دانست و با فنونِ عوام‌گرایی آشنایی کامل داشت. آقای کرزی با سخنرانی‌های پوپولستیک خود، هیچ زمانی نتوانست به‌درستی خود را نشان دهد. او در عقبِ ماسکِ پوپولیسم و عوام‌فریبی چنان مخفی شده بود که دیگر تفکیک کرزیِ واقعی از آن‌چه که می‌کوشید نشان دهد، به امری ناممکن تبدیل شده بود. قدرت سیاسی، آقای کرزی را به شی فرو کاسته بود و این شی‌واره‌گی هم‌چنان به عنوان اصلی‌ترین ویژه‌گی او در حال حاضر نیز باقی مانده است. ولی فکر نمی‌شد که «دومین مغز متفکر» جهان هم پس از مبارزات انتخاباتی هم‌چنان در اساراتِ حرف‌ها و سخنرانی‌های پوپولستیک و عوام‌گرایانه باقی بماند.
متأسفانه آقای غنی هم به بیماری کرزی دچار شد و در این بیماری، هر روز بیشتر از روز گذشته تباه می‌شود. به گونۀ مثال، به این جمله از سخنرانی یا همان خطوط اساسی دولتِ ایشان نگاه کنید: «افغانستان پنج‌هزار سال است که وجود دارد و پنج‌هزار سال دیگر هم وجود خواهد داشت». این جمله که بی‌شباهت به جملاتِ قصار نیست، حاوی چه چیزی‌ست؟ آیا به این معناست که بعد از پنج‌هزار سال افغانستان دیگر نخواهد بود، یا این‌که رییس جمهوری می‌خواست شیرین‌زبانی کند و بگوید که افغانستان کشور باثباتی است که در طول تاریخ وجود داشته و کسی نمی‌تواند آن را نابود سازد؟ اما جملۀ ایشان که از همان ذخیرۀ جملاتِ پوپولستیک برای مصرفِ آنی بیرون آمده، یک جملۀ فاقد ارزش و محتواست.
آقای غنی در زمان مسوولیت برنامۀ انتقال و مبارزات انتخاباتی، به ورطۀ پوپولیسم ویران‌گر درغلتید و هم‌چنان به این سقوط ادامه می‌دهد. آقای غنی در سخنرانی مفصل و مطول خود، به صورت روشن و واضح نگفت که قرار است در پنج سال آینده با افغانستان چه کار کند، چه مشکلاتی وجود دارد و این مشکلات را چه‌گونه حل می‌سازد. آقای غنی بخش اعظم سخنرانیِ خود را به مسایل اقتصادی اختصاص داد، اما از کل برنامه‌های اقتصادی او چیزِ درست و واضحی دستگیر نشد. معلوم نشد که نظر او در مورد سیاستِ اقتصاد بازار چیست، چه‌گونه می‌تواند سطح رفاه همه‌گانی را بالا ببرد و با بی‌کاری مبارزه کنـد؟
یادم است وقتی آقای کرزی تازه رییس دولتِ موقت شده بود، در یکی از سخنرانی‌های نخستِ خود گفت که می‌خواهد هر شهروند کشور یک موتر و یک خانۀ شیک داشته باشد. آقای کرزی نمی‌فهمید که رسیدن به چنین مرحله‌یی، مستلزم داشتن برنامه و استراتژی است.
نمی‌توان با گفتن حرف‌های قلمبه و سلمبه چیزی را تغییر داد. برنامۀ دولت باید دقیق، علمی، سنجیده‌شده و منطبق با شرایطِ کشور باشد. هیچ برنامۀ یک کشورِ دیگر را نمی‌توان برای کشور دیگر تجویز کرد. در سال‌های پس از جنگ، وقتی بریتانیا به رکود اقتصادی دچار شد، دست به دامنِ اقتصاددانِ بزرگی به نام کینز زد که توانست با طرح برنامۀ اقتصادی علمی و مدون، کشور خود را از بی‌ثباتی اقتصادی پس از جنگ نجات دهد. سیاست اقتصادی کینزی بعداً در کشورهای دیگر نیز تجربه شد و نتایج پرباری را در پی‌آورد، اما امروزه این سیاست دیگر مورد توجه نیست؛ چون شرایط کشورها تغییر کرده و سیاست‌های دیگر و کاراتر جایگزینِ آن شده‌اند. این نمونه نشان می‌دهد که سیاست‌های کشورها در عرصه‌های گوناگون چه‌گونه تدوین می‌شوند.
آقای غنی برای پاسخ گفتن به چالش‌های امنیتی می‌گوید که دروازه‌های ولسوالی‌های مرزی را باید بست. او برای نشان دادن فهمِ خود در این خصوص به ۹۴ ولسوالی مرزیِ کشور اشاره می‌کند و می‌گوید وقتی این ولسوالی‌ها به «قلب متحرک کشور یعنی کابل» وصل شود، مشکل ناامنی‌ها نیز حل می‌شود.
بخش‌های دیگر سخنرانی یا همان برنامۀ پنج‌سالۀ آقای غنی در عرصه‌های سیاست خارجی، زنان، معلولان و… حاوی هیچ برنامه و طرح عملی نبود. آقای غنی حرف‌هایی برای مصرف داخلی در مجلس ارایه کرد که هرگز هیچ شباهتی به یک برنامۀ مدون سنجیده شده برای دولت نداشت. به همین دلیل است که این روزها شاهدیم که نامزدوزیران هر یک به اندازۀ سواد و توانایی‌های فکری خود در مجلس نماینده‌گان برنامه‌هایی را برای وزارت‌های پیشنهادی ارایه می‌کنند که صد در صد برنامه‌های شخصی‌شان است و اگر فرد دیگری به جای این نامزدوزیران معرفی شوند، بدون شک برنامه‌های کاملاً متفاوتی را ارایه خواهند کردـ دلیل آن‌هم در این امر ساده نهفته است که دولت دارای هیچ برنامه‌یی نیست که در روشنی آن نامزدوزیران برنامه بسازند.
من دقیقاً اطلاع دارم که نامزدوزیران بدون آن‌که در روشنی برنامه‌های دولت (هرچند که چنین برنامه‌یی به صورت مکتوب وجود ندارد) قرار داشته باشند، در خانه‌های‌شان افرادی را استخدام کرده‌اند که برای‌شان برنامه و یا سخنرانی بنویسند. برخی از نامزدوزیران در مجلس نماینده‌گان نشان دادند که حتا از خواندنِ این سخنرانی‌ها نیز عاجز اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.