احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





هنـــر، همان اخلاق است

گزارشگر:شنبه 11 دلو 1393 - ۱۰ دلو ۱۳۹۳

سوزان سانتاگ
برگردان: پویا رفویی

mnandegar-3«اخلاقیات» به معنای سنخی مزمن و متمادی از رفتارها است (که عواطف و اعمال را در برمی‌گیرد). اخلاقیات، اسم رمزِ کنش‌ها، داوری‌ها و احساس‌هایی‌ست که ما با محمل آن، به شیوه‌یی خاص، عادات کنشیِ خود را تحکیم می‌بخشیم، که با محمل آن معیاری تجویز می‌کنیم تا در قبال «عموماً» آدمیان (یعنی همۀ آن‌هایی که در زمرۀ آدمیان به‌حساب می‌آوریم) برحسبِ آن رفتار می‌کنیم یا می‌کوشیم که بر‌حسب آن رفتار کنیم؛ چنان‌که انگار الهام‌بخش ما عشق است. چه‌ حاجت به بیان که ما فقط با معدودی از ابنای بشر، حقیقتاً به عشق دچار می‌آییم، که با همان‌ها هم در واقعیت یا خیال از در آشنایی درمی‌آییم… .
هرگاه آثار هنری را به گزاره‌هایی به قصد مضمونی خاص تقلیل دهند و هرگاه اخلاقیات را با اخلاقیاتی خاص یکی بپندارند (و هر اخلاقیاتی، از قاذورات، از ارکانی خاص خودش برخوردار است، که جز حفاظت از منافع اجتماعی و ارزش‌های طبقاتی محدود کار دیگری نمی‌کند) ـ در این‌صورت می‌شود چنین پنداشت که آثار هنری در پی براندازی اخلاقیات است. در واقع، فقط در این صورت است که تمایزی تام میان زیبایی‌شناسی و اخلاق شکل می‌گیرد.
ولی اگر اخلاقیات را فقط «یک» اخلاقیات، به منزلۀ تصمیمی جامع بر سر پاره‌های آگاهی فهم کنیم، پاسخ به اثر هنری، دقیقاً از این بابت که به شعور و آگاهی ما روح تازه‌یی می‌دهد، به جلوۀ «امری اخلاقی» درمی‌آید. زیرا ظرفیتِ ما برای انتخاب‌های اخلاقی از شعور ما تغذیه می‌کند و با ما کاری می‌کند تا برای کنش مهیا باشیم. فرض بگیرید که ما به انتخابی دست بزنیم که پیش‌نیاز مبادرت به عملی اخلاقی است و آن نه انتخاب که سرسپرده‌گی کورکورانه و نسنجیده‌یی بیش نباشد. هنر عهده‌دار چنین «اخلاقی» است؛ زیرا کیفیت‌های ذاتی تجربۀ زیبایی‌شناختی (بی‌غرضی، تعمق‌برانگیزی، هوشیاری، بیداری عواطف) و ابژۀ زیبایی‌شناختی (شکوهمندی، هوشمندی، بیان‌گری، سرزنده‌گی، خواهنده‌گی) در عین حال مولفه‌های بنیادین واکنش اخلاقی به زنده‌گی نیز هستند.
در هنر، «محتوا» در حکم بهانه، غرض و سودایی بوده و هست که آگاهی را در چنبرۀ فرآیندهای فُرم-بنیاد دگرگونی‌ گیر می‌اندازد. این است که ما با نیت خیر از آثاری به ذوق می‌آییم که برحسب محتوای‌شان، از منظر اخلاقی محل مناقشه‌اند. (به همین منوال، ستایش از اثری هنری مثل «کمدی الهی» که مفروضات آن با عقل جور درنمی‌آید، قرین با دشواری است.) یاد کردن از شاهکارهای لنی ریفنشال، «پیروزی اراده» و «المپیاد»، به معنی دستاویزی زیبایی‌شناختی به منظور سرپوش‌گذاشتن بر تبلیغات نازی‌ها نیست. بلکه در این فلم‌ها چیز دیگری در کار است که زبان از بیانش درمی‌ماند.
این فلم‌ها حرکت پیچ‌‌در‌پیچی از هوشمندی، شکوهمندی و خواهنده‌گی را نمایش می‌دهند. این دو اثر از ریفنشال (که در بین آثار هنرمندان نازیست بی‌نظیر‌اند) از حد تبلیغات سیاسی یا حتا گزارش خبری فراتر می‌روند. و ما ـ با قاطعیت، هرچند به اکراه ـ «هیتلر را می‌بینیم و نه هیتلر را و «المپیک۱۹۳۶» را می‌بینیم نه المپیک۱۹۳۶ را. به لطف نبوغ ریفنشال فلم‌ساز ـ ‌گیریم که برخلاف مقاصد او ـ محتوا، نقشی را ایفا می‌کند که از جنس فُرم ناب است.
اثر هنری تا آن‌جا که اثری هنری باشد ـ مستقل از نیات شخصی هنرمند ـ به هیچ‌روی جانب‌داری نمی‌کند. هنرمندان بزرگ به بی‌طرفی والایی نایل می‌آیند. به هومر و شکسپیر بیندیشید که نسل ‌اندر ‌نسل فرهیخته‌گان و منتقدان به عبث در تفحص «بینشی»هایی خاص در باب طبیعت بشری، اخلاق و جامعه تن فرسوده‌اند.
مجدداً به مورد ژنه رجوع می‌کنیم‌ـ ‌هرچند در این فقره مستندات، مزید بر مطلبی است که من مد‌ نظر دارم، زیرا نیات هنرمند معلوم است. چنین که برمی‌آید ژنه در نوشته‌های خود از ما می‌خواهد تا با خشونت، خیانت، لاقیدی و جنایت کنار بیاییم. اما تا مادامی که ژنه در کار ایجاد اثری هنری است، از هیچ‌چیز به‌جز اثر هنری جانب‌داری نمی‌کند. او به ثبت، بلع و تجلی تجربیاتش می‌پردازد. از قضا، در کتاب‌های ژنه او به‌صراحت نفس همین فرایند را دست‌مایۀ خود قرار می‌دهد. کتاب‌های او گذشته از این‌که آثار هنری است، آثاری در باب هنر نیز هست.
شرق / مد و مه آبان ۱۳۹۳

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.