احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ چهارشنبه 6 حوت 1393 - ۰۵ حوت ۱۳۹۳
بخش سی و ششم
بسته بودن باب اجتهاد، ضربت سنگینی بر مسلمانان وارد آورد، زیرا با اعتقاد به بسته بودنِ باب اجتهاد هیچ کسی به خود حق نمیداد تا به تفکر و نواندیشی بپردازد. آنچه در میان شیعیان در بابِ اجتهاد وجود دارد، نوآوری در فروعاتِ مسایل است که نمیتواند به پرسشهای عمده و کلانِ امروزی پاسخ ارایه کند. بنابراین به منظور حل مسایل، به ظاهرِ نصوصِ قرآن و سنت مراجعه صورت میگرفت و یا از آرای فقهای پیشین استمداد جسته میشد، که در اصل، مسایلِ کنونی، در عهدِ آنها مسأله نبود، لذا رجوع به آنها بیپایه بوده است. بدین صورت، پاسخهای علمای دینی و مصلحانِ اجتماعی بهجای ارایۀ راهحل، توجیه و به گونهیی فرار از مسأله بود، بدین شرح که وقتی با مسألۀ تازهیی روبهرو میشدند، یکی از مواضعِ زیر را اتخاذ میکردند:
۱٫ این مسأله قبلاً در قرآن و حدیث آمده است، غربیها آن را از قرآن گرفتهاند. منشای همۀ خوبیها و برکات، قرآن است.
۲٫ در تمدن اسلامی، قرنها پیش امثالِ این مسأله وجود داشت، لذا امتیازِ آن به دانشمندانِ مسلمان برمیگردد، بنابراین غربیها چیز تازهیی نیاوردهاند.
۳٫ ما همهچیز را در قرآن داریم، اما بهدلیل اینکه مسلمانان بهدرستی پابندی به اسلام و قرآن ندارند و در قرآن غور و تدبر نمیکنند، از کاروان عقب ماندهاند.
۴٫ این مسأله چندان اهمیت ندارد! اگر در این مورد خیر و برکتی وجود میداشت، مسلمانان بیشتر از همه به آن دسترسی مییافتند و خداوند مسلمانان را از آن محروم نمیکرد.
۵٫ دنیا بهره و نصیبِ “کفار” است و خداوند این دانشهای شیطانی را به آنها داده و آخرت را که سرای خیر است، بهرۀ مسلمانان کرده است، از اینرو جایی برای تشویش و نگرانی وجود ندارد. (منصور، ۱۳۹۲: ۱۳۰-۱۳۱)
آنچه مسلم است اینکه؛ فقدان اندیشه سیاسی به عنوانِ یک نظریۀ مستقل و آزمودهشده، در میان مسلمانان تا هنوز جهانِ اسلام را بهشدت میآزارد. صدها میلیون مسلمان در جنوبشرق آسیا، اسلام را در حد مسایل عبادی، دستورهای اخلاقی و خانوادهگی بهکار میبندند. برای میلیونها مسلمانِ دیگر در آسیای مرکزی و غرب، اسلام تنها یک هویتِ فرهنگی است. کشورهای عربی اسلام را با سنتهای بومی درآمیخته و به مدد ذخایر عظیم نفتی، خود را داعیهدار اسلام میخوانند. اما کسانی هم در سرزمینهای اسلامی وجود دارند که از وضعیتِ موجود ناراضیاند و برای وضعیت مطلوب به نظریهسازی پرداختهاند. شماری در عمل الگوهایی ساختهاند و شماری هم چهارچوبهای نظری ارایه داشتهاند، که میسزد به آنها اشاره شود. عمدهترینِ این اشخاص و نهادها عبارتاند از:
۱٫ امام خمینی
۲٫ یوسف قرضاوی
۳٫ راشد غنوشی
۴٫ حزب عدالت و توسعۀ ترکیه
۵٫ القاعده.
امام خمینی (۱۲۸۱-۱۳۶۸ هـ خ)
سید روحالله مصطفوی در شهرستان خمین از توابعِ استان مرکزیِ ایران متولد شد. پنجماهه بود که پدرش درگذشت. او در ۱۹ سالهگی غرض ادامه تحصیل به قم رفت و دروسِ خویش را به پایه اکمال رسانید.
خمینی از کودکی روحیه مبارزهطلبی داشت و هرچه بزرگتر شد، دامنه مبارزاتِ او گستردهتر گردید، تا اینکه به عنوان یکی از چهرهای سرشناسِ مخالفِ شاه شناخته شد. بر اثر همین مخالفتها بود که به مدتِ کوتاهی به زندان رفت و در سال ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید شد. از آنجا به عراق رفت و چند ماه اخیر از دورانِ چهاردهسالۀ تبعیدش را نیز در پاریس سپری کرد.
در سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و رهبریِ انقلاب را در آن کشور از نزدیک به عهده گرفت. از اینرو سید روحالله خمینی، مشهور به امام خمینی، مؤسس و بنیانگذارِ انقلاب اسلامیِ ایران شناخته شده است. او سرانجام در عمر ۸۷ سالهگی وفات یافت. رساله سیاسیِ امام خمینی، “ولایت فقیه” نام دارد.
اندیشه سیاسی
خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران، از زمره علمای بارزِ سنتی و پیرو مذهبِ امامیه است؛ لذا نظریۀ سیاسیِ وی در چهارچوبِ فقه امامیه تنظیم و تدوین شده است.
از نظر امامیه، امامت یک امرِ منصوص است؛ پیامبر جانشینِ خویش را تعیین کرده و هر امام در حیات خویش، جانشینِ خود را مشخص کرده است. شمار این امامها که از علی آغاز و به امام مهدی پایان میپذیرد، به ۱۲ تن میرسد. از دید امامیه، امام دارای عصمت و مشروعیتِ خدایی است؛ بدین معنی که اگر کسی او را به پیشوایی بپذیرد یا نپذیرد، در هر حالتی، امام است.
خمینی در “حکومت اسلامی” دربارۀ جایگاه رفیع و بلندِ امام چنین مینویسد:
“برای امام مقامات معنوی هم است که جدا از وظیفه حکومت است. و آن مقام، خلافت کلیِ الهی است که گاهی در لسان ائمه علیهمالسلام یاد شده است؛ خلافتی است تکوینی که به موجبِ آن ذرات در برابر ولی امر خاضعاند. از ضروریات مذهبِ ماست که کسی به مقامات معنوی ائمه نمیرسد، حتا ملک مقرب و نبی مرسل. اصولاً رسول اکرم و ائمه، طبق روایاتی که داریم، قبل از این عالم، انواری بودهاند در ظل عرش، و در انعقاد نطفه و طینت، از بقیۀ مردم امتیاز داشتهاند و مقاماتی دارند الی ماشاءالله، چنانکه در روایات معراج، جبرییل عرض میکند: “لو دنوت انمله لاحترقت” هرگاه کمی نزدیکتر میشدم سوخته بودم. با این فرمایش “ان لنا مع الله حالات لایسمع ملک مقرب ولا نبی مرسل” ما با خدا حالاتی داریم که نه فرشتۀ مقرب آن را میتواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل. این جزوِ اصولِ ماست که ائمه چنین مقاماتی دارند، قبل از آنکه موضوع حکومت در میان باشد”. (خمینی، ۱۳۶۰: ۶۷-۶۸)
Comments are closed.